استودیو پیکسار همچنان توانایی خلق شگفتیها در دنیای انیمیشن را دارد. المنتال، اثر جدید این استودیو، یک انیمیشن خلاقانه و جذاب است که از مفهوم عناصر چهارگانه به عنوان محور داستان خود استفاده میکند.
در دورانی که استودیوهای انیمیشنسازی مختلف توانستهاند با ایجاد انیمیشنهای هوشمندانه و جذاب (مانند اسپایدرمن سونی) در جشنوارهها موفق باشند و رکوردهای فروش را به چالش بکشند، پیکسار به عنوان یک استودیوی محافظهکار به تلاش خود ادامه داده است. شاید این تصمیم به علت محافظت از هویت و تمایز پیکسار باشد. این استودیو با فیلم المنتال نشان میدهد که از کودکی به بلوغ و رشد رسیده و با چالشها و مشکلات تازهای روبهرو شده است. با این حال، پیکسار باید همچون پاندای قرمز درون این مشکلات پا کند تا محبوبیت خود در میان دوستان وفادار خود را حفظ کند.
با پیچیدگیهای جدید دنیای کودکانه و بهخصوص از دیدگاه انرژی، پیکسار به چالشهای جدیدی روبرو شده است. این واقعیت که ما در چند سال گذشته تغییرات قابل توجهی در این زمینه دیدهایم، از قبیل تغییرات در اسباببازیها و مسائل محیطی، برای پیکسار به صورت غیرقابل پیشبینی پدیدار شده است. در این شرایط، پیکسار نیاز به انطباق با این تغییرات دارد تا همچنان جذابیت خود را حفظ کند.
با این وجود، المنتال نشان میدهد که پیکسار همچنان توانایی خلق انیمیشنهای مهیج و جذاب را دارد و مخاطبان خود را شگفتزده کند. این اثر، نشاندهندهی قدرت خلاقیت و توانایی پیکسار در تجسم مفاهیم پیچیده در داستانگویی انیمیشن است.
استفاده از یک مفهوم نوآورانه و منحصر به فرد در انیمیشن المنتال
با کنار گذاشتن فیلم لایتیر و چند اثر دیگر، انیمیشنهای اخیر استودیو – از دایناسور خوب تا قرمز شدن – همگی داستانهای مربوط به کودکان یا نوجوانانی را تعریف میکنند که با مشکلات دوران بلوغ مواجه هستند. انیمیشن المنتال نیز به عنوان یک ادامه منطقی در این جهان عرضه شده است، اما با یک نکته مهم: در اینجا از ایدههای نوآورانه و تازه استفاده میشود و همه چیز از نظر ابتکار و اصالت بهرهمند است. از این نظر، انیمیشن المنتال از دیگر انیمیشنهایی که از ایدههای قدیمی و تکراری بهره میبرند متمایز میشود.
به عنوان مثال، خلاقیتی که در طراحی شهر المنتسیتی دیده میشود، تا حدودی میتواند به یادآوری شهر هیولاها در کارخانه هیولاها و جهان ذهنی رایلی در ظاهر و باطن باشد. پیکسار به ما یک دنیای عجیب و غریب را نشان میدهد که مشابه آن را در سایر فیلمها و انیمیشنها نخواهیم دید. این دنیا شامل ابرهایی است که به تماشای مسابقات ورزشی میروند، درختانی که در حین مبارزه سیب میچینند، موجوداتی آتشین که هنگام عصبانیت شعله میزنند و موجودات آبی که در ورزشگاهها موج میزنند!
استودیو پیکسار در تمامی فیلمهای خود از انواع پیرنگها، ژانرها و الگوهای داستانی مختلف بهرهگیری میکند و انیمیشن المنتال به عنوان یکی از بهترین نمونههای این رویکرد انتخابی استثنایی است. این انیمیشن یک نگاه تازه به ژانر دیرپای کمدی-رمانتیک دارد که داستان آن متمرکز بر روابط پیچیده و تضادهای مختلفی بین دو عاشق با اختلافات در زمینههای فرهنگی، اخلاقی، طبقاتی، خانوادگی و… است. این اختلافات پس از آشنایی شخصیتها به تدریج بیشتر به چشم میآید و داستان به تبدیل این تضادها به عشق و یگانگی میپردازد.
شخصیت امبر در ابتدا به عنوان یک دختر سنتگرا و متعصب معرفی میشود که تنها به تحقق آرزوها و انتظارات پدرش فکر میکند، اما با آشنایی با وید، یک جوان خوشفکر و متفاوت، دیدگاههای جدیدی را پیدا میکند. این تغییر نه تنها به تفاوتهای فرهنگی و هویتی شان مرتبط نیست، بلکه معضل اصلی در اختلافهای بدنی آنها است که موانعی بزرگ بر سر راه رابطهشان قرار دادهاست. ممکن است امبر و وید توانایی آرامش میان ساکنان المنتسیتی و تغییر دیدگاه بِرنی در مورد آیندهی دخترش را داشته باشند، اما مشکلات بزرگتری وجود دارد که ادامهی این رابطه را دشوار میکند.
حتی در دنیای رنگارنگ و زیبای پیکسار، علائم تلخی و سایههای تیره از زندگی قابل مشاهدهاند. با این حال، عشق پرشور شخصیتها به یکدیگر هیچگاه کم نمیشود و محور اصلی انسانیت و ارزشهای انسانی در این داستان عاشقانهای خندهدار است. این رابطه مانند گل ویویستریا، نماد محبت امبر و وید، دارای قدرت شکفتن در هر شرایطی است. حتی اگر عشق پرشور شخصیتها به یک پایان تراژیک منتهی شود، رویای حسرتانگیز آنها به سمت آزادی خواهد پیشرفت. (ممکن است صحنهی تبخیر وید شما را به یاد پایان عروس مرده بیاندازد.)
اما با وجود ایدههای شگفتانگیز و جسورانهای که انیمیشن المنتال دارد، متاسفانه هنوز هم در دام کلیشههایی افتادهاست که این فیلم را در میان آثار معمولی و نهچندان تکاندهندهی پیکسار قرار داده است. در واقع، المنتال میتوانست یکی از شاهکارهای بیبدیل پیکسار باشد و در کنار آثار بزرگ این استودیو مانند “وال-ای” و “داستان اسباببازی” قرار گیرد. به عنوان مثال، فرض کنید چقدر قابلیتهای پنهان در عناصر باد و خاک وجود دارد که این فیلم به اندازهی کافی از آن استفاده نمیکند.
مشکل اصلی این است که المنتال بهسادگی توانایی ایجاد داستانی قوی را دارد، اما این توانایی را بهسادگی تلف میکند و نمیتواند به یک اثر شایستهی نام و آوازهی استودیو سازندهاش تبدیل شود. با این حال، چگونه میتوان شخصیتهای این فیلم را دوست نداشت و دل به عشق پرحرارت و کودکانهی آنها نسپرد؟ کافیست یکبار با این موجودات دوستداشتنی آشنا شوید تا لذت ماجراجویی در شهر عناصر برای همیشه در خاطرتان بماند.
نظرات کاربران