با وجود اطلاع از تازهترین اخبار دنیای سینمایی مارول که روز به روز به گوش ما میرسد و شاهد اضافه شدن قهرمانان جدید و خطوط داستانی جذاب هستیم، اما اگر صادق باشیم، میتوان گفت که از زمان اکران فیلم “انتقامجویان: جنگ ابدیت”، دنیای سینمایی مارول نتوانسته است یک پروژه دیگر را به همان اندازه و کیفیت تولید کند.
«انتقامجویان: جنگ ابدیت»
از زمان ورود دنیای سینمایی مارول به هالیوود، به سرعت به یکی از غولهای صنعت سینما تبدیل شده است. طرفداران کمیکهای مارول از دههها پیش میدانستند که ورود دنیای ابرقهرمانها به سینما میتواند با موفقیت بزرگی همراه باشد و این پیشبینی به درستی تحقق یافت. فیلمهای مارول یکی پس از دیگری به عنوان پرفروشترین فیلمهای باکس آفیس حاکم شدند و به سرعت، دنیای سینمایی مارول (MCU) به عنوان بزرگترین قدرت در صنعت سرگرمی شناخته شد. هر دسته از افراد، از طرفداران کمیکهای ابرقهرمانی گرفته تا بینندگان عادی و منتقدان، همگی عاشق فیلمهای مارول بودند و اگر چه نقدها و کمبودها وجود داشت، این مسائل معمولاً به دلیل هیجان و علاقه طرفداران نادیده گرفته میشدند.
تا حداقل سه فاز اول دنیای سینمایی مارول، به نظر میرسید که همه چیز به خوبی پیش میرود. اما همه پروژههای مارول تا آن زمان به یک خط نهایی اشاره میکردند: فیلم “انتقامجویان: جنگ ابدیت”. در این فیلم، تانوس بالاخره سنگهای ابدیت را جمع میکند و با استفاده از قدرت آنها، نیمی از تمام موجودات زندهی جهان را از بین میبرد. این فیلم به یک اوج نابهنگام منتهی میشود و تانوس به نحوی غیرمنتظره پیروز میشود، مرگ بسیاری از قهرمانان محبوب طرفداران را به دنبال دارد.
“انتقامجویان: جنگ ابدیت” یک فیلم بسیار بزرگ بود. این فیلم نه تنها به خاطر بودجهی بزرگ خود، بلکه به دلیل تبلیغات فراوانی که مارول برای آن انجام داد، و همچنین خط داستانی که به آن ختم میشد، جلب توجه کرد. حتی سرنوشت همه قهرمانانی که دنیای سینمایی مارول تا آن زمان معرفی کرده بود، در این فیلم مشخص میشد.
“انتقامجویان: جنگ ابدیت” توانست نظر بینندگان و منتقدان را به خود جلب کند و این فیلم به سطح یک رویداد فرهنگی نیز پیشرفت کرد. با این حال، به نظر میرسد که این فیلم آخرین بار بود که تقریباً همه طرفداران مارول را راضی کرد. از آن زمان، دنیای سینمایی مارول به سمت زوال پیش رفته و این مسیر با نارضایتی طرفداران همراه است. با نگاه به کرونولوژی فیلمهای این دنیا، ظاهر میشود که با اکران “مارولها” در سال ۲۰۲۳، نارضایتی طرفداران به اوج خود رسید.
ساخت یک مجموعهی پرطرفدار
دنیای سینمایی مارول به جز طرفداران واقعی کمیکها، همگان را به شگفتزدهای پردهزد. رویکرد نوآورانه مارول در ساخت داستانها برای فیلمها، انقلابی در دنیای سینمایی به حساب میآمد. تصویر یک جهان مشترک با قوانین مشترک که همه ابرقهرمانها از فیلمهای مختلف حاضر هستند و با یکدیگر آشنا هستند، پیشتر در هیچ دنیای سینمایی دیگری تجربه نشده بود.
اگرچه برای عاشقان کمیکهای مصور، این رویکرد راهی نو است، اما مخاطبان عادی فیلمهای سینمایی همچنان با چنین دنیای وسیع و پیچیدهای در اثرات و داستانهای مارول برخورد نداشتهاند. البته، جهانهای مشترک پیشتر در مجموعههایی چون “جنگ ستارگان” و “ارباب حلقهها” دیده شده بودند، اما آنها در مقایسه با قدرت و وسعت دنیای سینمایی مارول، محدودتر بودند.
