شخصیتهای ترسناک در فیلمها همیشه اهمیت ویژهای داشتهاند، اما بهترین شرورها به دلیل قدرتشان در ترساندن مخاطب به یاد میمانند. برخی از شرورها، مانند مایکل مایرز در «هالووین»، ترس را از طریق خشونت شدید ایجاد میکنند، در حالی که دیگران، مانند تانوس در مجموعه فیلمهای «انتقامجویان»، به دلیل اهداف شیطانیشان ترسناک هستند. همچنین، برخی شخصیتها مانند جوکر، با بازیهای ذهنی خود مخاطب را به وحشت میاندازند.
گاهی اوقات، مرز بین قهرمانان و شرورها مبهم میشود. تعداد کشتههای برخی از ترسناکترین قاتلان تاریخ سینما در مقایسه با تعداد کشتههای بزرگترین قهرمانان اکشن، بسیار کمتر است، با این حال، یکی از آنها مورد تشویق قرار میگیرد و دیگری مورد تنفر واقع میشود. جالب است که با تغییر جزئی در داستان یا زاویه دید، بسیاری از شخصیتهای محبوب میتوانند به راحتی به اندازهی برخی از بهترین شرورها ترسناک به نظر برسند.
۱۰. بتمن
- حضور در رسانههای مختلف (۱۹۳۹-اکنون)
در نگاه نخست، بتمن به نظر میرسد که تنها یک میلیاردر باشد که به دلیل تروماهای دوران کودکیاش دچار وسواس کنترل میشود. هر تصویر از بروس وین نشاندهندهی مرگ والدینش در سنین پایین است و او به دنبال این تراژدی تلاش میکند تا جنایتکاران را در کنترل خود درآورد. نسخهی رابرت پتینسون از این شخصیت در فیلم «بتمن» محصول ۲۰۲۲، نشان میدهد که او این کنترل را از طریق ایجاد ترس در میان جنایتکاران گاتهام به دست میآورد. آیا تا به حال فکر کردهاید که این میزان قدرت برای یک فرد ممکن است بیش از حد باشد؟
نیاز وین به کنترل یکی از ویژگیهایی است که او را به یکی از ترسناکترین شخصیتهای فیلمها تبدیل میکند. تنها چیزی که واقعا از مردم در برابر بتمن محافظت میکند، قطبنمای اخلاقی او است که در طول زمان نشان داده شده است که گاهی اوقات میتواند لرزان باشد. در برخی نسخههای بتمن در کتابهای کمیک یا دیگر محصولات فرهنگی، او با پلیس گاتهام همکاری میکند، اما مشابه قهرمانان نقابدار دههی ۱۹۷۰، اخلاقیات او مبهم است و اعتقاد دارد که روشهای او برای اجرای عدالت کارآمدتر است. این ذهنیت میتواند به راحتی به یک چرخش خشونتآمیز و استبدادی منجر شود.
۹. ای.تی.
- حضور در «ای.تی. موجود فرازمینی» (E.T. the Extra-Terrestrial) (۱۹۸۲)
فیلمهای خانوادگی دههی ۸۰ میلادی با کاوش در جنبههای تاریکتر داستانهای خود، ترس از موضوعات پیچیده را نداشتند. کلاسیکهایی مانند «داستان بیپایان» و «کریستال تاریک» در میان کودکان آن دوره محبوب بودند، اما صحنههای تاریک این فیلمها تأثیر عمیقی بر مخاطبان جوان داشتند. «ای.تی.»، یکی از موفقترین فیلمهای زمان خود، با شخصیت اصلیاش که یکی از ترسناکترین شخصیتهای سینما محسوب میشود، مشابه تأثیرگذار بود؛ به ویژه از طریق سکانس معرفی این موجود.
مخاطبان اولین بار با ای.تی. زمانی آشنا میشوند که الیوت (هنری توماس)، پسر جوانی، با این موجود فرازمینی در حیاط پشتی خانهاش روبرو میشود. در ابتدا، ای.تی. در مه پنهان شده و به آرامی به سمت الیوت نزدیک میشود و با خود زمزمه میکند. الیوت تلاش میکند خانوادهاش را صدا کند، اما به وضوح از تحریک این موجود مرموز با صدای بلند میترسد. این صحنه برای کودکان ترسناک است و طراحی بصری ای.تی. که حتی پس از آشکار شدن کاملش هم نگرانکننده به نظر میرسد، به این ترس دامن میزند. ممکن است ای.تی. ترسناکترین شخصیت غیرشرور نباشد، اما تأثیر مثبت و منفیای که بر یک نسل از کودکان گذاشت، شایستهی توجه است.
