برف احساس خوشبختی در انسانها به وجود میآورد، این یک واقعیت جهانی است. اما چالش اصلی این است که برف فقط در یکی از چهار فصل سال به زمین فرود میآید، و حتی در آن هم، در بسیاری از نقاط دنیا، با مسائل مختلفی مواجه میشود. با این حال، بازیهای ویدیویی این امکان را به گیمرها میدهند که در هر زمان و مکانی از وجود برف لذت ببرند و احساس کریسمس برفی را تجربه کنند. بازیهایی که در محیطهای برفی رقم میزنند و شخصیتها را در برگیرند، آرامش بینظیری را به گیمرها القا میکنند. این بازیها به گونهای واقعگرایانه طراحی شدهاند که با وجود سرمای بیرون، احساس گرمای داخلی و امنیت را به شما منتقل میکنند.
مراحل برفی
من به شدت به برف در بازیهای ویدیویی علاقهمند هستم. زیبایی و صدای برف در این بازیها برایم به اندازه برف واقعی در دنیای واقعی دلنشین است. من لذت میبرم که برف را در بازیها تجربه کنم و از تأثیرات آن بر شخصیتها لذت ببرم. آیا زمانی که شخصیت اصلی روی برف قدم میزند، ردپایی از خود به جا میگذارد؟
حتی برخی از شخصیتها مانند کانر در “کیش قاتلان ۳” یا ایلوی در “هورایزن زیرو داون”، وقتی در برف حرکت میکنند، شیارهایی را به جا میگذارند؛ این نشانگر واقعگرایی بیشتر است. در “رد دد ریدمپشن ۲” میتوان تودههای برف را از روی درختها پایین آورد و در “بتلفیلد ۵” برف از پشتبامها به سمت پایین میریزد. این تعاملهای ویژه با برف واقعاً احساس شادی را به ما القا میکنند.
محیطهای برفی در بازیها چیزی بیشتر از یک تزیین ظاهری هستند؛ آنها حس بازی را تغییر میدهند. این محیطها میتوانند گیمپلی و مکانیزمهای پایهای بازی را تغییر دهند یا روایت و لحن داستان بازی را تحتتأثیر قرار دهند.
برفی به عمق داستان
از منظر روایت، مراحل برفی عمدتاً در لحظاتی اتفاق میافتند که داستان به رکود احساسی میرسد. زمستان با هوای بیرحمانه و تلخ خود میتواند بهطور پنهانی نمایانگر درد و رنجی باشد که شخصیت اصلی در آن لحظه تجربه میکند. بهعنوان مثال، فصل برفی در بازی “لست آو آس ۱” نمونهای است که میتوان به آن اشاره کرد. در یکی از صحنههای ناامیدکننده سفر جول و الی، وقتی جول زخمی شده و در لبه مرگ قرار دارد و الی باید برای دنبال کردن غذا برای هر دوی آنها تلاش کند، زمستان فصل آغاز میشود. وقتی طوفان آغاز میشود و برف بیشتری سطح زمین را فرا میگیرد و الی با دیوید در زمانی عادی ملاقات میکند، وضعیت آنها بدتر میشود.
همچنین در مثال مشابه بازی “شبح سوشیما”، وقتی بازیکن به انتهای فصل دوم میرسد، وارد جزیره برفی در شمال میشود. در این نقطه از داستان، جین متوجه میشود که چقدر از اصول و قوانین ساموراییها دور شده است؛ او مجبور شده دوست قدیمی خود را بکشد، عمویش را ناامید کند و واقعیتاً همهچیز را از دست داده است، حتی اسبش. در این مراحل برفی، کاهش تنوع رنگها مشهود است که نمایانگر درماندگی احساسی شخصیتها در این لحظات است، همچنین نمایانگری از خصومت ذاتی هوای ناخوشایند و سرد که بهنوعی نشانهای از دشواری تحمل آن به صورت فیزیکی است و همچنین نمایانگری از کشمکش درونی و احساسی شخصیتها.
معمولاً، اگر یک بازی با مراحل برفی پایان نمییابد، این مراحل در دنبالهاش گنجانده میشود، و این اتفاق همیشه تصادفی نیست. برای مثال، در بازیهایی مانند “آنچارتد ۲”، “رد دد ریدمپشن ۲”، “لست آو آس ۲” و حتی “خدای جنگ رگناروک”، که همه آنها دنبالههایی هستند، ممکن است بازیکنان شخصیتهایشان را به خوبی بشناسند و با ویژگیهای شخصیتی و دلایلشان برای جنگیدن آشنا باشند. اگر بازی قبلی پایانی شاد داشته باشد، اضافه کردن مراحل برفی میتواند بلافاصله خطری را که شخصیتها در آن دخیل هستند، هم در سطحی احساسی و هم در سطحی بصری، افزایش دهد.