هر فیلم جدید در دنیای مارول باعث میشد که این دنیا عمیقتر، پیچیدهتر و جزئیتر شود. طرفداران با شوق هر فیلم را تماشا میکردند، داستانها را کندوکاو میکردند و در آن به دنبال نکات مخفی و سرنخهایی برای پروژههای آینده میگشتند. این نکته حائز اهمیت است که مارول همیشه به این شور و اشتیاق طرفداران پاسخ میداد و هرگز آنها را ناامید نمیکرد.
فیلمهای مارول همواره چیزهای بیشتری برای ارائه داشتند و نکات مخفی و جزئیات جذابی را به کسانی که بارها فیلمهای آنها را میدیدند ارائه میدادند. در این دوران، دنیای سینمایی مارول به عنوان ترند برجستهای در سطح جهان شناخته میشد و همگان فیلمهای مارول را تماشا میکردند، شخصیتها و بازیگران آنها را میشناختند و اسباب بازیهای آنها به فروش میرفت.
برخورداری از موفقیت MCU با وجود تأثیر زیادی که بر تحول صنعت سینما داشت، تفاوت چشمگیری در میزان فروش کمیکهای مارول ایجاد نکرد.
فاز اول دنیای سینمایی مارول
فاز اول دنیای سینمایی مارول، شخصیتهایی را معرفی کرد که اگرچه برای هواداران کمیکها آشنا بودند، اما برای فیلمبازان تا آن لحظه تجربه نشده بودند. کاپیتان امریکا، ثور، هالک، هاوکای، بیوهی سیاه (بلک ویدو) و نیک فیوری، همگی در اولین فیلم “انتقامجویان” یا “اونجرز” به تصویر درآمدند.
این فیلم، که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، به عنوان بزرگترین موفقیت دنیای سینمایی مارول تا آن زمان به فروش میلیارد دلاری دست یافت. با این اثر، MCU ناگهان به بزرگترین فرنچایز فیلمی در جهان تبدیل شد و محبوبیت فیلمهای مارول روند صعودی خود را آغاز کرد.
فیلم “انتقامجویان” نقطه شروع فاز اول مارول بود که در آن، ابرقهرمانهای اصلی معرفی شدند، اهمیت سنگهای ابدیت آشکار شد و برای اولین بار، مخاطبان با بزرگترین کاراکتر شرور دنیای کمیکهای مارول، یعنی تانوس، آشنا شدند. هواداران کمیک از قبل میدانستند که چه اتفاقی میافتد: حکومت تانوس و دستکش ابدیت.
این داستان الگوی اصلی فاز دوم و سوم را به وجود آورد که با معرفی سنگهای ابدیت بعدی و آشکار شدن جنبههای دیگر این دنیای چندبعدی (Multiverse) همراه بود.
انتقامجویان دوباره میتازند
دنیای سینمایی مارول از ابتدا تصمیم گرفته بود که به طور متفاوت از سایر فرنچایزها عمل کند. به جای انتخاب نامهایی با ارقام و سریع ساختن “انتقامجویان ۲” و “انتقامجویان ۳”، با ایجاد دومین قسمت از سری “انتقامجویان” با عنوان “انتقامجویان: عصر اولتران” در سال ۲۰۱۵، ایده قسمتهای با ارقام را به کنار گذاشت. این فیلم، اگرچه به اندازهی نخستین قسمت محبوبیت جلب نکرد، اما داستان گروه ابرقهرمانان را عمیقتر معرفی کرد. در “انتقامجویان: عصر اولتران”، این گروه با خطرات خاصی که به دنیای خود حمله میکرد، روبرو شدند و این خطرات در “انتقامجویان: جنگ ابدیت” به اوج خود رسید.
این فیلم همه چیزی را که طرفداران مارول در دنیای سینمایی این کمیکها دوست داشتند، به نمایش گذاشت. از اکشن گرفته تا طنز، جلوههای ویژهای عالی و بازی فوقالعاده جیمز اسپیدر در نقش اولتران؛ اما مهمتر از همه، خط داستانی بینظیر آن بود. طرفداران MCU که نزدیک به یک دهه بود که فیلمهای مارول را دنبال میکردند، میدانستند که همه خطوط داستانی به نقطهی اوج خود خواهند رسید: “انتقامجویان: جنگ ابدیت”، قلهی بلند دنیای سینمایی مارول.
