یک فراتحلیل جدید، میان سوءرفتار و غفلت عاطفی در دوران کودکی و کاهش اعتماد به سیگنالهای بدنی، ارتباط معناداری یافته است و بر خطرات بلندمدت آن برای سلامت روان تأکید میکند. پژوهشگران با بررسی ۱۷ مطالعه شامل ۳۷۰۵ شرکتکننده دریافتند که اگرچه بدرفتاری بهطور کلی توانایی دریافت احساسات بدنی (اینترسپشن) را مختل نمیکند، اما سوءرفتار عاطفی بهطور مشخص با کاهش اعتماد به بدن ارتباط دارد.
این کاهش اعتماد میتواند تنظیم هیجانی، واکنش به استرس و مراقبت از خود را مختل کرده و آسیبپذیری فرد را نسبت به اختلالات روانی افزایش دهد. یافتهها بر لزوم شناسایی و مقابله فوری با آسیبهای پنهان ناشی از آزار و غفلت عاطفی در کودکان تأکید دارند.
قلبم ایستاد، عبارتی آشنا برای هر کسی که تا بهحال خبری غیرمنتظره شنیده باشد؛ نشان میدهد که چگونه احساسات بدنی با تجربههای عاطفی ما در هم تنیدهاند. روانشناسی این پدیده را با عنوان «اینترسپشن» (دریافت درونی) توصیف میکند.
اینترسپشن به توانایی درک و تفسیر سیگنالهای درونی بدن مانند ضربان قلب، تنفس یا فعالیت معده گفته میشود. این توانایی نقشی اساسی در احساسات، تنظیم استرس و سلامت جسمانی ایفا میکند. اگرچه در علم، روند رشد و اهمیت اینترسپشن هنوز بهطور کامل روشن نشده، اما شواهد فزایندهای نشان میدهند که این قابلیت میتواند یکی از عوامل خطر مشترک در بروز اختلالات روانی و جسمانی باشد.
تیم پژوهشی گروه روانشناسی بالینی کودک و نوجوان دانشگاه فنی درسدن (TU Dresden) به سرپرستی پروفسور آنا-لنا سایتلو (Anna-Lena Zietlow) با انجام یک فراتحلیل از مطالعات علمی، بررسی کردهاند که آیا میان بدرفتاری در دوران کودکی و توانایی دریافت درونی بدن (اینترسپشن) ارتباطی وجود دارد و کدام نوع از بدرفتاریهای کودکی با این مسئله ارتباط قویتری دارد.
این تیم تحقیقاتی دادههای ۱۷ مطالعه با مجموع ۳۷۰۵ شرکتکننده را تحلیل کرد. اگرچه ارتباط کلی میان بدرفتاری در کودکی و دریافت سیگنالهای درونی بدن یافت نشد، اما ارتباط معناداری میان تجربه بدرفتاری و کاهش اعتماد به بدن مشاهده شد. این ارتباط در موارد آزار و غفلت عاطفی بهویژه قویتر بود.
جولیا دیتسر (Julia Ditzer)، نویسنده نخست این پژوهش، توضیح میدهد: «نتایج ما نشان میدهند افرادی که در دوران کودکی دچار آزار یا غفلت عاطفی شدهاند، اغلب اعتماد کمتری به بدن خود دارند. این موضوع میتواند پیامدهای گستردهای برای سلامت روان داشته باشد، چراکه ممکن است توانایی تنظیم هیجانات، درک نیازهای درونی و پردازش استرس را مختل کند،»
وی ادامه میدهد: «این امر میتواند یکی از دلایلی باشد که افراد آسیبدیده از آزار و بدرفتاری در دوران کودکی، در معرض خطر بالاتری برای ابتلا به اختلالات روانی مانند اضطراب، افسردگی، اختلالات تغذیهای یا اختلالات شبهجسمی قرار دارند.»
دکتر ایلکا بوم (Ilka Böhm)، عضو تیم پژوهشی در آزمایشگاه سایتلو، میافزاید: «با وجود پیامدهای بلندمدت، این شکل از بدرفتاریهای دوران کودکی تاکنون توجه شایستهای دریافت نکردهاند. برخلاف آزار فیزیکی یا جنسی، این نوع آسیبها کمتر قابل مشاهدهاند.»
پروفسور دکتر آنا-لنا سایتلو تأکید میکند: «امیدواریم پژوهش ما به افزایش آگاهی عمومی و تخصصی نسبت به آزار و غفلت عاطفی کمک کند. کودکان تنها به محافظت در برابر خشونت جسمی نیاز ندارند، بلکه به مراقبت عاطفی پایدار و حساس نیز نیازمندند. نیازهای هیجانی آنان باید هم در جامعه و هم در حوزه پژوهش و اقدامات پیشگیرانه، توجه بسیار بیشتری دریافت کند.»
منبع خبر : neurosciencenews.com




نظرات کاربران