مجله سیمدخت
0

فیلم ‘کیک محبوب من’: روایتی از زندگی و آرزوهای یک زن

فیلم 'کیک محبوب من': روایتی از زندگی و آرزوهای یک زن
بازدید 26

فیلم‌های بهتاش صناعی‌ها و مریم مقدم حول تم‌هایی مانند آدم‌های تنها، مهربان و بی‌آزار، خانه‌های قدیمی و موسیقی‌های نوستالژیک می‌چرخد. این زوج سینماگر تاکنون سه فیلم موفق با یکدیگر ساخته‌اند و امیدواریم در آینده نیز به این روند ادامه دهند. آخرین فیلم آن‌ها، «کیک محبوب من»، که تولید مشترک ایران، آلمان، فرانسه و سوئیس است، در هفتاد و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین به نمایش درآمد و جایزه فیپرشی را دریافت کرد. این فیلم با نقدهای تحسین‌آمیز مواجه شد و امتیاز صد درصدی راتن تومیتوز گواهی بر موفقیت آن است. بسیاری از مخاطبان ایرانی نیز مشتاقانه منتظر تماشای آن بودند. در این مطلب به نقد این فیلم خواهیم پرداخت.

ساختن فیلم با تعداد محدود شخصیت‌ها و در یک لوکیشن ثابت معمولاً چالش‌برانگیز است و ایجاد یک اثر جذاب در این شرایط دشوار است. با این حال، سینمای ایران در این سبک فیلم‌سازی به مهارت رسیده است. با وجود محدودیت‌های ممیزی، فیلم‌های تک‌لوکیشنی و کم‌شخصیت در فضای خانه یا آپارتمان، جایگاه ویژه‌ای در سینمای ایران دارند و اغلب جزو بهترین آثار محسوب می‌شوند. زوج صناعی‌ها و مقدم نیز دقیقاً در همین مسیر حرکت می‌کنند. فیلم اخیر آن‌ها به دلیل واقع‌گرایی موجود در آن، عمدتاً در فضای یک خانه می‌گذرد، گرچه چند سکانس خارجی نیز دارد.

اگرچه مخاطب ایرانی به فیلم‌های تک‌لوکیشنی و کم‌شخصیت عادت کرده، ممکن است از آن‌ها خسته شود. اما «کیک محبوب من» با طراحی صحنه زیبا، شخصیت‌های جذاب و نگاه انسانی خود نه تنها کسل‌کننده نیست، بلکه تماشاگر را به‌شدت درگیر می‌کند؛ همان اتفاقی که در دو فیلم قبلی این زوج نیز رخ داده بود.

هشدار: در نقد فیلم«کیک محبوب من» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.

فیلم «کیک محبوب من» داستان زنی به نام مهین را روایت می‌کند که سال‌هاست در خانه‌ای نسبتاً بزرگ و تنها زندگی می‌کند. همسرش را مدت‌ها پیش از دست داده و فرزندانش به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند. ارتباط او با تنها یکی از بچه‌هایش به‌واسطه تماس تصویری است و نوه‌اش نه‌تنها فارسی بلد نیست، بلکه علاقه‌ای به صحبت با مادربزرگ خود نیز ندارد. مهین چند دوست قدیمی دارد که به دلیل کهولت سن، کمتر آن‌ها را می‌بیند. روزهایش با تماشای سریال‌های شبانه، بافتن پتو برای نوه‌اش و خوابیدن تا ظهر می‌گذرد.

زندگی او که در چهره غمگین و افسرده‌اش نمایان است، به‌وضوح نمادی از تنهایی است. صناعی‌ها و مقدم به‌خوبی توانسته‌اند در همان دقایق ابتدایی فیلم این مفهوم را به تماشاگر منتقل کنند. مهین بازتابی از تمام افرادی است که با گذر زمان، تنهایی‌شان بیشتر می‌شود. نماهای نزدیک از لب‌ها و چشمان افتاده لیلی فرهادپور، تصویری از انسانی تنها و بی‌تماشاچی خلق کرده که به‌خوبی احساسات او را منعکس می‌کند. اگرچه استفاده از فیلترهای سینمایی مانند فیلم‌های ۳۵ میلیمتری می‌توانست به این صحنه‌ها عمق بیشتری ببخشد، اما همچنان این بخش ابتدایی فیلم که به تنهایی مهین می‌پردازد، بسیار تاثیرگذار است.