سقوط آزاد مارول پس از «انتقامجویان: جنگ ابدیت»
با این حال، «انتقامجویان: پایان بازی» نهایتاً به انتظارات پاسخ داد. این فیلم، پایانی غیرقابل پیشبینی و شگفتآور برای همهی طرفداران به ارمغان آورد، اما پیچیدگیها و تغییرات غیرمنتظره در داستان، برخی را به تعجب انداخت. مثالهایی چون نابودی خود تانوس به دست او، بازگشت انتقامجویانی که جان سالم به در برده بودند، یا حتی بخش میانی که به سفر زمان اختصاص یافته بود و تماشاگران را در مواجهه با چرخههای پیچیدهای از زمان گیج کرد.
پایان بازی به نحوهای خاص و جذاب، انتقامجویان را به مواجهه با چالشها و سنگهای ابدیت مجدداً میکشاند. ترکیبی از هیجان، ناراحتی، و پیچیدگی داستان، این فیلم را به یک تجربهی یادگار تبدیل کرده است. اگرچه برخی از جنبههای نهایی فیلم برخوردها واضحی داشتند، اما همه به جرأت میتوانند این اثر را به عنوان یکی از بهترین پایانهای یک فاز گسترده از داستانهای مارول تحسین کنند.
از اینجا به بعد، همه چشمانتظارند دنیای سینمایی مارول در چهارچوبی جدید و با چالشهای جدید شکل بگیرد. «انتقامجویان: پایان بازی» با ترکیب هویت و تنوع خود، نشان داد که چگونه میتوان در یک پروژهٔ چندگانه، جذابیت و تعهد را حفظ کرد و همگان را به هیجان و تأمل وادار کرد.
بدون شک، “پایان بازی” نقاط قوت خود را دارد، اما در مقایسه با “جنگ ابدیت”، نمیتوان آخرین فیلم انتقامجویان را به چیزی بیشتر از یک کارناوال از اشتباهات دانست. حتی آخرین صحنه نبرد هم چیز زیادی برای ارائه نداشت و تنها یک جنگ واکاندای دیگر بود که فرقهی سیاه کمتری در آن حضور داشت و همهی ابرقهرمانهای زنده با هم همکاری کردند. مردم البته این فیلم را دوست داشتند و اصلاً مگر میشد با دیدن پایان فیلم قبلی، نخواهید در اولین فرصت “پایان بازی” را ببینید. اما افت کیفیت این فیلم نشانهای شوم بود که از آیندهی دنیای سینمایی مارول خبر میداد.
میتوان استدلال کرد که نقطهی قوت فیلمهای دنیای سینمایی مارول هیچ وقت داستانهای هر یک از شخصیتها به تنهایی نبوده است؛ بلکه ترکیب همهی آنها در یک جهان غنی و روند کلی است که جهان رنگارنگ مارول را برای طرفداران جذاب میکند. “انتقامجویان: جنگ ابدیت” آغاز یک پایان بود و “پایان بازی” آخرین صفحه در کتاب محبوبترین دوران مارول، یعنی فاز یک تا سه. افت مارول از آن زمان تاکنون به حدی بوده که از دوران این فیلمها به عنوان “حماسهی ابدیت” یاد میکنند که با تمام کموکسریهایش، یادی خوش در اذهان بینندگان به جا گذاشته است. در پایان این فیلمها، رابرت داونی جونیور از بازی در نقش مرد آهنی خداحافظی کرد، کریس اوانز هم از بازی در نقش کاپیتان امریکا کناره گرفت، شخصیت بیوهی سیاه مرده است، که البته اسکارلت جوهانسون در فیلم مستقلی با محوریت این کاراکتر دوباره به صحنهی مارول بازگشت. اما شکی در آن نیست که محبوبترین شخصیتهای این دنیای سینمایی مرد آهنی و کاپیتان امریکا بودند که حالا هر دو رفتهاند.
از دست دادن یک روایت فراگیر که کل فیلمها در خدمت آن است و حول آن میچرخد، آسیب بزرگی به دنیای سینمایی مارول زد. با وجود اینکه داستان سنگهای ابدیت از همان لحظههای ابتدایی فاز اول معرفی نشد، اما خیلی زود سنگ تسرکت (Tesseract) را دیدیم که اولین سنگی است که انتقامجویان به خاطر آن دور هم جمع شدند. قبلاً یک داستان واحد وجود داشت که جهانی مشترک درست میکرد؛ جهانی که طرفداران ابرقهرمانهای مختلف را، درست مثل خود این قهرمانها، گرد هم میآورد. ایجاد علاقهی مشترک در میان هواداران باعث میشد حتی زمانهایی که فیلمها سطح کیفی پایینتری داشتند، باز هم تماشاچیها به سینما بروند و از فیلمهای مارول استقبال کنند؛ تنها به این دلیل که شاید در یکی از این فیلمها نکتهی مخفی یا جذابی ببینند که به نحوی با داستان اصلی پیوند میخورد. فاز چهارم چندان از این نظر چیز زیادی برای ارائه ندارد.
