پایان همه سریالها نمیتواند به نظر مخاطبان جذاب باشد و در واقع، پایانهای موفق سریالها از تعداد کمی برخوردارند. اختتام یک سریال میتواند آن را به ابدیت برساند یا به طور کامل از بین ببرد. زمانی که سازندگان سریال به گونهای به پایان میرسانند که مخاطبان راضی شوند، این موضوع تحسینبرانگیز است.
سریال با پایانی غیرمنتظره
در حالی که برخی از سریالهای مورد توجه، پایان خود را باز میگذارند تا شخصیتهای منفی با عواقب اعمال خود روبهرو نشوند، اما یک پایان راضیکننده تضمین میکند که تمام شخصیتها به آنچه که لایق آن هستند میرسند. این اما به معنای آن نیست که این پایانها الزاماً خوشحالکننده خواهند بود یا شخصیتهای دوستداشتنی تا ابد کنار هم دیگر زندگی خواهند کرد، بلکه تمام شخصیتها به پایان سفرهای درونی و بیرونی خود میرسند.
برای تمام کردن یک سریال تلویزیونی، روشهای مختلفی وجود دارد و با افزایش طول سریال، تمام کردن داستان به گونهای که میراث سریال حفظ شود، دشوارتر میشود. برای داشتن یک پایان راضیکننده، احساسات عمیق مخاطب باید برانگیزانده شود، زیرا سریالهایی با پایانهای ناراحتکننده هم پرطرفدار هستند. همچنین، اگر موضوع کلی و لحن سریال و به ویژه خط داستانی آن در کل متناسب باشد، میتوان از فداکاریهای بزرگ در قسمتهای پایانی استفاده کرد. تغییر ناگهانی در لحظهی آخر برای ارائه منطقی همه چیز، کار خوبی نیست و بیشتر از این که لذتبخش باشد، گیجکننده است.
۱۰. بریکینگ بد (Breaking Bad) – فصل ۵، قسمت ۱۶
- سازنده: وینس گیلیگان
- دوره پخش: ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳
- ستارگان: برایان کرانستون، آنا گان، آرون پال، دین نوریس
- رتبهی راتن تومیتوز: ۹۶ از ۱۰۰
- رتبهی IMDb: ۹.۵ از ۱۰
سریال “بریکینگ بد”، آفرینش وینس گیلیگان، داستان یک معلم شیمی به نام والتر وایت (برایان کرانستون) را به تصویر میکشد که به یک تولیدکننده و فروشنده مواد مخدر تبدیل میشود. هنگامی که تشخیص داده میشود به او سرطان مبتلا شده است، او وارد دنیای جنایت میشود تا نیازهای خانوادهاش را برآورده کند. او با پیشروی در این مسیر، از والتر وایت به نام هایزنبرگ تبدیل میشود.
“بریکینگ بد” با یکی از بهترین پایانهای سریالها به همه نشان میدهد که والتر هرگز آدم خوبی نبوده و همواره تنها به دنبال تامین نیازهای خانوادهاش نبوده است. در طول پنج فصل، او سعی میکند این را اثبات کند، اما در پایان به اسکایلر (آنا گان) میگوید که واقعیتاً تنها دلیل اعمالش تمایل به قدرت بوده است.
از ابتدا مشخص بود که والتر در نهایت به یک شکلی پایان مییابد، اما نحوهی پایان دادن به زندگی وی باعث میشود که سریال به یک پایان جذاب و فراموشنشدنی برسد. وی به جسی (آرون پال) کمک میکند و او را نجات میدهد؛ اگر کسی در این سریال لایق نجات بود، آن شخصیت جسی است. همچنین با کشتن دشمنی که به دنبالشان بود و حل کردن مشکلات خانوادگی، او به آرامش نسبی دست پیدا میکند. تصمیم درباره این که آیا او لایق آرامش بوده یا نه، به عهدهٔ تماشاگران است.