۸. ادوارد دستقیچی
- حضور در «ادوارد دستقیچی» (Edward Scissorhands) (۱۹۹۰)
ادوارد دستقیچی (با بازی جانی دپ) به راحتی میتوانست به نمادی از وحشت تبدیل شود. او ساختهای ناتمام از یک مخترع پیر (با بازی وینسنت پرایس) است. در ابتدا، قرار بود ادوارد دستهای معمولی داشته باشد، اما خالق او پیش از آن که فرصت پیدا کند تیغههای بلند و تیز را که به جای دستها استفاده کرده بود، با دستان واقعی جایگزین کند، درگذشت. به همین دلیل، ادوارد در واقع به جای انگشتانش چاقوهایی دارد. او معمولاً از این تیغهها برای کارهای هنری استفاده میکند، مانند ساختن مجسمههای یخی، کوتاه کردن مو یا هرس کردن پرچینها، اما همیشه احتمال بروز حوادث وجود دارد و او هر لحظه میتواند به یکی از ترسناکترین شخصیتهای سینما تبدیل شود.
این احتمال است که ادوارد را ترسناک میکند. او نیتهای خوبی دارد، اما با یک اشتباه کوچک، میتواند به سادگی کسی را به شدت مجروح کرده یا حتی بکشد. این تصور دائماً در ذهن بیننده حضور دارد به دلیل زخمهای همیشگی روی صورت ادوارد. تصور قرار گرفتن در موقعیت او واقعاً ترسناک است و این موضوع به خوبی توضیح میدهد که چرا در پایان فیلم به نظر میرسد ادوارد قرار است باقی عمرش را در تنهایی بگذراند.
۷. استیچ
- حضور در «لیلو و استیچ» (Lilo & Stitch) (۲۰۰۲)
استیچ (با صدای کریس سندرز) یکی از محبوبترین شخصیتهای دیزنی است. او برای اولین بار در فیلم «لیلو و استیچ» در سال ۲۰۰۲ معرفی شد و با طبیعت هرجومرجآمیز اما دوستداشتنیاش توجه مخاطبان را جلب کرد. «لیلو و استیچ» هنوز یکی از خلاقانهترین آثار دیزنی به شمار میآید. اگر این شخصیت در یک فیلم انیمیشنی شاد و مناسب برای خانوادهها نبود، استیچ به راحتی میتوانست به یکی از ترسناکترین و شرورترین شخصیتها در دنیای فیلمها تبدیل شود.
زمانی که مخاطبان برای اولین بار با استیچ آشنا میشوند، در حالتی است که خالق او، جامبا (با صدای دیوید اوگدن استیرز)، تحت محاکمه قرار دارد. وقتی از او درباره جزئیات استیچ پرسیده میشود، جامبا فاش میکند که او به آزمایش خود مجموعهای از قدرتها از جمله قدرت فوقالعاده، دوام شدید و دید در شب را داده است. همچنین، او بیان میکند که استیچ به طور ذاتی به سمت تخریب تمایل دارد. به طور کلی، تنها دلیلی که استیچ هنگام فرود آمدن در کائوآی به تخریب نمیپردازد، این است که به طور تصادفی با لیلو (با صدای دیوی چیس) ملاقات میکند که میتواند به او مفهوم همدلی را بیاموزد. اگر استیچ هرگز با لیلو روبرو نمیشد، داستان او به راحتی میتوانست به یک فیلم وحشت علمی-تخیلی تبدیل شود.
۶. جک اسکلینگتون
- حضور در «کابوس قبل از کریسمس» (The Nightmare Before Christmas) (۱۹۹۳)
دیدگاه در یک فیلم تأثیر زیادی بر نحوه درک آن دارد. معمولاً، مخاطب اعمال قهرمان را از زاویهای مثبت مشاهده میکند، که به این معنی است که داستانها معمولاً تلاش میکنند اثرات منفی اشتباهات قهرمانان را کاهش دهند. اگر عواقب فاجعهبار به درستی نمایش داده نشود یا نادیده گرفته شود، مخاطب میتواند به راحتی از کنار آن بگذرد و قهرمان فیلم را تشویق کند. جک اسکلینگتون (با صداپیشگی کریس ساراندون و دنی الفمن) نمونهای عالی از این موضوع است.