میتوان اذعان کرد که فاز چهارم نکات و طرحهای داستانی بسیاری داشت، اما هیچ یک آنطور که باید و شاید نمیتوانستند طرفداران را جذب کنند؛ برای نمونه، فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» (Spider-Man: No Way Home) یک موفقیت تجاری بزرگ بود که با برگرداندن همهی مرد عنکبوتیها و شرورهای آنها، سه اسپایدرمن توبی مگوایر، اندرو گارفیلد و تام هالند را در کنار هم نشان داد که قوهی نوستالژی مخاطبان را قلقلک میداد؛ اما چیزی بیش از این نبود؛ فیلمی نوستالژیک برای طرفدارانی که فیلمهای قبلی را دوست داشتند. فیلم «مرد عنکبوتی: راهی به خانه نیست» هرگز به خوبی «انتقامجویان: جنگ ابدیت» نبود.
اکران «جاودانگان» (Eternals) در ۲۰۲۱ میلادی درست نقطهای بود که نشانههای زوال شروع به خودنمایی کردند. با توجه به افتضاحی که این فیلم بود باید حق داد که «جاودانگان» بیش از آنچه استحقاقش را داشت در گیشه فروخت، اما هرگز آن موفقیتی را که از یک فیلم پر از ابرقهرمان مارول توقع داریم به دست نیاورد. چیزی که قطعی به نظر میرسید، شکست فیلمهایی بود که در «حماسهی چندجهانی» معرفی شده بودند یکی پس از دیگری با کله زمین میخوردند. دنیای سینمایی مارول دیگر بینقص نبود و ترکها شروع کردند به عمیق شدن.
یکی از نکات مهم که بسیاری از تماشاگران آن را مورد توجه قرار داده بودند، روند تازهی مارول در معرفی ابرقهرمانهای رنگین پوست بود. قبل از این، در هالیوود با مسئله سفیدشویی روبرو بودیم، که حتی برای شخصیتهایی که در منابع اصلی رنگینپوست بودند، از بازیگران سفیدپوست استفاده میشد. اما این روند تغییر کرد و به ویژه با ماجراهایی که در زمان قتل یک سیاهپوست و جنبش اعتراضی “جان سیاهپوستان مهم است” (BLM) اتفاق افتاد، عمدهی قهرمانهای مارول رنگینپوست شدند. حتی سپر کاپیتان امریکا به آنتونی مکی (Anthony Mackie) رسیده و تعداد قهرمانهای زن فیلمهای مارول از آن زمان تا حالا خیلی بیشتر شده است. حالا یکی از ابرقهرمانهای تازهی مارول، دختر شانزدهسالهای از پاکستان با اعتقادات مسلمان است که از کاپیتان مارول طرفداری میکند و خودش نیز از عالم ابرقهرمانی سر درآورده است. این قهرمان حالا سریال مستقل خود را با نام “خانم مارول” منتشر کرده است که بر روی پلتفرم دیزنی پلاس قابل دسترس است.
البته باید گفت که این تغییرات در ذات خود تصمیمهای مثبتی هستند و لازم نیست همیشه شخصیتهای سفیدپوست را در داستانها مشاهده کنیم. اما وقتی با یک دنیای پررنگ و لعاب مثل کمیکهای مارول سروکار دارید، فیلمهایی مانند “جاودانگان” ممکن است احساس کمبود را به وجود آورده و تنوع آن را مختلف نشان دهند. مارول میتوانست مانند “جوخهی انتحار” جیمز گان عمل کند که اصلا یکی از شخصیتهایش کوسه است و هیچکس نمیپرسد چرا.