۹. بافی قاتل خونآشامها (Buffy the Vampire Slayer) – فصل ۷، قسمت ۲۲
- سازنده: جاس ویدون
- دوره پخش: ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۳
- ستارگان: سارا میشل گلر، نیکولاس براندن، آلیسون هانیگان، کاریزما کارونتر
- رتبهی راتن تومیتوز: ۸۵ از ۱۰۰
- رتبهی IMDb: ۸.۳ از ۱۰
“بافی قاتل خونآشامها” یک سریال کمدی و درام ماوراالطبیعی است که برای اولین بار در سال ۱۹۹۷ پخش شد. این سریال داستان زندگی بافی را روایت میکند، زنی که از نسل «قاتلان» است؛ یعنی افرادی که سرنوشت آنها را به مبارزه با خونآشامها، شیاطین و هیولاها میکشاند. با کمک گروه کوچکی از دوستانش، او معماهای مختلف را حل میکند و با نیروهای شیطانی مبارزه میکند تا خودش، دوستانش و دنیا را حفظ کند. پایاندهیهای اندکی وجود دارند که به خوبی داستان را به پایان میرسانند.
همه وقایع این سریال دور از همگان محور ماجراهای بافی (سارا میشل گلر) میچرخد، کسی که مأموریت دارد تا برای نجات دنیا همه چیز را فدا کند. فصل هفتم، که به اصطلاح فصل پنجم است، از جذابیت بیشتری برخوردار است، زیرا اصلاحیهای بر طراحی اولیه سریال است؛ در حالی که ابتدا پنج فصل مخصوص این سریال برنامهریزی شده بود، اما به نظر میرسد فصل هفتم با ارائه یک پایان رضایتبخش، بهترین پایانبندی ممکن را برای سریال فراهم کرده است. در این فصل، بافی نهایتاً موفق میشود بار قاتل بودن خود را با دیگران به اشتراک بگذارد و دیگر احساس تنهایی نکند.
بسیاری از آرزوهای شخصیتها تا رسیدن به پایان داستان واقعیت پیدا میکنند، اما به شکلی که برای تماشاگران عجیب یا غیرقابل پذیرش نباشد. یکی از دلایل اصلی تألق فصل هفتم و پایاندهی جذاب سریال، آخرین فصل تیره و تاریک فصل ششم بوده است. دشمن اصلی در این فصل، نیروهای شیطانی حاکم بر جهان میباشند. “بافی قاتل خونآشامها” با عبور از هر فصل، توانسته است هیجان را افزایش دهد و تماشاگران را بیشتر از پیش درگیر خود کند.
۸. بوجک هورسمن (BoJack Horseman) – فصل ۶، قسمت ۱۶
- سازنده: رافائل باب-واکزبرگ
- دوره پخش: ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰
- ستارگان: ویل آرنت، ایمی سداریس، آرون پال، الیسون بری
- رتبهی راتن تومیتوز: ۹۳ از ۱۰۰
- رتبهی IMDb: ۸.۸ از ۱۰
“روزی روزگاری” داستان یک ستارهٔ مشهور سیتکام به نام بوجک هورسمن را روایت میکند که به روزهای سختی از زندگیاش وارد میشود. بوجک تلاش میکند تا روزهای گذشتهٔ خوب خود را به عنوان یک هنرمند به یاد بیاورد و دوباره در صنعت سینما و تلویزیون جایگاهش را برقرار کند. او در این سفر طولانی به همراه دوستان خاص خود، سعی میکند تا به دوران اوج خود بازگردد و دوباره به یک ستاره تبدیل شود.
در پایان این سریال، هیچکس به دنبال ریشههای بوجک نیست، اما این موضوع نشان میدهد که مخاطبان هنوز منتظر پایانبندی این داستان هستند. یکی از لحظات برجستهٔ قسمت آخر، “زیبا تا زمانی که باشد” است که بوجک و دایان روی بام کنار یکدیگر نشستهاند؛ همانطور که در انتهای فصل اول نشسته بودند. این صحنه نشان میدهد که این دو شخصیت از زمانی که برای نخستینبار با هم روی بام نشستند، چقدر تغییر کردهاند. آنها به مخاطبان قول میدهند که زندگی ادامه خواهد داشت.
