انیمیشن “برادران سوپرماریو” یک فیلم جذاب با ظاهری دلفریب است که سعی دارد با جلب توجه از نقاط ضعف بسیار خود پوشش بدهد. این داستان در مورد ماریو (کریس پرت) و برادرش لوییجی (چارلی دی) است که یک کسبوکار لولهکشی را راهاندازی میکنند و آن را “برادران سوپرماریو” نامیدهاند. آنها به دنبال تعمیر و ترتیب لولههای شهر بروکلین هستند، اما ناگهان از یک مکان جادویی پر از لولههای عجیب عصبانی میشوند. در اینجا، دو برادر از یکدیگر جدا میشوند، یکی وارد پادشاهی قارچ میشود و دیگری به قلمرو باوزر (جک بلک) منتقل میشود. حالا آنها باید با همکاری پرنسس پیچ (آنیا تیلور جوی) همراه شوند و با باوزر خبیث مقابله کنند تا جان خود و دیگری را نجات دهند.
انیمیشن “برادران سوپرماریو” در راهی تازه و جذاب، همانند فیلمهایی مثل “سونیک خارپشت” و “پرندگان خشمگین” حرکت میکند. اما چالش اصلی این فیلم در این است که تنها توانسته است طرفداران بازی سوپرماریو را خوشحال کند و رضایت بقیه تماشاگران را نداشته باشد، چالشی که نه تنها در این فیلم بلکه در بسیاری از آثار مشتق از بازیهای ویدئویی به چشم میخورد. اما این امر به چه دلیل است؟
به نظر میرسد که فقط از غرق شدن در دنیای پررنگ و جذاب بازیها لذت بردن، با ارائه تصاویر شگفتآور و گرافیک زیبا تنها کافی نیست. هیچکدام از این عناصر نمیتوانند نیاز تماشاگر به یک داستان مترادف و جذاب را جبران کنند و بسیاری از اوقات ممکن است باعث خستگی و بیاشتهایی شوند.
متاسفانه، در انیمیشن “برادران سوپرماریو” مواجه به این وضعیت هستیم. این فیلم در هر لحظه ما را به دنیایی از رنگ و نور و هنر میبرد، اما در این سفر طولانی، تجربه ما به جز خستگی و بیحوصلگی چیز دیگری نیست. برخی از صحنهها در این فیلم به گونهای بیهوده و خالی از محتوا هستند که میتوانست آنها را بهراحتی حذف یا کاهش دهد بدون اینکه به کلیت اثر آسیب برساند.
به عنوان مثال، در صحنههای ورود لوییجی به زندان باوزر و زندانی شدن در آنجا، هیچ اتفاق مهمی رخ نمیدهد که بخواهد چند دقیقه از زمان فیلم را اشغال کند. آیا ما نیاز داریم که به این اندازه جزئیات و تفصیلات بپردازیم؟ و آیا این صحنهها اطلاعات مهمی را ارائه میدهند که ما ندانیم؟ تنها نکته مشخص در این میان، پیشبینی سرنوشت لوییجی و سایر زندانیان در پایان فیلم است که بدون این همه طولانی و پیچیده میتوانست به خوبی بیان شود!
یکی از مسائلی که از ابتدا تا انتها در انیمیشن “برادران سوپرماریو” مانند یک سایه فراگیر آویزان است، ترتیب آشفته و عجول برخی وقایع است. به عنوان مثال، نگاه کنید به شکست ارتش کرانکی کونگ (نقش ارمیسن) در برابر سربازان فدایی باوزر. این شکست کمی معتقدکننده به نظر نمیرسد، زیرا قبلاً از دهان پرنسس هلو شنیدهایم که ارتش کرانکی کونگ قویترین ارتش دنیاست. انتظار نمیرود یک ارتش با این همه قدرت و ابهت، به چنین شکستی _ به این صورت ناتوان _ بیفتد.
با این حال، چیزی که انیمیشن “برادران سوپرماریو” را از دیگر فیلمهای همردهاش جلوتر میبرد، مهارت در ایجاد شخصیتهای واقعی و دلپذیر است. در واقع، فیلم موفق شده است تا هویت آبدار و بیروح ماریو را به یک شخصیت زنده و دلنشین تبدیل کند. او در اینجا دارای هدف و پیشینهای است که او را در راهگذاری کارهای مختلف و متنوع به سمت هدفی قطعی هدایت میکند. به همین دلیل، تلاشهای ماریو برای نشان دادن تواناییهای خود به یک تجربه ملموس و قابل فهم برای تماشاگر تبدیل شده و علاقه او به برادرش نیز در تمامی نقاط داستان به خوبی قابل درک است.
به طور متقابل، دوستان ماریو از این ویژگیها بیانتها محروم هستند. ابتداً روابط کرانکی کونگ با پدرش نامعلوم و گنگ است و دوماً نمیتوان فهمید که اشارههای فیلم به گذشتهی پرنسس هلو به چه هدفی ارائه شدهاند. بدتر از همه، غیبت لوییجی در طول داستان او را به یک شبح ناپیدا و بیاندازه تبدیل کرده که صرفاً منتظر نجات ماریو از زندان ترسناک باوزر است! بگذارید از آن بگذریم که چرا باوزر به عنوان یک مخالف قابل باور و شکستخورده به نظر نمیرسد و دلیل وجود همه آن همه آوازهای ترسناک و سرسامآورش معلوم نیست.
فیلم جدید “برادران سوپرماریو” مخاطبان را از دو زاویه به خود جلب خواهد کرد. اولاً، طرفداران بازی سوپرماریو که سالهاست در ماجراهای این دو برادر لولهکش غرق شدهاند؛ آنان که همراه با ماریو و لوییجی قارچ میخورند یا با ارتش کوپاها مبارزه میکنند. دوماً، کودکان که مخاطب اصلی انیمیشنها هستند. به جز این دو گروه، احتمالاً هیچکس نتواند بدون احساس خستگی یا بدون تناول خوراکیهای جذاب این فیلم را تماشا کند. گرچه ممکن است این دو گروه نیز در طول فیلم خود را بپرسند: “خب، حالا چه؟”
در کل، این انیمیشن جدید از استودیو ایلومینیشن کاملاً در سطح محصولات گذشتهی این استودیو قرار دارد. از “لوراکس” گرفته تا “گرینچ” و سایر انیمیشنهایی که خالق مینیونها در طول دوازده سال اخیر تولید کرده است. این انیمیشنها باعث میشوند ما به ارث پیکسار ارج بیشتری بدهیم و آثار کلاسیک دیزنی را دوباره ارزانی کنیم. نام کاری که در این میان معرفی میشود، اهمیتی ندارد. مهم این است که هنوز هم دیزنی و پیکسار از تمام استودیوهای انیمیشنسازی آمریکا جلوتر و بهتر هستند، حتی اگر از رقابت با دیگران خارج شده باشند (نگاه کنید به فروش ناچیز “اندازهگیری کردن” و “دنیای عجیب” که نتوانستند هزینههای تولیدشان را جبران کنند.) بزرگترین درسی که از تماشای “برادران سوپرماریو” برداشت کردم، همین بود.
نظرات کاربران