در «کابوس قبل از کریسمس»، جک، پادشاه کدو تنبل شهر هالووین، تصمیم میگیرد که به جای بابانوئل (با صداپیشگی اد ایوری) برای یک شب کریسمس ظاهر شود. متأسفانه، او به طور کامل با مفهوم کریسمس آشنا نیست و در نتیجه، به جای هدایای شادیآور، مارها، سرهای کوچک شده و دیگر عناصر ترسناک به کودکان دنیا میدهد، و آنها را در هنگام باز کردن هدایایشان وحشتزده میکند. جک در نهایت به دلیل ترسی که اعمال او ایجاد کرده، توسط ارتش سرنگون میشود. با اینکه مخاطب میتواند جک را به دلیل پشیمانی او برای اشتباهاتش ببخشد، اما اگر لحظهای در نظر بگیریم که چگونه همه در دنیا دچار سردرگمی و وحشت شدهاند، واضح میشود که با تغییر دیدگاه، آن شب میتواند به راحتی تبدیل به مقدمهای برای یک فیلم وحشت کریسمس فوقالعاده شود.
۵. ددپول
- حضور در رسانههای مختلف (۱۹۹۰-اکنون)
اخیراً، ددپول (با بازی رایان رینولدز) به یکی از ضدقهرمانان نمادین تبدیل شده است. در فیلمهایش، او چندین بار دنیا را نجات داده و در آخرین فیلمش این کار را با همکاری ولورین (با بازی هیو جکمن) انجام داد. در مجموعه سینماییاش، ددپول به عنوان شخصیتی بسیار خودخواه نیز به نمایش درآمده است. او معمولاً در نهایت کار درست را انجام میدهد، اما اگر به عمق کارهایش نگاه کنید، متوجه میشوید که او در این مسیر به دنبال لذت شخصی خود است.
این ویژگیها باعث میشود که قدرتهای او او را به یکی از ترسناکترین شخصیتهای فیلمها تبدیل کند. ددپول اساساً شکستناپذیر است و در مبارزات نیز بسیار ماهر است. علاوه بر این، وقتی که خشونت استاندارد برای او خستهکننده میشود، به دنبال خلاقیت است. او همچنین اکنون به فناوریای دسترسی دارد که به او امکان میدهد بین جهانهای مختلف جابهجا شود. ددپول به راحتی میتواند در مرکز یک فیلم کمدی-وحشت مارول قرار گیرد که در آن به دلیل لذت شخصیاش، ابرقهرمانان مختلف را به قتل برساند. واقعاً، چندین سری کمیک با همین پیشفرض نیز وجود دارد.
۴. هالک
- حضور در رسانههای مختلف (۱۹۶۲-اکنون)
خط مرز بین ابرقهرمان و هیولا در مورد هالک بسیار مبهم است. در کمیکها، تلویزیون و فیلمهایش در طول سالها، مخاطبان او را دیدهاند که از میان شهرها عبور میکند و با ابرقهرمانان همکارش به مبارزه میپردازد. همهی این رفتارها به یک ویژگی مرکزی برمیگردد: خشم غیرقابل کنترل او. خشم است که بروس بنر ملایم را به هالک تبدیل میکند. وقتی که او به هالک تبدیل میشود، تقریباً هیچ کنترلی بر احساساتش ندارد و این موضوع باعث میشود که تقریباً هر چیزی را در مسیرش نابود کند، به ویژه اگر در تلاش برای انتقام گرفتن باشد.
اگرچه در طول سالها بنر توانسته است کنترل بیشتری بر احساسات منفی خود پیدا کند و در آثار اخیر دنیای سینمایی مارول به ترکیبی متعادل از دو فرم خود دست یابد، خشمی که هالک در فیلمهای اولیهای مثل «هالک شگفتانگیز» (The Incredible Hulk) محصول ۲۰۰۸ به نمایش میگذارد، او را به یک نیروی مخرب و وحشی نزدیک میکند که میتواند به راحتی به عنوان شرور یک فیلم هیولایی ظاهر شود. خشم خالص هالک، اگر بنر نتواند آن را کنترل کند، به راحتی میتواند او را به یکی از ترسناکترین شخصیتهای فیلمها تبدیل کند؛ برای درک این نکته کافی است نگاهی به مواجهه هالک با لوکی در نخستین فیلم «انتقامجویان» بیندازید.
۳. جان ویک
- حضور در مجموعه فیلمهای «جان ویک» (John Wick) (۲۰۱۴-اکنون)
جان ویک (با بازی کیانو ریوز) ممکن است یکی از مرگبارترین شخصیتهای سینما باشد. به عنوان یک قاتل بازنشسته، زمانی که یکی از اعضای مافیای روسی سگ او را میکشد، جان ویک دوباره به دنیای مرگبار خود بازمیگردد. در طول مجموعه فیلمها، او دشمنان زیادی برای خود ایجاد میکند و به طور فزایندهای در مقیاس بزرگتری تحت تعقیب قرار میگیرد. اگر ویک نتواند خود را کنترل کند و به اخلاقیات پایبند نباشد، به یکی از ترسناکترین شخصیتهای فیلمها تبدیل شده و میتواند به کابوسی برای هر دشمنی تبدیل شود.