بعد از اینکه داستان دراماتیکترین فصل خود را پشت سر گذاشته، بوجک و دایان به زندگیهای خود ادامه میدهند. این سریال تلاش نمیکند تا بوجک را آزاد کند یا دلایل اعمالش را توجیه کند. بلکه فقط نشان میدهد که او هنوز در حال زندگی کردن و تغییر کردن است؛ بدون توجه به اینکه تغییرات مثبت یا منفی باشند. این نشان میدهد که هرگز پایان واقعی در زندگی و داستانها نیست، زیرا زندگی ادامه دارد.
۷. مش (M*A*S*H) – فصل ۱۱، قسمت ۱۶
- سازنده: لری گلبرت
- دوره پخش: ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۳
- ستارگان: الن آلدا، وین راجرز، مایکل فارل، لرتا اسویت
- رتبهی IMDb: ۸.۵ از ۱۰
بسیاری از شخصیتهای اصلی سریال “مش” تا قسمت آخر در آن حضور داشتند؛ از جمله شخصیت مهمترین، چشم شاهین که آلن آلدا نقش آن را بازی میکرد. او نمادی بود از کمدی و مبارزات دوران جنگ که مخاطبان از طریق او شاهد آن میشدند. “مش” که در طول ۱۱ سال به روزهای اشاره میکند، به یکی از سریالهای بیفراموش تلویزیون تبدیل شده است. اگرچه وقایع آن در دوران جنگ کره رخ میدهند، اما خود سریال پس از پایان جنگ ادامه دارد. این سریال به عنوان یک گزارش مستقیم از جنگ ویتنام به یاد میماند که همزمان با پخش آن رخ داد.
قسمت پایانی این سریال با طول دو ساعت و نیم، نگاهی دارد به زمانبندی وقوع جنگها در حالی که شخصیتها به خانه بازمیگردند. این قسمت از “مش” بسیار تأثیرگذار و پرتنش است. در نیمهی نخست، نشان داده میشود که سربازان چگونه با مشکلات روانی جنگ مواجه میشوند و هزینهی آن چقدر بالا است. آلدا در این قسمت یکی از بهترین نقشآفرینیهای خود را ارائه میدهد. مخاطبان برای مدتی فکر میکردند که با این قسمت به اوج ناامیدی میرسند، اما خوشبختانه اینگونه نشد. “مش” به شخصیتهایش اجازه داد تا با مخاطبان خود خداحافظی احساسی کنند و این خداحافظیها به مخاطبان نشان داد که این سریال برای سازندگانش چه معنایی داشته است.
۶. آواتار: آخرین بادافزار (Avatar: The Last Airbender) – فصل ۳، قسمت ۲۱
- سازنده: مایکل دانته دیمارتینو، برایان کونیتزکو
- دوره پخش: ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۸
- ستارگان: زک تایلر آیزن، می ویتمن، دانته باسکو، دی بردلی بیکر
- رتبهی IMDb: ۹.۳ از ۱۰
“آواتار: آخرین بادافزار” یک انیمیشن فانتزی و ماجراجویانه است که از شبکهی نیکلدون پخش شد و توسط مایکل دانته دیمارتینو و برایان کونیتزکو ساخته شد. زک تایلر آیزن، می ویتمن و دانته باسکو از صداپیشههای این انیمیشن سریالی بودند. داستان این سریال دربارهی پسر جوانی به نام آنگ است؛ یک بادافزار که قرار است آواتار بعدی باشد. آواتار به معنای کنترلکنندهی تمام عناصر است؛ کسی که میتواند با تواناییهایش در تمامی ملتها صلح برقرار کند و به تمام جنگها پایان دهد.
اگرچه “آواتار: آخرین بادافزار” تنها سه فصل داشت، اما اثرش بر روی انیمیشن و تلویزیون به چشم میخورد. همچنان که از استقبال مردم نسبت به بازسازی آن توسط نتفلیکس میتوان فهمید، هنوز هم طرفداران زیادی دارد. شکستن خط داستانی قوی این سریال چالشی دشوار است، اما هر فصل آن یک سفر را به پایان میرساند و زمانی که آنگ و ارباب آتش، اوزایی، در قسمت آخر به مواجهه میپردازند، لحظهای از طول سریال که مخاطبان منتظرش بودند بالاخره فرا میرسد. خوشبختانه، این نبرد به خوبی اجرا شده و هیچ کس از آن ناامید نشده است.