ورود به مسیر تازه‌ای در زندگی مهین با برگزاری یک مهمانی زنانه رخ می‌دهد. این مهمانی با حضور دوستان قدیمی مهین است؛ زنانی که همگی مانند او تنها هستند و دردهای مشترکی دارند. این زنان، اغلب بازنشسته و بدون کار یا فعالیت خاصی در زندگی روزمره‌اند. آن‌ها از نسل‌های گذشته‌اند، متولدین دهه‌های ۲۰ و ۳۰ که اغلب همدمی در زندگی‌شان ندارند.

صحبت از عشق و یار، محور اصلی گفت‌وگوهای آن‌هاست. این نکته‌ای بسیار زنانه در مورد این بخش از فیلم «کیک محبوب من» است. در بسیاری از جمع‌های زنان عادی، چه جوان چه پیر، صحبت از عشق و یافتن همدم موضوعی رایج است. در این فیلم، با توجه به محوریت تنهایی، انتخاب صحنه‌هایی از این مهمانی زنانه که به بحث درباره پیدا کردن همدم می‌پردازد، بسیار بجا است. چنین مکالماتی برای زنان در هر کشوری قابل‌درک است، اما برای مخاطب ایرانی، واقع‌گرایانه بودن این مکالمات و نحوه به تصویر کشیدن آن‌ها اهمیت ویژه‌ای دارد.

فیلم 'کیک محبوب من': روایتی از زندگی و آرزوهای یک زنبه نظر می‌رسد که در نوشتن دیالوگ‌های این صحنه، مخاطب خارجی به‌طور مشخص در نظر گرفته شده است، چراکه برای تماشاگر ایرانی دقیق‌تر، این گفت‌وگوها ممکن است چندان طبیعی و ایرانی به نظر نرسند. کمی حالتی مصنوعی دارند که شاید به دلیل نحوه بازی بازیگران هم باشد. این حس مصنوعی تنها به‌خاطر نوع گفتار شخصیت‌ها نیست، بلکه نتیجه نوعی سانسور و ممیزی است. به نظر می‌رسد که این زنان، این دوستان قدیمی، انگار هیچ‌گاه در طول سال‌ها درباره عشق و یافتن یک همدم با یکدیگر حرف نزده‌اند. ب

ه همین دلیل، این صحنه برای ما غیرمعمول و شاید حتی غریب به نظر می‌آید. در عبور از مرزهای ممیزی، رفتار شخصیت‌ها به اندازه کافی اصیل و واقعی نیست. با این حال، صحنه دلنشین است و لبخندی بزرگ به لب تماشاگر می‌آورد که شاید در ادامه حتی عمیق‌تر شود، اگرچه همراه با اشکی در چشم.

مهین پس از شنیدن حرف‌های انگیزشی و کمی شعاری در مهمانی، تصمیم می‌گیرد تغییری در زندگی یکنواخت و تکراری‌اش ایجاد کند و از چارچوب‌های همیشگی خود خارج شود. او به دوستش پیشنهاد می‌دهد با استفاده از کوپن رستوران ارتش به همراه او به گردش بروند، اما وقتی دوستش نمی‌پذیرد، سفر تنهایی خود را آغاز می‌کند. گویا سال‌هاست که از خانه بیرون نرفته و حالا به یک هتل قدیمی که از جوانی‌های خود با آن خاطراتی دارد، می‌رود. در خیابان‌ها و پارک‌های تهران قدم می‌زند، شاهد دعوای دختری جوان با مأموران می‌شود و از او حمایت می‌کند.

این لحظه انسانی و زیبا از ارتباط میان نسل‌هاست. اگرچه برخی لحظات مثل گفت‌وگوی او با راننده تاکسی حالتی شعاری دارد، اما به نظر می‌رسد این لحظات در راستای واقع‌گرایی فیلم ضروری هستند. حس تلویزیونی بودن فیلم در این صحنه‌های بیرونی هم به چشم می‌خورد، اما فاصله زیادی تا تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی واقعی ندارد.

