در این مقاله قصد داریم به تحلیل دنیای سریال From و جنبههای پنهان آن بپردازیم و سپس نظریههای محبوب و جذاب مرتبط با این سریال را بررسی کنیم. اتفاقات سریال From در یک شهر مرموز در آمریکا رخ میدهد، شهری که هیچکس قادر به خروج از آن نیست. ساکنان این شهر، که قبلاً در آن گرفتار شدهاند، به دنبال راهی برای فرار هستند. در این مکان، علاوه بر تازهواردان، موجودات ترسناک و ساکنان قدیمیتری نیز وجود دارند. این سریال ترسناک توسط سازندگان سریال Lost ساخته شده و محبوبیت زیادی را کسب کرده است.
فصل سوم سریال From مدتی است که از شبکه MGM Plus پخش میشود، اما هنوز سوالات زیادی درباره سریال و دنیای آن باقی مانده است. فصل دوم با یک پایان شوکهکننده به اتمام رسید و در این مقاله قصد داریم به بررسی رازهای احتمالی پشت پرده این دنیا بپردازیم. همچنین نگاهی به نظریههای محبوب و احتمالا نزدیک به واقعیت خواهیم داشت تا ببینیم در آینده باید منتظر چه حوادث ترسناکی باشیم. با ما در سیمدخت همراه باشید.
دنیای سریال From چگونه عمل میکند؟
شاید بهتر باشد ابتدا درباره دنیای سریال و نحوه عملکرد آن صحبت کنیم. شخصیتهای این دنیای داستان از نقاط مختلف آمریکا به این شهر میآیند. آنها پس از دیدن یک تنه درخت که جاده را مسدود کرده و کلاغهای ترسناک در آسمان، وارد این شهر میشوند و دیگر راهی برای خروج ندارند. در طول روز، آنها میتوانند به فعالیتهای مختلفی مشغول شوند، اما در شب با تهدیدات خطرناکی روبهرو میشوند. موجودات ترسناک شبانه از جنگل به شهر میآیند و تنها راه مقابله با آنها پنهان شدن در مخفیگاهها یا ماندن در خانه یا فضایی بسته است که بر روی آن طلسم تالیسمان قرار دارد.
موجودات دنیای سریال From ساختاری مشابه انسانها دارند
موجودات این دنیای فیلم تنها در صورتی میتوانند وارد یک خانه شوند که صاحب آن اجازه دهد یا اگر یک بخش باز، مانند پنجرهای بسته نشده، وجود داشته باشد. آنها برای ورود به خانهها معمولاً افراد خانواده، بهویژه کودکان را هدف قرار میدهند تا باعث شوند آنها احساس کنند در خطر نیستند و حتی ممکن است بهعنوان اعضای خانوادهشان معرفی شوند. در ابتدا تصور میشد که این موجودات برای تغذیه و بقای خود انسانها را شکار میکنند، اما حالا مشخص شده که آنها این کار را بهخاطر تفریح انجام میدهند و نیازی به خوردن گوشت انسان ندارند.
این موجودات حتی ممکن است برای شکار انسانها از جان یک نفر بگذرند تا مرگ دوستانشان را تماشا کنند. همچنین، هرچند آنها در نهایت ساختاری مشابه انسانها دارند، اما درونشان پلاسیده شده است و شبها در غارها میخوابند. بهعلاوه، دنیای سریال با تهدیدات خطرناک و ناشناخته دیگری مانند جیرجیرکها نیز روبهرو است و فصلها بهطور مداوم در حال تغییر هستند که خود به ایجاد مشکلات و تهدیدات جدیدی منجر میشود. اما اکنون بهتر است به بررسی نظریهها بپردازیم.
آیا دنیای سریال ماورا الطبیعی است؟
یکی از اولین نظریههای محبوب در مورد دنیای سریال، جنبه ماوراء طبیعی آن است. این نظریه به ویژه زمانی قوت میگیرد که مشخص میشود ورود افراد به این شهر ارتباطی به مکان خاصی ندارد و از هر نقطهای در آمریکا میتوانند وارد آن شوند. بسیاری بر این باورند که این تهدید جنبه فراطبیعی دارد. به هر حال، موجودات درون این شهر شیطانی و غیرقابل شکست هستند و مواردی مانند توهمات شخصیتها، کودکی با لباس سفید و درختانی که توانایی تلهپورت دارند، این نظریه را جدیتر میکند.