او به دلیل ارتباطات، مقاومت و مهارتهای کشندهاش زنده میماند. به وضوح میتوان گفت که اگر جان ویک را عصبانی کنید، عمر شما بر روی زمین ممکن است کوتاه باشد. سطح تهدید جان ویک به خوبی در طراحی صحنههای اکشن این مجموعه فیلمها به تصویر کشیده میشود. به عنوان مثال، در یک صحنهی به یاد ماندنی از قسمت سوم، او با استفاده از تنها یک مداد، چندین دشمن تعقیبکننده را از بین میبرد. او بسیار خطرناک است و به راحتی میتواند گروههای زیادی از مهاجمان را نابود کند. لقب او، “بابا یاگا” که به معنی لولوخورخوره است، به خوبی میزان خطرناک بودن او را به نمایش میگذارد.
۲. سوپرمن
- حضور در رسانههای مختلف (۱۹۳۸-اکنون)
مفهوم سوپرمن شرور موضوعی است که به طور گستردهای بررسی شده، اما این موضوع باعث نمیشود که کمتر ترسناک باشد. سوپرمن یکی از قدرتمندترین ابرقهرمانان تاریخ است. او تقریباً شکستناپذیر است و تواناییهایی مانند دید حرارتی، پرواز و قدرت فوقالعاده دارد که او را از هر موجود دیگری بر روی زمین قدرتمندتر میکند. به عبارت دیگر، تنها چیزی که جمعیت انسانی در دنیای دیسی را در برابر سوپرمن محافظت میکند، جاناتان و مارتا کنت هستند.
جاناتان و مارتا به کلارک ارزشهای انسانی را آموزش میدهند. آنها اهمیت همدلی و نیکوکاری را به او میآموزند. بدون وجود آنها، سوپرمن میتوانست به یکی از ترسناکترین شخصیتهای فیلمها تبدیل شود، مشابه نسخههای شرور او مانند هوملندر در سریال «پسران» (The Boys) یا نسخههای مختلف شرور سوپرمن در مجموعه کمیکهای دیسی. حتی با این که او فردی اخلاقی و خوب است، قدرت فوقالعادهای که دارد و این واقعیت که میتواند هر زمان که بخواهد آن را آزاد کند، همچنان او را به یک شخصیت ترسناک تبدیل میکند.
۱. بیگانگان
- حضور در «برخورد نزدیک از نوع سوم» (Close Encounters of the Third Kind) (۱۹۷۷)
بیگانگان در فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» به راحتی میتوانند توسط کسی که فیلم کامل را ندیده است، به عنوان شخصیتهای شرور برداشت شوند. رفتار آنها در دو پردهی ابتدایی فیلم مرموز است، حتی پس از پایان تیتراژ. یکی از بهترین مثالها، صحنهی معروف ربایش است که در آن، جیلیان (ملیندا دیلون) و پسرش، بری (کری گافی)، به نظر میرسد در وسط شب مورد حمله قرار میگیرند. بیگانگان با سیستم برق خانهی جیلیان بازی میکنند، مبلمان را جابهجا میکنند و در نهایت، بری را میربایند، در حالی که جیلیان به شدت اعتراض میکند.
این که بیگانگان در نهایت به عنوان شخصیتهای شرور برجسته نمیشوند، گواهی بر مهارتهای فیلمسازی استیون اسپیلبرگ و ترکیب هنرمندانه موسیقی جان ویلیامز است. صحنهی نهایی، جایی که بیگانگان به طور مستقیم و بدون واسطه خود را به بشریت معرفی میکنند، یکی از بهترین لحظات در کارنامهی اسپیلبرگ است. در این صحنه، موجودات فرازمینی کسانی را که در طول سالها ربوده بودند، به خانههایشان بازمیگردانند و تنها روی (ریچارد دریفوس) را با خود میبرند که داوطلبانه همراه آنها میرود. این پایان به زیبایی فیلمبرداری شده و موسیقی ویلیامز به شگفتی آن افزوده و بینندگان را تحت تأثیر قرار میدهد. به نوعی، وقتی بیگانه به طور مستقیم با دستهایش ارتباط برقرار میکند، مخاطب به طور کامل فراموش میکند که بیگانگان تا چه اندازه ترسناک و خشونتآمیز به نظر میرسیدند.
نظرات کاربران