یکی از حرکات هوشمندانهی سازندگان این سریال این بود که دستیابی آنگ به قدرتهای آواتاری را تا فصل سوم مسدود کردند. او تنها در لحظات پایانی موفق میشود به این قدرتها دست پیدا کند و این دستیابی در لحظات آخر جذابیت را دو چندان میکند. همچنین، آنگ که همیشه مخالف خشونت بوده است، حالا در معرض تصمیماتی قرار میگیرد؛ چرا که باید به زندگی اوزایی پایان دهد.
این داستان درونی قدرتمند یکی از جذابیتهای اصلی این سریال است و مخاطب را با یکی از پرسشهای اخلاقی مهم مواجه میکند. اگرچه این سریال انیمیشنی مخصوصاً برای کودکان است، اما پایانبندی آن از بسیاری از سریالهای تلویزیونی رضایتبخشتر است. این سریال موفق میشود تمام شخصیتهای خود را به سرانجام مقصود برساند و داستان خود را به طور کامل روایت کند.
۵. آمریکاییها (The Americans) – فصل ۶، قسمت ۱۰
- سازنده: جو وایزبرگ
- دوره پخش: ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۸
- ستارگان: کری راسل، متیو ریس، ماکسیمیلیانو هرناندز، هالی تیلور
- رتبهی IMDb: ۸.۴ از ۱۰
در میانهی جنگ سرد، الیزابت و فیلیپ جنینگز به نظر میآیند همان زوج معمولی آمریکایی با دو فرزندشان، پیگی و هنری، در حومهی شهر زندگی میکنند. اما واقعیت این است که آنها نمایندگانی از نیروهای شوروی هستند و برای سازمان جاسوسی کاگب کار میکنند. “آمریکاییها” از ابتدا تا انتها مخاطبان را در جریان نگه میدارد و اغلب وقایع را محدود به حدس و گمان میگذارد. با اینکه داستان در زمان جنگ سرد روایت میشود، اما پایان خوشی دارد.
البته این پایان باید در چارچوب داستان ارائه شود. الیزابت و فیلیپ موفق میشوند به سلامت به سرزمین خود، روسیه، بازگردند و زندگی جدیدی را شروع کنند، هرچند فرزندان خود را در آمریکا رها میکنند. این تصمیم نهتنها سخت و وحشتناک است، بلکه بهترین انتخاب برای پیگی و هنری میباشد. یکی از دلایل موفقیت “آمریکاییها”، این است که مخاطبان میدانستند جنینگزها برای دفاع از یک هدف گمشده در حال مبارزه هستند و این شخصیتهای خیالی نمیتوانند از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی جلوگیری کنند.
علاوه بر مشکلات سیاسی و خیانت، محور اصلی داستان رابطه بین الیزابت و فیلیپ است. مخاطبان میخواستند بدانند این ازدواج در شرایط دشوار دوام میآورد یا نه. وقتی رابطه آنها با تمام سختیها ادامه مییابد، لحظهی تراژیکی زیبا خلق میشود که مخاطبان را شگفتزده میکند.
۴. شهر پهناور (Broad City) – فصل ۵، قسمت ۱۰
- سازنده: لانا گلیزر، ابی جیکوبسون
- دوره پخش: ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹
- ستارگان: الانا گلیزر، ابی جیکوبسون، هانیبال بورس، جان گمبرلینگ
- رتبهی IMDb: ۸.۴ از ۱۰
سریال “شهر پهناور”، بر پایهی یک مجموعه اینترنتی با همین نام ساخته شده است و داستان دوستی دو زن جوان به نامهای ابی و الانا را در نیویورک روایت میکند. پنج فصل این سریال همگی درخشان بوده و اگرچه فصل پنج از نظر منتقدان بهترین فصل نبود، اما در قلب طرفداران جایگاه ویژهای دارد. زیرا در این فصل، با خداحافظی ابی و الانا، آخرین فصل این سفر آغاز میشود.