با این حال، این نظریه به تدریج با تردیدهایی از سوی طرفداران سریال مواجه شده است. یکی از دلایل این تردیدها، ارتباط فردی با جیم متیوز در پایان فصل اول است که باعث شده نسبت به رازهای پشت این دنیا شک و سوالات بیشتری پیش بیاید. حتی اگر دنیای سریال ماوراء طبیعی باشد، به نظر میرسد عوامل انسانی در پسزمینه این وقایع قرار دارند و کنترل کامل آن در دست موجودات ناشناخته یا باستانی نیست. هنوز بهطور دقیق نمیدانیم شخصیتها چگونه انتخاب یا وارد این دنیا میشوند، اما به نظر نمیرسد که بسیاری از آنها بهصورت تصادفی به اینجا آمده باشند.
در واقع، به نظر میرسد ساکنان شهر بهدلیل خاصی وارد آن شدهاند و این موضوع میتواند به تواناییهای آنها مرتبط باشد، زیرا شهر نیازهای خاصی دارد. نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بهطور کلی هیچ راه خروج عادی از شهر وجود ندارد و ورود به آن نیز به مکان مشخصی مرتبط نیست. حتی اگر این دنیا توسط انسانها اداره شود، به نظر میرسد که دنیای سریال همچنان جنبه ماورایی دارد و راه خروج از آن عادی نیست. همین نکته در طول سه فصل باعث شده نظریههای بیشتری درباره نحوه کارکرد این دنیا مطرح شود.
اما این تمام ماجرا نیست و برخی بر این باورند که سریال ممکن است بر پایه توهم و رویای یکی از شخصیتها شکل گرفته باشد. هرچند این نظریه با بازگشت تابیتا به دنیای واقعی تا حد زیادی رد شده است، اما همچنان برخی معتقدند که آنها در دنیای شخصیتی گرفتار شدهاند که در داخل سریال حضور دارد و بر دنیای داستان کنترل دارد. سوال اصلی اینجاست که این شخصیت کیست و چه اهدافی را دنبال میکند. برخی معتقدند که بوید ممکن است این شخصیت باشد، اما نمیتوان با قطعیت گفت که این نظریه صحیح است.
گروهی اعتقاد دارند پسر سفید پوش درواقع توماس، پسر فوت شده تابیتا و جیم است
اما گروه دیگری بر این باورند که شخصیتهای سریال یا از پیش مردهاند یا در حالت کما قرار دارند. این فرضیه زمانی قوت میگیرد که تابیتا در بیمارستان به هوش میآید و پس از تصادف دوباره به دنیای سریال بازمیگردد. بنابراین ممکن است شخصیتها به نوعی به خاطر یک حادثه تلخ و شوم به هم مرتبط شده باشند و در یک دنیای مشابه برزخ گرفتار شده باشند. همچنین نظریه جالبتری در این خصوص وجود دارد که میگوید سریال به شکل مورد انتظار ما پیش نمیرود.
به عنوان مثال، پسر در لباس سفید کیست؟ برخی بر این باورند که او توماس، پسر فوت شده تابیتا و جیم است و به نحوی در حال کمک به ساکنان شهر برای نجات آنها است. توماس در کودکی فوت کرده و بنابراین ما نمیدانیم که ظاهر او چگونه است. حالا او به شکلی وارد دنیای دیگری شده و در ابتدا با ویکتور و برادرش ارتباط برقرار میکند، در حالی که الجین در واقع پسر فاتیما و الیس است. به عبارتی، الجین رویایی از شهر دارد که احتمالاً به فرزند فاتیما مرتبط است.
از سوی دیگر، الجین رویای زنی را میبیند که از او کمک میخواهد و ظاهری مشابه فاتیما دارد. در حال حاضر نقش الجین در سریال چندان روشن نیست، اما اگر او ارتباطی با الیس و فاتیما داشته باشد، ممکن است زمان در دنیای سریال مانند دنیای واقعی عمل نکند. به عنوان مثال، ممکن است توماس پس از کشته شدن به این دنیا آمده باشد و همچنین الجین در دوران نوجوانی دوباره به دنیای سریال بازگشته باشد. بنابراین، پسر فاتیما و الیس ممکن است در همین دنیا متولد شده باشد و آنها توانستهاند در نهایت از این دنیای شیطانی خارج شوند، اما با کمک پسرشان که احتمالاً راه خروج را میداند.