علاوه بر انتقاداتی که از جماعت همیشهناراضی مطرح میشود و اغلب در شبکههای اجتماعی بیشتر به چشم میآید تا در دنیای واقعی، حالا طرفداران دیرینه دنیای سینمایی مارول برای اولین بار صدایشان را به احتراز درآورده بودند. طرفداران و منتقدان دیگر حاضر نبودند از کمبودها چشمپوشی کنند و به طور علنی مشکلات فیلمهای تازهی مارول را تشریح و بررسی میکردند. همان طرفدارانی که در طول فاز یک تا سه در برابر هرگونه انتقادی از فیلمهای مارول دفاع میکردند، حالا زبان به انتقاد گشوده و دیگر حاضر نبودند وقت و پولشان را برای پروژههای جدید این شرکت هدر دهند. MCU که زمانی به تخت پرفروشترینها و محبوبترین مجموعههای سینمایی تکیه میزد، حالا در وضعیتی بحرانی قرار گرفته بود.
دنیای سینمایی مارول نیاز به تغییر رویه دارد، به ویژه پس از شکست فیلم “مارولها” که نشان میدهد خانهی مارول از پایبست ویران است. انگار لازم بود کلهی دنیای سینمایی مارول به سنگ بخورد تا بفهمد باید رویکرد خود را عوض کند. این تغییرات در فاز پنجم، مثل به تعویق افتادن سریال بعدی دردویل به نام “دردویل: تولد دوباره” و اصلاحاتی که قرار است بر آن اعمال شود، نتیجهای از گوش دادن به خواستههای طرفداران بوده است.
“انتقامجویان: جنگ ابدیت” را میتوان لحظهای بینقص در کارنامهی MCU دانست که فراتر از تجربهی عادی فیلم دیدن، یک نمونهی کامل از هنر فیلمسازی ابرقهرمانی بود. این فیلم به عنوان اوج دنیایی شناخته شد که یک دهه به پایش زحمت کشیده و قهرمانهایی را به مخاطبان معرفی کرده که تا سالها در دل طرفداران جا خوش کردند. “انتقامجویان: جنگ ابدیت” به عنوان یک نقطهی مشترک در فرهنگ عامه تبدیل شد که بسیاری در سراسر جهان، در کشورهای مختلف همزمان تجربه کردند.
از آن زمان همه چیز برای مارول در سراشیبی بوده است. این زوال حتمی بود؛ همه میدانستند که “انتقامجویان: پایان بازی” قرار است چگونه تمام شود، اما “جنگ ابدیت” بسیاری را شوکه کرد که بهترین بخش فیلم هم بود. “انتقامجویان: جنگ ابدیت” از بسیاری جهات به خود مارول طعنه میزند؛ این فیلم بهترین لحظه و اوج دنیای سینمایی مارول است که متأسفانه آنقدر خوب بود که در نهایت خود MCU را بر باد داد.
«انتقامجویان: جنگ ابدیت» آخرین فیلم خوب دنیای سینمایی مارول است
دنیای سینمایی مارول نیاز به تغییر رویه دارد، به ویژه پس از شکست فیلم “مارولها” که نشان میدهد خانهی مارول از پایبست ویران است. انگار لازم بود کلهی دنیای سینمایی مارول به سنگ بخورد تا بفهمد باید رویکرد خود را عوض کند. این تغییرات در فاز پنجم، مثل به تعویق افتادن سریال بعدی دردویل به نام “دردویل: تولد دوباره” و اصلاحاتی که قرار است بر آن اعمال شود، نتیجهای از گوش دادن به خواستههای طرفداران بوده است.
“انتقامجویان: جنگ ابدیت” را میتوان لحظهای بینقص در کارنامهی MCU دانست که فراتر از تجربهی عادی فیلم دیدن، یک نمونهی کامل از هنر فیلمسازی ابرقهرمانی بود. این فیلم به عنوان اوج دنیایی شناخته شد که یک دهه به پایش زحمت کشیده و قهرمانهایی را به مخاطبان معرفی کرده که تا سالها در دل طرفداران جا خوش کردند. “انتقامجویان: جنگ ابدیت” به عنوان یک نقطهی مشترک در فرهنگ عامه تبدیل شد که بسیاری در سراسر جهان، در کشورهای مختلف همزمان تجربه کردند.
از آن زمان همه چیز برای مارول در سراشیبی بوده است. این زوال حتمی بود؛ همه میدانستند که “انتقامجویان: پایان بازی” قرار است چگونه تمام شود، اما “جنگ ابدیت” بسیاری را شوکه کرد که بهترین بخش فیلم هم بود. “انتقامجویان: جنگ ابدیت” از بسیاری جهات به خود مارول طعنه میزند؛ این فیلم بهترین لحظه و اوج دنیای سینمایی مارول است که متأسفانه آنقدر خوب بود که در نهایت خود MCU را بر باد داد.
منبع: CBR
نظرات کاربران