فرانتس کافکا، نویسنده مشهور چک، برنامهای گسترده جهت بزرگداشت و مرور آثارش در جشنواره کارلووی دارد.
او الهامبخش مجموعهای از فیلمهایی با موضوعات اضطراب و پوچی است که فیلمسازان جهان برای سالها از آثارش الهام گرفتهاند.
این فیلمها به طور قطع “کافکایی” هستند و از آن نوع عصبانیت، بیگانگی و پوچی که او را به یکی از برجستهترین و متمایزترین شخصیتهای ادبیات قرن بیستم تبدیل کردهاند، پر است.
در حال حاضر، صد سال پس از درگذشت این نویسنده، جشنواره فیلم کارلووی واری یک برنامه گستردهی گرامیداشت و بررسی اثرات مشتق شده از آثار کافکا را برگزار کرده است، که شامل نمایش آثاری از کارگردانانی همچون اورسن ولز، مارتین اسکورسیزی، فدریکو فلینی و استیون سودربرگ میشود.
“لورنزو اسپوزیتو”، که به همراه “کارل اوخ”، کارگردان هنری این جشنواره سینمایی است، به هالیوود ریپورتر گفت: “اینکه این نویسنده (کافکا) توانسته است برای دههها نه تنها بر ادبیات، بلکه بر سینما هم تأثیر بگذارد، شگفتانگیز است.”
در نظر اسپوزیتو، ویژگی برجسته فرانتس کافکا این بود که به طرز منحصر به فردی شرایط انسانی را درک میکرد و نشان میداد که زندگی در دنیای مدرن چقدر ممکن است پر از چالش و پوچی باشد.
او نه تنها ساختارهای سیاسی و اقتصادی جهان را که در آن زندگی میکنیم به وضوح میشناخت، بلکه ناتوانی ما در تغییر این ساختارها را نیز درک میکرد.
بخش مرور آثار فرانتس کافکا در جشنواره کارلویواری به عنوان “آرزوی سرخپوست بودن: کافکا و سینما” به تحلیل و ارزیابی اقتباسهای سینمایی و فیلمهایی که تحت تأثیر آثار ادبی کافکا ساخته شدهاند، اختصاص داده شده است.
امسال در ماه ژوئن، صدمین سالگرد درگذشت فرانتس کافکا را به ثبت رساندهایم. او در یک آسایشگاه در شهر کیرلینگ اتریش درگذشت. فرانتس کافکا،
یکی از نویسندگان برجستهٔ قرن بیستم، در روز سوم جولای سال ۱۸۸۳ در خانوادهای یهودی آلمانی زبان در پراگ، پایتخت جمهوری چک، به دنیا آمد. وی بزرگترین فرزند از شش فرزند خانواده بود و زبان اصلیاش آلمانی بود، اما بعدها توانست زبان چکی را نیز یاد بگیرد. علاقهی وی به زبان فرانسه، او را به آموختن این زبان ترغیب کرد.
پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان، کافکا وارد دانشگاه چارلز فردیناند در پراگ شد و در ابتدا به تحصیل شیمی پرداخت؛ اما بعد از دو هفته تصمیم گرفت به رشتهٔ حقوق مشغول شود و در سال ۱۹۰۶ موفق به کسب دکترای حقوق شد.
تا زمان مرگ، آثار و سبک نگارش کافکا توجه چندانی به خود جلب نمیکرد. قبل از درگذشت، او از دوست نزدیک و مدیر برنامههای ادبی خود، ماکس برود، خواست تا تمام دستنوشتههایش را از بین ببرد.
«دورا دیامانت»، که فرانتس کافکا به او علاقهمند بود، در حد ممکن این درخواست را برآورده کرد؛ اما تنها حدود ۲۰ یادداشت و ۳۵ نامه از او باقی ماند که در سال ۱۹۳۳ توسط گشتاپو کشف شدند. هنوز هم تحقیقات جهت پیدا کردن دستنوشتههای کافکا در حال انجام است.