برخی بر این باورند که آب ممکن است راه خروج اصلی باشد؛ یک دلیل آن خواب الجین است و دلیل دیگر وجود یک فانوس دریایی در دنیای سریال. البته هنوز هیچ مدرک مشخصی برای این موضوع وجود ندارد و تابیتا نیز با سقوط از فانوس به دنیای واقعی بازگشت، اما چیزی که مشخص است این است که فانوس نقش مهمی در خروج از شهر و جنگل دارد. همچنین، کودکان در دنیای فانوس از نظر صدمه به جمجمه بهنظر میرسد که به شخصیتهای اصلی سریال مرتبط هستند و برخی معتقدند شخصیتهایی مانند جیم و تابیتا یا مادر ویکتور قبلاً در این دنیا بودهاند و اکنون به آن بازگشتهاند.
با این حال، هنوز مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آنها از ابتدا بخشی از این دنیا بودهاند و فقط به آن بازگشتهاند. همچنین مشخص نیست که طلسم تالیسمان چگونه به این دنیا آورده شده و آیا دلیلی وجود دارد که پس از سالها این طلسم پیدا شده است؟ بهعلاوه، توهم شخصیت جید و دیدن نشانهها و شخصیتهای مختلف میتواند سرنخ دیگری در این ماجرا باشد که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
آیا این یک بازی یا یک آزمایش است؟
یکی از محبوبترین نظریههای سریال From، بهویژه پس از پخش سریال **بازی مرکب**، این است که دنیای سریال در واقع یک بازی مرگبار یا یک آزمایش خطرناک و محرمانه است. اما چرا این نظریه به وجود آمده است؟ اگر به فصل اول برگردیم، جیم نظریهای را مطرح میکند که در آن شخصیتهای سریال در یک آزمایش نظامی شرکت دارند و هدف این آزمایش، سنجش میزان سختکوشی و آستانه تحمل آنهاست.
برخی بر این باورند که دنیای سریال From در واقع یک آزمایش خطرناک و مرگبار است که در آن تحمل و توانایی انسانها در شرایط سخت مورد ارزیابی قرار میگیرد.
در ابتدا، ممکن بود چنین موضوعی صرفاً یک توهم به نظر برسد، اما با توجه به پیام رادیویی در پایان فصل اول و دیگر پیامهای تلفنی، به نظر میرسد که چیزی در این میان واقعاً نادرست است. این نظریه میگوید که شخصیتهای سریال در یک مکان محبوس شدهاند و باید با پشت سر گذاشتن موانع و حل پازلها، به مرحله بعدی بروند و در آنجا با چالشها و پازلهای جدید و سختتری روبهرو شوند. هدف از این آزمایش بهبود توانایی انسان در مقابله با شرایط دشوار است.
همچنین، گروهی دیگر معتقدند که شخصیتهای سریال بهعنوان موشهای آزمایشگاهی مورد استفاده قرار میگیرند تا آستانه تحمل هر فرد سنجیده شود و دانشمندان بتوانند رفتار انسانها را در چنین شرایطی مشاهده کنند. اگرچه این نظریه ممکن است کمی ترسناک به نظر برسد، اما به طرز شگفتانگیزی منطقی و جالب است، حتی اگر در نهایت واقعیت نداشته باشد. نکته قابل توجه این است که اگر آنها واقعاً در یک دنیای خیالی گرفتار شدهاند یا در حالت کما به سر میبرند، ممکن است در یک آزمایش یا بازی مرگبار شرکت داشته باشند.