از اینجاست که لحظات طلایی و سینمایی فیلم آغاز می‌شود؛ جایی که مهین انقلاب شخصی‌اش را شروع می‌کند. خاصیت تنهایی زیاد، به‌ویژه در دوران پیری، این است که یا به آن عادت می‌کنی و هیچ تغییری در آن ایجاد نمی‌کنی، یا بر ضد آن و جامعه‌ای که تو را به این تنهایی کشانده است، دست به انقلاب می‌زنی. مهین گزینه دوم را انتخاب می‌کند. او به این نتیجه می‌رسد که وقت زیادی برای لذت بردن از زندگی باقی نمانده و تنهایی دیگر انتخاب او نیست. بنابراین، تصمیم می‌گیرد همدمی برای خود پیدا کند.

خوشبختانه، چون مهین شخصیت یک فیلم است، خیلی زود یاری شیرین‌تر از خودش پیدا می‌کند و ما شاهد یکی از بهترین زوج‌های مرد و زن تاریخ سینمای ایران می‌شویم؛ دو غریبه که انگار سال‌هاست همدیگر را می‌شناسند، به دلیل نقطه اشتراکشان، یعنی تنهایی.

ویژگی بارز شخصیت‌های فیلم‌های مقدم و صناعی‌ها همین است: آن‌ها برای مهرورزی نیازی به پیش‌شرط ندارند. نه تنها این‌گونه نیستند، بلکه همیشه در جستجوی فرصتی هستند تا این مهر را خالصانه و عاشقانه به دیگری ببخشند. ما این ویژگی را در فیلم‌های «قصیده گاو سفید» و «احتمال باران اسیدی» هم دیده‌ایم.

مهین و فرامرز، دوست جدیدش با بازی درخشان اسماعیل محرابی، که دیدنش بعد از سال‌ها در قاب سینما دلگرم‌کننده است، لحظات ماندگاری را در «کیک محبوب من» رقم می‌زنند. لحظاتی که با چشمانی پر از اشک و لبخندی بر لب، تماشایشان می‌کنید؛ شبی زیبا و پر از محبت که نتیجه برخورد دو انسانی است که سال‌هاست فرصت عشق ورزیدن به دیگری را نداشته‌اند و اکنون، با جسارتی مشترک، فرصتی یافته‌اند.

فیلم 'کیک محبوب من': روایتی از زندگی و آرزوهای یک زنلحظات طلایی فیلم همین صحنه‌هاست، جایی که تمام لذت، درد و پیام اصلی فیلم شکل می‌گیرد. «کیک محبوب من» با موفقیت تصویری واقع‌گرایانه از دغدغه‌های افراد مسن ارائه می‌دهد؛ افرادی که گویی در جامعه نادیده گرفته شده‌اند، کسانی که انگار هیچ‌گاه توجهی به آن‌ها نمی‌شود، گویی وجود ندارند. حالا برای نخستین بار، این افراد خود را می‌بینند و چه ضیافتی از این خودشناسی می‌سازند. فیلم با ظرافت موفق می‌شود نه‌تنها تصویری جهان‌شمول از پیرزن و پیرمردی تنها به نمایش بگذارد، بلکه شرایط خاص این افراد در جامعه ایرانی را نیز به‌خوبی برجسته می‌کند.

تماشای این شخصیت‌ها برای مخاطب ایرانی هم مهم و هم هیجان‌انگیز است. همراهی فیلم با ترانه‌های قدیمی ایرانی که با دقت انتخاب شده‌اند، فضاهای ایرانی و جزئیات ظریفی مانند تغییر لباس‌های مهین یا پیشنهاد تعمیر لامپ‌های حیاط قدیمی خانه، «کیک محبوب من» را به فیلمی زیبا و تأثیرگذار تبدیل می‌کند. ورود یک همدم به زندگی مهین، انگیزه و نور به همراه می‌آورد.

لیلی فرهادپور و اسماعیل محرابی هر دو در نقش‌هایشان فوق‌العاده عمل کرده‌اند. محرابی یادآور شخصیت مهربان و دوست‌داشتنی‌ای است که از سریال «خانه سبز» به خاطر داریم؛ همان‌قدر گرم و صمیمی. لیلی فرهادپور نیز با شیرینی و طراوت نقش مهین را به تصویر می‌کشد. تغییر حالات چهره او از آغاز تا پایان فیلم، به‌ویژه وقتی که پس از ورود فرامرز چهره‌اش پر از خنده می‌شود، دل هر بیننده‌ای را آب می‌کند. خنده‌های او، خجالتش، لحظات آرامش و هیجانش، همگی تأثیر عمیقی بر تماشاگر می‌گذارند.