هستی وجود “شهر پهناور” درونی دوستی این دو زن است و فکر کردن به جدایی آنها و جدایی از نیویورک، قلب مخاطبان را میشکند. حفظ آنها در نیویورک باعث میشود که تمام تلاشهای سازندگان برای تجسم شخصیتها بینتیجه باقی بماند. ابی در آخرین روزش در کنار الانا، نیویورک و “شهر پهناور” را ترک میکند. این قسمت تمام ویژگیهای مثبت و منفی زندگی در نیویورک را در خودش جای داده است و بیانیهای است دربارهی ارتباط نزدیک این دو زن.
این تصمیم نشان از جرأت گلیزر و جیکوبسون دارد که یک داستان کمدی را به شکلی تلخ به پایان برسانند. البته این نشان نمیدهد که کمدی نمیتواند به موضوعات اندوهناک و حساس بپردازد؛ زیرا یکی از وظایف کمدی همین است. “شهر پهناور” تا لحظهی آخر یک کمدی بود، اما این کمدی بودن به معنای نپرهیزنی از مسایل مهم و تاثیرگذار نبوده است.
۳. مانک (Monk) – فصل ۸، قسمت ۱۶
- سازنده: اندی برکمن
- دوره پخش: ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۹
- ستارگان: تونی شالهوب، ترایلور هاوارد، تد لواین، استنلی کامل
- رتبهی IMDb: ۸.۱ از ۱۰
سریال “مانک” با بازی تونی شالهوب در نقش مانک، داستان یک کارآگاه خصوصی مبتلا به وسواس فکری و عملی را دنبال میکند که در حل پروندههای جنایی به پلیس سان فرانسیسکو کمک میکند. همچنین، او در تحقیق دربارهی مرگ همسرش که به واسطهی یک بمب ماشینی کشته شده است، نیز شرکت میکند. ترایلور هاوارد، تد لواین، استنلی کامل و جیسون گری-استنفورد از ستارگان این سریال هستند.
با وجود اینکه “مانک” بعدها در سال ۲۰۲۳ با فیلمی به نام “آخرین پروندهی آقای مانک: فیلم مانک” به مخاطبان بازگشت، اما قسمت آخر سریال توانسته بود نتیجهگیریای قدرتمند و راضیکننده برای طرفداران این سریال فراهم کند.
این سریال بدون حضور تونی شالهوب در نقش مانک هرگز ساخته نمیشد و قسمت آخر این سریال بسیاری از مواد اولیه را در اختیار او قرار داد. او با استفاده از این مواد تواناییهای بازیگری خود را به همه اثبات کرد و پایانبندی مناسبی به عنوان یک شخصیت برای مانک ارائه داد. در قسمت “آقای مانک و پایان – بخش دوم”، مانک بالاخره معمای قتل همسرش را حل میکند و موفق میشود به زندگی خود ادامه دهد.
مانک تنها شخصیت این سریال نبود که به پایان مناسب رسید؛ تمام شخصیتهای این سریال فرصتی پیدا کردند تا به مرحلهی بعدی زندگی، مسیرهای شغلی و رابطههای خود بروند. این قسمت پس از نشان دادن زندگی خوشحالی تمام شخصیتها یکی پس از دیگری، به پایان میرسد. همهی شخصیتها موفق میشوند به هدفهای خود دست پیدا کنند. در مورد مانک، او موفق میشود به تحقیق دربارهی جرم و جنایت ادامه دهد و به کسانی که بیش از همه به کمک احتیاج دارند، کمک کند.
۲. بازماندگان (The Leftovers) – فصل ۳، قسمت ۸
- سازنده: دیمون لیندلوف، تام پروتا
- دوره پخش: ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷
- ستارگان: جاستین ثرو، ایمی برنمن، کری کون، کریستوفر اکلستون
- رتبهی IMDb: ۸.۳ از ۱۰
سریال “بازماندگان” یک سریال درام سه فصلی است که داستان گروهی از افراد را روایت میکند که درگیر عواقب ناگهانی غیب شدن ۲ درصد از جمعیت جهان هستند. این سریال توسط دیمون لیندلوف، یکی از سازندگان سریال “گمشده”، و تام پروتا نویسندهی برجسته، ساخته شده است. بازیگرانی چون کریستوفر اکلستون، لیو تایلر، مارگارت کوآلی و جاستین ثرو در این سریال حضور دارند.
تماشای این سریال ممکن است سخت و طاقتفرسا باشد و تقریبا به اندازهی تمام سریال زمان ببرد تا خطوط ظریف بین غمگساری و ناامیدی را به وسیلهی شخصیتهایی که به وسیلهی آنها نابود میشوند، به مخاطبان نشان دهد.
پایان “بازماندگان” در ابتدا برای مخاطبان گیجکننده بود و نیاز به توضیح داشت؛ اما اگر چنین نبود و به بررسی مفاهیم عمیق فلسفی نمیپرداخت، نام آن “بازماندگان” نمیشد. در این پایان، کوین و نورا بعد از گذشت سالها به عنوان انسانهای پیر با یکدیگر دیدار میکنند و تجربههای خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند.
برای سریالی که همیشه انتظارات را بیشتر میکرد و هرگز جوابهای سرراست به هیچکدام از سوالهای مخاطبان خود نمیداد، چنین پایانی شیرین و سادهای تعجبآور بود. نورا جواب و نتیجهای را که از زمان ناپدیدشدن خانوادهاش پیش از وقایع فصل اول به دنبالش بود پیدا کرد و در همان زمان، کوین خودش را تسلیم ایمان به ناشناخته کرد و پذیرفت که تمام آنچه اهمیت دارد، کنار هم بودن او و نورا است.
۱. چیرز (Cheers) – فصل ۱۱، قسمت ۲۸
- تولیدکنندگان: جیمز باروز، گلن چارلز، لز چارلز
- دوره پخش: ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۳
- بازیگران: تد دنسن، شلی لانگ، نیکلاس کلسانتو، لئا پرلمان
- رتبهبندی توسط راتن تومیتوز: ۸۷ از ۱۰۰
- رتبهبندی IMDb برای سریال: ۸ از ۱۰
“چیرز”، یکی از نخبههای برجستهٔ سیتکامهای دههٔ ۱۹۸۰ و ۹۰ در ایالات متحده بود. بازیگران اصلی این سریال شامل تد دنسن، شلی لانگ، لئا پرلمن، کسلی گرامر و جرج وندت بودند. محور داستانی این سریال بر روی زندگی روزمرهٔ کارکنان یک کافه در ساعات کاری تمرکز داشت. با ۱۱ فصل، “چیرز” اسپینآفهای معروفی مانند “فریزر” را نیز تولید کرد.
این سریال نه تنها قوانین ژانر سیتکام را تغییر داد، بلکه تعریف جدیدی از روابط شخصیتها را ارائه داد، بهطوری که بیننده همیشه متوجه میشد که آیا سم (تد دنست) و دیانا (شلی لانگ) به هم میرسند یا نه. هرچند دیانا چند فصل زودتر از این سریال جدا شد و به نظر میرسید که رابطهٔ آنها برای همیشه به پایان رسیده است، اما خوشبختانه برای قسمت آخر سریال بازگشت و به بینندگان اجازه داد تا دوباره آن دو را با هم ببینند؛ حتی اگر برای مدتی کوتاه.
در آغاز، سم و دیانا تصمیم میگیرند فرار کنند، اما آنها متوجه میشوند که هر آنچه که از زندگی میخواهند، بدون حضور یکدیگر در آن دستپذیر است و نیازی به چیز دیگری ندارند. بر این اساس، سم به کافهای که به آن تعلق دارد، باز میگردد؛ جایی که خودش را در آن میبیند. “چیرز” نشان میدهد که زندگی به معنای بودن در جایی است که مردمی که تو را دوست دارند، هستند.
این سریال ارائه میدهد که آشنا بودن یکی از ابعاد صادقانهی صمیمیت است. همان طرز رفتارهای معمول افراد دائمی اطراف کافه همچنان وقتی سم بازمیگردد، شاد میشوند. برای سم، ماندن در یک نقطه نشانهای از قناعت است، نه بیحسی یا کمبود هیجان. مانند دیگر شخصیتهای سریال، سم از اینکه در بوستون بماند و خانوادهاش را داشته باشد، راضی است.
منبع: screenrant
نظرات کاربران