اما این نظریه به تدریج به شکل جدیتری درآمد. در فصل دوم شاهد ظهور تهدیدات جدیدی هستیم که مانند جیرجیرکها به دنبال پیدا کردن میزبان یا قربانی هستند. هدف آنها کنترل یا از بین بردن افراد مختلف است. نکته جالب اینجاست که چنین تهدیدی تاکنون وجود نداشته و دلیل آن میتواند این باشد که ساکنان شهر از یک مرحله عبور کردهاند و اکنون وارد مرحلهای جدید شدهاند. بنابراین، با ورود تالیسمان به شهر، کمی احساس امنیت حاصل شد، اما این تنها آرامش قبل از طوفان بود. برخی معتقدند که احتمالاً چند شخصیت خاص در این آزمایش هدف قرار گرفتهاند.
به این ترتیب، آنها با موقعیتهای مختلفی از جمله خانواده آزمایش میشوند یا بوید به عنوان فردی شناخته میشود که مردم شهر به او اعتماد دارند و اکنون وارد یک آزمایش دشوار شده است. این آزمایش میتواند بررسی کند که بوید تا چه حد میتواند فشار و ترس را تحمل کند. آیا او در نهایت دیوانه خواهد شد یا بر شهر و حوادث آن غلبه خواهد کرد؟ این نظریه به تدریج جدیتر میشود؛ زیرا بهعنوان مثال، به نظر میرسد موجودات شهر هوشمندتر شدهاند و از الگوهای گذشته خود فاصله گرفتهاند.
برای نمونه، آنها اکنون با قربانیان بازی میکنند یا در حال آزار و شکنجه بوید با کشتن نزدیکان او هستند. این موضوع باعث میشود که بیننده به این فکر بیفتد که آیا این موجودات تحت کنترل افراد دیگری هستند؟ در واقع، میدانیم که موجودات ساختار مشابه انسانها دارند و حداقل از طریق خون آلوده کشته میشوند، اما به نظر میرسد که هدف فعلی آنها آزار و شکنجه دادن بوید است و قصد ندارند او را بکشند. این مسئله نشان میدهد که یا آنها واقعاً میتوانند خود را کنترل کنند و در حال بازی با بوید هستند، یا اینکه تحت هدایت افرادی که این شهر را کنترل میکنند، قرار دارند.
به نظر میرسد افرادی وجود دارند که تلاش میکنند با برقراری ارتباط با مردم شهر، تغییراتی ایجاد کنند یا حتی به آنها یاری برسانند. این موضوع پرسشهایی را بهوجود آورده که علت آن چیست. برخی بر این باورند که این افراد پشت صحنه بهدنبال ایجاد هرج و مرج بیشتر در شهر هستند یا میخواهند اطلاعات بیشتری درباره شهر و دنیای آن به مردم بدهند. اگر این وضعیت را به یک بازی تشبیه کنیم، طبیعی است که بازیکن باید سرنخهایی دریافت کند تا راه خود را پیدا کند. این آزمایش میتواند بهصورت یک بازی یا کاملاً شبیه به آن باشد، و در آن افرادی وجود دارند که تصمیم میگیرند به کدام فرد سرنخ دهند و چه کسی را حذف کنند.
سریال From در سه فصل خود چالشهای جدیدی برای دنیای داستان و شخصیتهایش به وجود آورده است.
در هر صورت، ارتباط با سارا بهمنظور ایجاد هرج و مرج بیشتر یا ارتباط با ویکتور و خانواده متیوز از طریق پسر سفیدپوش، نمیتواند فقط به دلیل ماورایی باشد و قطعاً باید دلایل منطقی پشت آن وجود داشته باشد. اگر آنها به بوید کمک کردند تا با پیدا کردن حیوانات یا طلسمهای تالیسمان، به آرامش در شهر دست یابند، باید دلایل غیرماورایی برای این موضوع وجود داشته باشد. روند کلی داستان کمی گیجکننده بهنظر میرسد؛ بهعنوان مثال، هنوز مشخص نیست توهمهای جید او را به کدام سمت هدایت خواهد کرد.
همچنین در طول سریال شاهد سرد شدن هوا و کمبود غذا نیز هستیم. اگر به فصل اول برگردیم، در دنیای داستان دیگر مشکلی از بابت غذا وجود نداشت و تنها چالش، شب و موجودات آن بودند. اما اکنون این موجودات عادتهای خود را تغییر داده و حتی حیوانات اهلی را آزاد میکنند تا بهطور مثال بوید را مورد آزمایش قرار دهند. همچنین، سبزیجاتی که مردم شهر میکارند خراب میشوند که سابقه نداشته و حالا آنها باید به دنبال منابع غذایی جدیدی باشند. در این میان، سرد شدن هوا نیز که قبلاً در دنیای سریال سابقه نداشت، به مشکلات افزوده شده است.