حس گرمای درون، با وجود سرمای بیرون
البته، سرما و برف همواره نمادی از رنج و سختی و فقدان نیستند؛ در واقع، میتوانند نشانهای از آرامش باشند. بازیهایی مانند “انیمال کراسینگ” و “درهی استاردو” دیدگاهی ملایمتر به برف و سرما دارند. در این بازیها، زمستان زمانی است برای شادی و خوشحالی، برای پیدا کردن دوستان جدید و گذراندن وقت با افراد مسن. با تشکر از جشنها و جشنوارهها، هدایا و بازیهای زمستانی، هوا سرد در این بازیها فرصتی برای تفریح فراهم میکند! حس نوستالژی نسبت به زمستانهای گذشته و حس شگفتی کودکانهی بازی با برف و ساختن آدمبرفی زمستان را بسیار دلنشین میسازد.
“انیمال کراسینگ: افقهای جدید” با محتوای فصلیاش در تمام فصلهای سال بازیکن را شاد نگه میدارد، اما در زمستان است که حس گرما (به معنای آرامش) به اوج خود میرسد. دیدن جزیرهی کوچکتان که با لایهی ضخیم برف پوشیده شده، دیدار با دوستان با لباسهای گرم مهمانی، ساختن آدمبرفی در باغتان، همه اینها حس شادی این فصل را به بهترین شکل منتقل میکنند. همچنین، حس شادی روز بوقلمون و روز اسباببازی و تمام لباسها، دکوراسیونها و دستورهای پخت جدیدی که در “انیمال کراسینگ: افق جدید” میتوانید پیدا کنید، جای خود را دارند.
شاید در زمستان محصولات کشاورزی رشد نکنند، اما دوستی همچنان جای رشد دارد.
گیمپلی و مکانیزمهای برفمحور
بگذارید از بحث روایت گذر کنیم و به این نکته بپردازیم که مراحل برفی گاهی تأثیر قابل توجهی بر گیمپلی بازیها دارند. گاهی اوقات، برف و یخ تنها برای دکوراسیون در بازی حضور دارند و نقش پسزمینهای سفید را ایفا میکنند، اما مراحل برفی جالبی تبدیل میشوند که بر روی گیمپلی نیز تأثیر میگذارند.
برف سنگین باید تأثیری بر حرکت بازیکن داشته باشد و راه رفتن روی سطح برفی یا رد شدن از آن را دشوار یا حتی غیرممکن کند. “کیش قاتلان ۳” این سیستم را بهخوبی پیاده کرده است. در بخشهای زمستانی بازی، برف مناطق مرزی را پوشانده و تلاش برای رفتن به جاهای مختلف با پاهای پیاده کاری احمقانه است، چون کانر بهزحمت میتواند خود را از تودههای برف عبور دهد.
در این شرایط، بازیکن باید از درختان بالا برود، بین شاخههایشان بپرد و بدون اینکه پایش به زمین بخورد خود را به مقصد برساند. با توجه به اینکه دشمنان نمیتوانند از درختان بالا بروند، بازیکنان میتوانند دایرهوار دور دشمنان آهستهی خود بپرند و از بالا، مثل یک حیوان شکارچی قطبی، آنها را یکییکی از پا دربیاورند.
یخ باید خطرناک باشد. دریاچههای یخزده میتوانند مکانهایی مرگبار باشند، ولی شاید خطرناکترین ویژگیشان لیز بودنشان است. هیچ مجموعهای بهاندازهی “پوکمون” به این مسئله توجه نشان نمیدهد. انگار گیمفریک، شرکت سازنده، قانونی نانوشته دارد که بهموجب آن، در هر بازی “پوکمون” باید حداقل یک پازل با محوریت سر خوردن روی یخ گنجانده شود، خواه روی نوک قلهی کوهی دوردست یا داخل یک باشگاه بدنسازی یخی.
سر خوردن و لیز خوردن از یک سوی ناحیهای سربسته به سوی دیگر میتواند سوژهی خوبی برای یک پازل عالی باشد و اگر بازیکنان بخواهند از ناحیهی یخی بیرون بروند، همیشه باید دو یا سه حرکت آتی خود را پیشبینی کنند. اینها به واقع مواردی است که در بازیهای اخیر از مجموعه “پوکمون” فاصله گرفتهاند، چون شخصیتهای سهبعدی در مقایسه با اسپرایتهای دوبعدی کنترل بیشتری روی حرکت خود دارند، ولی این واقعاً مایهی تاسف است. پازلهای یخی در بازیهای “پوکمون” تقریباً تبدیل به سنت شده بودند.
زنده ماندن در طوفانی برفی
بعضی بازیها به گام بالاتری از دشواری زندگی در زمستان میروند و آن را به یک عنصر گیمپلی در بازی تبدیل میکنند. در این بازیها، بازیکن باید در مراحل برفی تلاش کند تا زنده بماند و با محیط اطرافش روبرو شود. مشابه سفرهای اکتشافی به قطبجنوب، اگر بازیکن امید به زنده ماندن و فرار از محیط برفی را دارد، باید از قبل خود را آماده کند.
شاید “رد دد ریدمپشن ۲” بهطور دقیق یک بازی بقامحور نباشد، اما راکاستار در تلاش برای واقعگرایی بیشتر بازی، برخی عناصر این ژانر را در بازی گنجانده است. بازیکنانی که شجاعت راهیابی به کوهستانهای برفی در شمال غربی نقشه را دارند، باید لباس مناسب برای آن محیط را بپوشند.
اگر فکر میکنید که با یک پیراهن نخی و یک کلاه کابویی میتوانید از سرما جان سالم به در ببرید، بهتر است این ایده را دوباره بررسی کنید، زیرا در “رد دد ریدمپشن ۲”، اگر آرتور با لباس نامناسب در محیط برفی حضور یابد، استقامت و سلامتی او به سرعت کاهش مییابد. در صورتی که این اتفاق بیافتد، سلامتی او به طور خودکار به حالت اولیه برنمیگردد و مبارزات آیندهاش بسیار دشوارتر خواهد شد. مجبور کردن بازیکن به تغییر لباس خود بر اساس آب و هوا، یک مکانیزم جزئی است، اما میتواند به بازیکن کمک کند تا با شخصیت خود همدلی کند و از نقشآفرینی در نقش یک کابوی لذت ببرد.
اگر به دنبال یک بازی هستید که جدیتر هوای سرد را مد نظر قرار دهد، “افسانهی زلدا: نفس وحش” (The Legend of Zelda: Breath of the Wild) نیازهای شما را برطرف خواهد کرد. در این شاهکار حماسی دنیای باز، لینک باید در قارهای که محیطهای گوناگونی دارد، رفت و آمد کند. هر بخش از دنیای باز با خطرات محیطی خاص خودش روبرو است.
همانند “رد دد ریدمپشن ۲”، بخشهای برفی از خطرناکترین بخشهای بازی هستند. در “نفس وحش”، سرمای بسیار تندی وجود دارد. اگر بازیکن لینک را برای مواجهه با سرما آماده نکند، او ممکن است جان خود را از دست دهد، زیرا هر ثانیه که در محیطی سرد بماند، نوار سلامتی لینک به آرامی خالی میشود. سقوط در دریاچهها و رودخانههای یخزده میتواند باعث مرگ او به دلیل سرما شود.
اگر بازیکن میخواهد زنده بماند، باید لینک را با لباسهای گرم و ضخیم بپوشاند، او را با غذاهای داغ و مغذی گرم نگه دارد و یا با استفاده از یک مشعل یا اسلحهی شعلهور موقتاً سرما را دور نگه دارد. شاید حتی بازیکن بخواهد با استفاده از قدرتهای شخصیتش یا از محیط، راه دیگری برای پیشروی پیدا کند که از مناطق برفی عبور نمیکند. البته این مکانیزم، گیمپلی کلی را به شدت تغییر نمیدهد، اما باعث غرق شدن بازیکن در بازی میشود و حسی را در او ایجاد میکند که انگار خودش سعی دارد زنده بماند، نه فقط مجموعهای از پیکسلهای ابتدایی که روی صفحه میبیند.
مراحل برفی در اشکال مختلف ظاهر میشوند و نقشهای متنوعی را ایفا میکنند: ممکن است بهعنوان مانعی برای پیشرفت عمل کنند، نمادی از سختی زندگی باشند، یا یادآوری از عشق و مهری که نسبت به دیگران حس میکنیم. بدون تردید، کاربرد این مراحل، هر چه باشد، همیشه حرفی مهمتر برای گفتن دارد. تا زمانی که بازیهای ویدیویی (و دنبالههایشان) وجود دارند، مراحل برفی همواره در آنها حضور خواهند داشت.
منبع: Goombastomp.com
نظرات کاربران