فیلم “سگهای خفته”، با بازی راسل کرو، یک اثر معمایی و جنایی است که با پیچیدگی داستانی جذابی همراه شده است. این فیلم، با توجه به ارتباط عمیقی که ژانرهای جنایی و معمایی با نیازهای جمعی دارند، قادر به جلب توجه مخاطبان خواهد بود.
تریلر “سگهای خفته”، با ارائه عناصر استاندارد ژانر جنایی، میتواند تماشاگر را به خود جلب کند و او را تا انتهای داستان مشتاق نگه دارد. این فیلم، که براساس کتابی به نام “آینهها و نوشته” از چیروویچی ساخته شده، به نوعی با فیلم “یادگاری” ارتباطی دارد. در بازی راسل کرو نیز، بازیگری قابل توجه ارائه شده است، اما او میتوانست در نقش یک افسر فراموشیگرفته بهتر عمل کند.
فیلم “سگهای خفته” با یک شروع جذاب آغاز میشود. اطلاعاتی که مربوط به شیوهی زندگی و دستورهای غذایی، روی دیوارها نوشته شده، از ابتدای فیلم، مخاطب را در یک ماجرای تعلیقآور قرار میدهد. فیلم ترجیح میدهد به طور مستقیم و با سرعت، در داستان اصلی خود وارد شود. درنهایت، ما به تصویر رُی میرسیم، که یک افسر پلیس اخراجشده است و دچار فراموشی شده است. او تحت درمان تهاجمی خاص و غیردارویی قرار گرفته و بوسیلهی تراشههایی که در سرش کاشتهاند، سعی در یادآوری خاطرات خود دارد تا از زوال عقل جلوگیری کند.
از لحاظ ایده، فیلم دارای یک مفهوم جذاب است، اما در عین حال، به نظر میرسد که این ایده قبلاً تکرار شده است. با این وجود، فیلم پتانسیل زیادی برای جلب توجه مخاطبان دارد و میتواند تعلیقزایی مناسبی داشته باشد. رُی، که تکوتنها زندگی میکند و خود را در شرایطی دستوپاگیر مییابد، به دنبال کشف رازهای گذشته خود و رویدادهای ناگواری است که رخ داده است. او به تدریج باید معمای قتل دکتر ویدر را حل کند، در غیر این صورت به اتهام اعدام میشود.
با این حال، “سگهای خفته” همچنان میتواند یک اثر معتبر در ژانر جنایی و معمایی باشد. فیلم به دنبال پیدا کردن قاتل اصلی رویدادهایش است و با گسترش تصویر، ماجرا را به تدریج ماجراجویی جلب میکند و گام به گام جلو میرود.
فیلمساز در “سگهای خفته” از عنصر پازل بهعنوان یک استعاره استفاده میکند تا وضعیت حافظه و پیشرفت تحقیقات رُی در پروندهی قتل دکتر ویدر را به نمایش بگذارد. این پازل، که شامل هزاران تکه است، به مرور زمان و همراه با پیشرفت داستان، تکمیل میشود. این روش، عنصر استعاریی است که در سینما بسیار رایج است، اما در اینجا به نظر میرسد که استفاده از آن برای نمایش وضعیت حافظه و پیچیدگی پرونده، میتوانست بهتر باشد.
رُی، از ابتدا به پروندهی ساموئل میپردازد و نقصهای آن را متوجه میشود. او همهی شواهد و شاهدان را یادداشت میکند و به دنبال حل معمای این پرونده میرود. او همچنین بهطور فعال از اخلاقیات و انسانیت بهره میبرد و وظیفهی نجات ساموئل را بر عهده میگیرد. اما روایت داستان به شکلی معمایی و پرتنش، تمامی این مسائل را به تصویر میکشد. جهانی که رُی در آن زندگی میکند، پر از عدم اعتمادی و ناامنی است و او باید با این مشکلات روبرو شود.
در عین حال، روش دسترسی به اطلاعات قاتل به شکلی متفاوت از فیلمهای معمایی است. رُی هیچ اطلاعاتی دربارهی قاتل ندارد و حتی نمیتواند بهخاطر بیاورد که در گذشته چه اتفاقی افتاده است. بنابراین، او باید همانند کاراگاهان در داستانهای معمایی، با استفاده از تفکر و تحلیل، معمای قتل را حل کند.
این فیلم از لحاظ ژانری یک اثر هیبریدی است که عناصر مختلف سینمایی را در خود جای داده است. از یک سو دارای ریتم معمایی است و از سوی دیگر دنیای پریشان و ناامنی را به تصویر میکشد. با این حال، تلفیق این عناصر در نهایت به یک فیلم جذاب و قابل قبول منجر میشود که مخاطب را به خود جذب میکند و تا پایان داستان، به تماشاگر اجازه نمیدهد از توجهش کم کند.
در پردهی سوم فیلم “سگهای خفته” به یک پیچش داستانی جذاب میرسیم که همهی داستان را برمیهماید و شخصیت اصلی، رُی، همزمان نقش قهرمان و ضدقهرمان را بازی میکند. این پیچش داستانی، یکی از غیرقابل حدسترین و غافلگیریهایی در میان فیلمهای معمایی و جنایی اخیر است که با ظرافت و محتاطانگی به حرکت درمیآید. اما شخصیتپردازی افسر رمیس، در این پیچش داستانی به نظر میرسد که به میزان کافی توجیه نشده و نقش او در کل ماجرا نیازمند حضور و پررنگتری است.
در نهایت، فیلم “سگهای خفته” روایتی دربارهی رستگاری است، یک رستگاری دیرهنگام اما کمی بهموقع. رُی، در روزهای فراموشی، تبدیل به یک آدم خوب میشود و از موهبت فراموشی که در ابتدا به عنوان یک هیولا به نظر میرسید، به عنوان یک فرشته برای جهان زمینی استفاده میکند. فیلمساز از حربهی زوال عقل به منظور ایجاد شمایلی خاکستری به آدمها استفاده میکند و این دو شخصیتپردازی متفاوت و هوشمندانه به شخصیت اصلی کمک میکند تا با واکنشهای متناقض و پیچیدهاش، بر روی مخاطب اثر بگذارد.
نظرات کاربران