تمامی آثار منتشرشده کافکا به جز چند نامهای که به «میلنا جنسکا» در چک نوشته شده بودند، در آلمان نوشته شدهاند. کافکا سبک نوشتاری بسیار خاصی داشت که شاید به خاطر ویژگیهای زبان آلمانی بود که به او اجازه میداد از جملات بلند استفاده کند؛ جملاتی که بعضی اوقات به طول یک صفحه میرسیدند.
دو مسئله مهم که همیشه ذهن کافکا را به خود مشغول میکرد و او را تحت فشار قرار میداد، رابطه نامناسب او با پدرش و ادیان یهودیت بود.
این رابطه در بسیاری از آثارش تأثیرگذار بوده است و امروزه هم به عنوان یکی از ویژگیهای بارز برای تحلیل روانی او مطرح میشود. ویژگی یهودی بودن کافکا هم از دیگر عواملی بود که باعث میشد بیشتر داستانهایش به موضوع بیگانگی متمرکز شودند.
بسیاری از منتقدان تلاش کردهاند که آثار فرانتس کافکا را در قالبهای فرهنگی و فلسفی مختلفی تفسیر کنند؛ از جمله مدرنیسم، رئالیسم جادویی، و تأثیراتی از مارکسیسم که در آثاری همچون “قصر”، “محاکمه” و “در تبعیدگاه” مشهودند. برخی دیگر این رویکردها را به اگزیستانسیالیسم یا آنارشیسم نسبت میدهند.
شرححالنویسان معتقدند که کافکا همواره فصلهای ابتدایی کتابهایش را به دوستان صمیمیاش میخواند. میلان کوندرا بر این باور است که نویسندگانی چون گابریل گارسیا مارکز و کارلوس فوئنتس از سبک شوخطبعی سوررئالیستی کافکا در آثارشان بهره بردهاند. ژان پل سارتر و آلبر کامو نیز از جمله نویسندگانی بودند که بیشترین تأثیر را از سبک ادبی فردریش کافکا دریافت کردهاند.
“اصطلاح «کافکاییسم» به معنای توصیف موقعیتهای سوررئال و غیرقابل تصور، مشابه به آنچه در آثار فرانتس کافکا رخ میدهد، وارد زبان انگلیسی شده است.
بهرغم اینکه فرانتس کافکا قبل از فرا رسیدن فرصت برای چاپ برخی از آثارش درگذشته بود، خوانندگان علاقهمند به خواندن آثار او باید به تاریخ چاپ آنها توجه داشته باشند. «قصر»، «محاکمه» و «آمریکا» توسط مدیر اجرایی او، مکس برود، پس از مرگ نویسنده منتشر شدند.
ضغطهای اجتماعی و افسردگی کافکا باعث شد تا او به بیماریهای مانند سل، میگرن و بیخوابی مبتلا شود. شرایط سخت وی او را از توانایی برای مصرف کافی غذا محروم کرد؛ زیرا در آن زمان درمان داخل وریدی وجود نداشت. این شرایط باعث شد که او به سوم ژوئن ۱۹۲۴ در آسایشگاهی در منطقه کرلینگ نزدیک به وین درگذشت.
پیکر او پس از انتقال به پراگ در روز یازدهم ژوئن به خاک سپرده شد.
کافکا چندین داستان نیز باقی گذاشته که شامل «توصیف جنگ» (۱۹۰۴)، «مقدمات عروسی در ییلاق» (۱۹۰۷)، «تفکر» (۱۹۱۲)، «در تبعیدگاه» (۱۹۱۴)، «رییس آرامگاه» (۱۹۱۷)، «دیوار بزرگ چین» (۱۹۱۷)، «پیامی از سوی امپراتور» (۱۹۱۹) و «محاکمه» (۱۹۲۵) هستند. به علاوه، به رمانهایی همچون «قصر» (۱۹۲۶) و «آمریکا» (۱۹۲۷) اشاره شده است.
نظرات کاربران