اگر بخشهای مختلف پازل را کنار هم بگذاریم، این شهر، چه بهعنوان یک مکان ماورایی و چه بهعنوان یک آزمایش و بازی، در حال ایجاد شرایط سختتری برای مهمانان خود است. آنها نهتنها باید منابع غذایی جدیدی در جنگل پیدا کنند، بلکه باید با سرما و چالشهای آن نیز روبرو شوند و با آنها مقابله کنند. واضح است که ما تنها در حال تماشای یک سریال ترسناک نیستیم و بقا به یکی از عناصر اصلی و مهم داستان تبدیل شده است که در فصل سوم به شدت به آن پرداخته شده است.
به نظر میرسد ایده بقا تاکنون بهتر از ترسناکتر کردن دنیای سریال عمل کرده است و باید دید که چه چالشهای جدیدی در مقابل شخصیتها قرار خواهد گرفت. یکی از این چالشها، بدون شک، فرزند فاطیما و مواجهه ویکتور با پدرش است که میتواند منجر به مشکلات بیشتری در ادامه داستان شود. در هر حال، سریال دارای نظریههای زیادی است که نمیتوان به همه آنها پرداخت و باید منتظر ماند و دید که در نهایت راز بزرگ پشت این دنیای داستانی چیست.
آیا سریال میتواند به سوالهای بیشمار خود پاسخ دهد؟
وقتی که تماشای سریال From را آغاز کردیم، سوالات و معماهای زیادی وجود داشت، اما به تدریج تعداد این سوالات و معماها افزایش یافته است. به هر حال، سبک سریال به گونهای است که برای ادامه موفقیت در فصلهای بعدی، باید به تدریج به حل سوالات موجود بپردازد و در عین حال، سوالات و معماهای جدیدی را نیز مطرح کند. این موضوع باعث شده تا این سریال در طول سه فصل، جذابیت خود را برای تماشاگرانی که مرتب در حال نظریهپردازی درباره هر قسمت و هر اتفاق هستند، حفظ کند و بازار این بحثها همچنان داغ بماند.
با این حال، این وضعیت به تدریج موجب نگرانی بینندگان شده است. در واقع، سوالات و معماهای بیپاسخی در سریال وجود دارد؛ به عنوان مثال، توهمهای جید قرار است به کجا ختم شود و این توهمها تاکنون چه سرنخهایی به ما دادهاند. همچنین درباره شخصیت سارا که دیگر با مشکلات فصل اول مواجه نیست، همین سوالات مطرح است و مشخص نیست که سریال کی میخواهد حداقل به بخشی از این سوالات پاسخ دهد.
در فصل دوم، بهعنوان مثال، یک جعبه موسیقی را دیدیم که بدون دریافت پاسخ مناسب، از روند سریال حذف شد. این موضوع به تدریج باعث نگرانی بینندگان شده است. اگرچه فصل سوم روند بهتری نسبت به فصل دوم دارد، اما باز هم پاسخهای زیادی ارائه نمیشود و در عوض سوالات بیشتری مطرح میشود. درست است که نباید انتظار داشته باشیم تا فصل پایانی راز بزرگ شهر فاش شود، اما حداقل انتظار میرود که به برخی از سوالات و معماهای موجود پاسخ داده شود.
بینندگان پیش از این تجربههای مشابهی مانند سریال Lost را داشتهاند، اما سریال Dark با داشتن ساختار مناسب خود، توانست حداقل به سوالات اصلیاش پاسخ دهد. حتی اگر به فصل اول بازگردیم، اتفاقاتی رخ داد که موجب میشود فکر کنیم احتمالاً بخش زیادی از سوالات ما پاسخ داده نخواهد شد. با این حال، آنچه واضح است این است که سریال وارد مسیر جدیدی شده که میتواند به رستگاری یا سقوط آن منجر شود و باید دید داستان و پیچیدگیهای آن تا کجا پیش خواهند رفت.
منبع : imdb
نظرات کاربران