شیمی فوق‌العاده این دو بازیگر یکی از نقاط قوت فیلم است. اگرچه پایان فیلم می‌توانست بهتر و مهربان‌تر باشد، اما همین پایان فعلی هم هدفمند و در عین حال دردناک است. پایانی که با طنزی نهفته به ماهیت مردانه شخصیت‌ها و در سطحی وسیع‌تر به وضعیت جامعه اشاره می‌کند.

صناعی‌ها و مقدم به‌عمد پایان داستان عاشقانه‌شان را با لحنی مثبت و امیدوارکننده به تصویر نکشیدند. گرایش آن‌ها به واقع‌گرایی و بدبینی موروثی، که در نوع خود طبیعی است، باعث شد بخواهند واقعیت را به تلخ‌ترین شکل ممکن نشان دهند. در دنیای سینما، این امکان وجود داشت که فیلم جایی تمام شود که مهین فرامرز را صدا می‌زند، جوابی نمی‌گیرد و او را در اتاقش در حالی که خوابیده است، می‌بیند. فیلم می‌توانست با نمایی از مهین که بیرون از اتاق لبخند می‌زند، به پایان برسد.

اما نگاه اگزیستانسیالیستی این دو فیلم‌ساز باعث شد ترجیح دهند به‌جای پایان خوش، به وضعیت وجودی انسان و محدودیت‌های واقعی او بپردازند. برای داستانی که در مسیر انگیزه و امید پیش می‌رود، چنین پایانی کمی غافلگیرکننده است. حتی بدون این پایان تلخ، فیلم به هدف خود می‌رسید، اما با این انتخاب، کنایه‌ای به وضعیت ناپایدار و محدودیت اختیار انسان در جهانی است که کنترل چندانی بر زمان و نحوه مرگ خود ندارد.

نکات مثبت

  • قصه پیشرو و تازه
  • بازی‌های خوب دو بازیگر
  • انتخاب ترانه و موسیقی خوب
  • نمایش تصویری درست و ملموس از تنهایی و محدودیت
  • ساختن تصویری واقعگرایانه و همذات‌پندارانه از عشق، به‌خصوص عشق در سال‌های پیری

نکات منفی

  • بعضی دیالوگ‌های شعاری
  • پایان‌بندی تلخ غافلگیرکننده
  • اصلاح نور و تصویر ضعیف که باعث می‌شود فیلم تلویزیونی به نظر برسد

در ابتدای ورود فرامرز، نشانه‌هایی از نگرانی او درباره مرگ و باورش به ناپایداری زندگی دیده می‌شود. با این اوصاف، چنین پایانی برای شخصیت او منطقی و مناسب است. حداقل حالا فرامرز دیگر لازم نیست از بزرگ‌ترین ترس آدم‌های تنها رنج ببرد: اینکه اگر در تنهایی بمیرند، چه کسی متوجه خواهد شد یا شاهد مرگشان خواهد بود. هرچند انسان پس از مرگ دیگر ارتباطی با این دنیا ندارد، اما اکنون فرامرز می‌تواند آسوده‌خاطر باشد که یک زن مهربان، با کیکی خوشمزه در دست، شاهد مرگ او بوده است.

زنی که نه‌تنها پرستار است، بلکه آن‌قدر شجاعت دارد که او را در حیاط خانه‌اش به خاک بسپارد. به نظر می‌رسد کارگردانان این پایان را انتخاب کرده‌اند تا حرکت نمادین مهین را به نمایش بگذارند؛ او عشقش را تا ابد نزد خود نگه می‌دارد، آرزوی فرامرز را برآورده می‌کند و از حریم شخصی خود محافظت می‌نماید. زنی که “با جریان باد همراه شد” و “عشق را پذیرفت، عشقی که خواهر مرگ است.”

شناسنامه فیلم «کیک محبوب من» (Me Favorite Cake)

نویسنده و کارگردان: مریم مقدم، بهتاش صناعی‌ها
بازیگران: لی‌لی فرهادپور، اسماعیل محرابی
محصول:  ۲۰۲۴، ایران، فرانسه، سوئیس، آلمان
امتیاز سایتIMDbبه فیلم: ۷.۷ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۱۰۰ از ۱۰۰
خلاصه داستان: زنی تنها در خانه‌ای بزرگ که به دنبال همدمی می‌گردد، در یک روز گردش با یک راننده تاکسی آشنا می‌شود و او را به خانه خودش دعوت می‌کند.

منبع :zff

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *