دههی نود را استانداردهای جدید و ستارگان[۱] تعیین میکردند؛ دههی 2000 را پیشرفت و خلاقیت. بازیهای این فهرست به دلایلی نگاهها را نسبت به بازیهای ویدئویی عوض کردند و استانداردهای جدیدی برای آثار بعد از خود به جا گذاشتند. در بعضی از موارد، بازی فهرستشده فوقالعاده است، و در بعضی موارد هم بهشدت نوآورانه بوده. قوانین این فهرست ساده هستند:
برای مجموع بازیها، صنعت و دید ما نسبت به آن چه کردند. سعی میکنم از هر مجموعه تنها یک نسخه قرار بدهم و از دنبالهها صرف نظر کنم، اما اگر با قوانین جور دربیاید، پس به فهرست اضافهاش میکنم. و در نظر داشته باشید که این فهرست نظر شخصی من است. میتوانید مخالفش باشید، اما بابتش ترشرویی نکنید.
۱۰ بازی جریانساز دههی 2000
ابتدای کار باید بگویم در فهرستی که قبلا در همین مورد دربارهی دههی نود نوشته بودم، پیشنهادات خوبی گرفتم که چه بازیهای دیگری میتوانست در آن فهرست قرار بگیرد. صادقانه باید بگویم که ای کاش میشد، ولی بیشتر از ۱۰ بازی نمیشود در این فهرست گذاشت.
۱۰. Bioshock
گاهی اوقات یک بازی به دلیل استثنایی بودن خود در فهرست قرار میگیرد، و گاهی هم به دلیل اینکه آغاز یک مجموعه است که ادامههای آن با همان استقبال جلو رفتهاند. بازی “بایوشاک” این دو ویژگی را در خود جمع کرده است. برای بسیاری، این یکی از بهترین بازیهای دهه بوده است. با این حال، در حال حاضر به این موضوع توجهی ندارم و به موضوع اصلی مطلب میپردازم.
تأثیر این بازی بر صنعت چه بوده است؟ “بایوشاک” نقش مهمی در جهان بازیها ایفا کرده است. اولاً، این مجموعه اولین مجموعه جدیدی بود که در دهه ۲۰۰۰ توجهات را به خود جلب کرد. با نوآوری و خلاقیت بدون ظاهر متظاهر، موفق شد تا حس کروکثیفی خاصی را منتقل کند و از سایر بازیهای همدورهاش متمایز شود، در حالی که حس استیمپانک دهه ۶۰ را حفظ کند.
دوم، نشان داد که در دنیای بازیهای آنلاین چندنفره، که همواره ارتباطات اینترنت اهمیت دارد، هنوز هم میتوان بازیهای تکنفرهی آفلاین عالی ساخت. توانست با تعریف یک داستان عالی، مخاطبان را به خود جلب کند و نشان دهد که گاهی اوقات نیازی به نبردهای آنلاین و سلاحهای پیچیده نیست. مسئله ساده است و نباید فراموش شود: یک بازی خوب همیشه باید برای پلیر ۱ (با اشاره به کنترلر اصلی در بازیهای چندنفرهی سنتی) نیز حس خوبی داشته باشد و این از همه مهمتر است.
آیا “بایوشاک” یک بازی خوب بود؟ شخصاً خودم زیاد آن را بازی نکردهام و نمیتوانم نظری اعلام کنم. با این حال، آن به عنوان یکی از بهترین بازیهای دهه یاد میشود، و درصد بالایی از افراد ارزش بازیکردن را در آن میبینند. با این حال، این امر کافی نیست تا آن را بالای سایر بازیها در لیست قرار دهم.
۹. Grand Theft Auto: San Andreas
قبل از اینکه سوال کنید: “چرا وایس سیتی تو لیست نیست؟” باید اظهار کنم که در حالی که این بازی نقش مهمی در تکامل دنیای بازیها ایفا کرد و این حقیقت را انکار نمیکنم، اما انتخاب این نسخه به دلیل دلایل خاص اتفاق افتاده است. این بازی امکان انجام هر گونه جرم و جنایتی را فراهم میکند، اما این تنها یک بخش از داستان آن است.
تأثیر وایس سیتی بر صنعت چگونه بوده است؟ اگر بازی وایس سیتی را تجربه کردهاید، میدانید که تغییرات چندانی ایجاد نکرده است. هر چه بیشتر جرم انجام دهید، نظارت قانون بیشتری به دنبال خواهد داشت و پلیسها بیشتر شما را تعقیب خواهند کرد. اما این مسائل نبودهاند که این بازی را به یکی از محبوبترین بازیهای پلیاستیشن ۲ تبدیل کردهاند. سان آندریاس به عنوان یک محیط بازی مشابه با Unreal Tournament شناخته شده است، به این معنا که میتوانید مادههای بینهایت در آن حاکم کنید (که البته بیشتر به جای کمک، مشکلات بیشتری ایجاد میکند).
یکی از این مواد، مد Hot Coffee بود که امکان داشتن عملی جنسی که ابتدا قرار نبود ظاهر شود، را فراهم کرد و حتی امکان بازی کردن در این حالت را نیز داشت. این موضوع منجر به تغییر در جدول ردهبندی سنی بازی شده، از M [هفده سال به بالا] به AO [مخصوص تنها بزرگسالان]. به نظر میرسد که این اولین بار بوده که درجهبندی سنی یک بازی پس از انتشار آن تغییر کرده و برخوردی که بعد از عرضه بازی رخ داده است، بدون دخالت مستقیم شرکت سازنده بوده است.
آیا وایس سیتی یک بازی خوب بود؟ بسیاری از افراد عاشق جیتیای هستند، اما من اینگونه نیستم. توجیه دارم که چرا بسیاری از افراد این بازی را دوست دارند، اما به طور کلی این سبک بازیهای جرممحور به سلیقه من نمیخورد. از آنجایی که بازیهای جهان آزاد هستند، به طور طبیعی به این مسائل میپردازند، اما این چیزی نیست که من از آن لذت ببرم.
۸. Kingdom Hearts
یکی از بازیهایی که به طور واضح برنامهریزی شده تا باعث سر و صدای فراوان در جامعه گیمینگ شود، بازی “کینگدام هارتز ۳” است. افراز و نشیب این بازی در فهرست عناوین منتظره، به ویژه برای طرفداران این سری، باعث ایجاد انتظارهای زیادی شده است. البته قرار گرفتن این بازی در فهرست منتظرهها، به خصوص پیش از عرضه رسمی آن (که این فهرست پیش از انتشار بازی منتشر شده است)، به نظر معقول نمیآید. اما میتوان این نسخه را به عنوان یک تجربه با دو ابعاد مثبت و یک ابعاد منفی در نظر گرفت.
اثرگذاری “کینگدام هارتز ۳” بر صنعت گیمینگ چگونه بوده است؟ در دههی اول قرن بیست و یکم، بازیهایی با لایسنس محدود به اندکی از عناوینی که از فیلمها یا کمیک بوکها الهام گرفتهاند، دیده میشوند. امروزه، بسیاری از بازیهای مبارزهای اقتباسی از انیمهها وجود دارند، اما در دههی گذشته، “کینگدام هارتز ۳” به عنوان اولین بازی لایسنسشده به این شکل بینظیر ظاهر شد. این بازی نه تنها به خوبی احساسات داستان را جلب کرد، بلکه در گیمپلی خود نیز تنوع و تعادل بسیار مناسبی داشت.
به نظر میرسد که این بازی نهتنها جزء نسخههای اصلی “کینگدام هارتز” قرار نگرفته است، بلکه با ارائه نسخههای فرعی و جزئیات فرعی، حتی توانسته است از نسخههای اصلی سری پیشی بگیرد. به نظر میرسد که اسکوئر انیکس تصمیم داشته است که تا حد امکان ایدههای خود را اجرا کند و از شاخصههای خود دور نشود؛ در حالی که الکترونیک آرتز در زمانی که هنوز به شهرت نرسیده بود، همچنان تحت تأثیرات دیگر شرکتها بود.
آیا “کینگدام هارتز ۳” یک بازی خوب بوده است؟ باید گفت که تقریبا بهتر از بسیاری از بازیهای فاینال فانتزی منتشر شده در دههی ۲۰۰۰ بوده است. این بازی با وجود تمامی چالشها و عجایب داستانی که در آن وجود داشت، یک گیمپلی بسیار سرگرمکننده و متنوع داشت. اما تنها انتقاد من این است که کاراکترهای فاینال فانتزی به عنوان شخصیتهای جانبی در داستان جا داده شدهاند و در بخشهای جانبی داستان حضور داشتهاند. حتی اگر در نظر بگیریم که محتوای بازی مختص دنیای دیزنی است، ترجیح میدادم که در جاهایی از داستان اصلی، به جای درگیری با کاراکترهای دیزنی، با کاراکترهای اصلی “کینگدام هارتز” به مبارزه بپردازم.
۷. Dance Dance Revolution Extreme
بعضی اوقات باید اعتراف کنیم که بازیهای ویدئویی خانگی قادر نیستند همان احساسی که دستگاههای آرکید در خارج از خانه به ارمغان میآورند، را ارائه دهند. تا به حال، بازی ریتمیک “دنس دنس رولوشن” تنها بازی بود که نمیتوانست خارج از دستگاه آرکید مخصوص خود و در داخل خانه تجربه شود. افسوس میخورم اگر دستگاههای آرکید محلهتان این بازی را نداشته باشند.
اثرگذاری این بازی بر صنعت گیمینگ چگونه بوده است؟ میتوان گفت که “دنس دنس رولوشن” آخرین نمونهی گلدرشت بازیهای آرکید بوده است و این دستگاهها بودند که برای اولین بار ایده جلب توجه گیمرها به سمت دستگاهها را در اوایل تا میان دهه ۹۰ عملی کردند. بهطور متفاوت از آنهایی که با جویاستیک کار میکردند، در “دنس دنس رولوشن” باید روی پد متالیکی که چهار جهت مختلف دارد ایستاد و با هماهنگی با ریتم موسیقی، ضربه زد.
در این بازی، بهجای دستها، باید از پاها برای ایستادن استفاده میشد و این ایده که در آن زمان توسط بسیاری از بازیها نادیده گرفته شده بود. علاوه بر این، پد متالیکی آنقدر مقاوم بود که مدت طولانی وزن را تحمل کند. برعکس، در نسخههای خانگی، پدها متفاوت هستند و احساس نرمی دارند که متفاوت از نسخههای غیرخانگی است. “دنس دنس رولوشن” یکی از کمنظیرترین بازیهایی است که حال و هوای آن را، هر چقدر هم سعی کنید، در خانه تقلید نمیکند. دقیقاً منظورم، Wii Fit!
آیا بازی خوبی بود؟ بله، احتمالاً یکی از ۱۰ بازی آرکید برتر تمام دورانها بود، اما نمیگویم که به اندازه پک من یا دانکی کانگ میرسد. باید وقت بدهید تا شاید از آن لذت ببرید. قبل از اینکه بازی کنید، باید ایدهاش را بهدرستی درک کرده و بدانید که این بازی از نوعی است که با نشستن روی صندلی و لم دادن از آن لذت نمیبرید. تقریباً هر جا که به هر همایش مرتبط با انیمه یا گیمینگ بروید، میتوانید بهراحتی آن را پیدا کنید.
۶. Counter-Strike
دو دانشجوی ناشناس در دهه ۹۰، یک مادی برای بازی Half-Life طراحی کردند که در سال ۲۰۰۰ به شکل یک بازی مستقل به نام Counter-Strike منتشر شد. این بازی نه تنها چهرهی بازیهای شوتر اول شخص را دگرگون کرد، بلکه یک نوع جدید از شوترهای رقابتی را به وجود آورد که تا به امروز نیز در عرصه ورزشهای الکترونیک به شدت محبوب است.
اثرگذاری Counter-Strike بر صنعت گیمینگ چگونه بوده است؟ این بازی با رویکرد چندنفرهای خود تفاوت معنیداری با سایر بازیهای همزمان خود داشت. از دثمچهای کارتونی و سرعت بالا گذشته و بهجاي آن یک شوتر کمشتاب و تاکتیکی را معرفی کرد. Counter-Strike اولین بازی این سبک نبود، اما هیچ یک نتوانست به اندازه این بازی گیمپلی اعتیادآور و جذابی ارائه دهند. حتی نسخههای بعدی از آن مانند Counter-Strike: Global Offensive، توانستهاند همزمان با حضور یک میلیون بازیکن، همچنان در محبوبیت خود بمانند. این امر نشاندهنده استقامت و تاثیرگذاری بینظیر این بازی در طول زمان است.
آیا Counter-Strike یک بازی خوب بود؟ بله، به ویژه برای دوستداران Half-Life که از انجین مشترکی بهرهمند است. این شوتر اول شخص هنوز هم در نسخههای مختلف خود ادامه یافته و سرورهای پراکندهای دارد. با کمک جوامع فعال و مادهای زیادی که برای آن ساخته شده، Counter-Strike بهعنوان یک بازی پرطرفدار در دهههاي پیش رو باقیمانده است.
تصمیمگیری برای انتخاب یک بازی انیمهای در این فهرست برای من تصمیم سختی بود، زیرا میان Disgaea و Persona دچار دوگانگی شده بودم و نمیدانستم کدامیک از آنها شایستهتر است. هر دو بازی دارای طرفداران بسیاری هستند، اما به نظر من Persona بیشتر محبوب است. به هر حال، دهه ۲۰۰۰ شاهد بسیاری از بازیهای انیمهای بوده است، بنابراین انتخاب یکی از آنها سختتر از آن چه که ممکن است فکر کنید بوده است.
اثرگذاری این بازیها بر صنعت چگونه بوده است؟ در معمول، نقشآفرینیهای ژاپنی به معنای جنگیدن و پیشرفت کردن محدود میشود. اما در این مورد، تمرکز بیشتر بر روی ایجاد روابط بین شخصیتها بوده و نه تنها بر جنگیدن. هر شخصیت ویژگیهای مختلفی دارد و بیشتر تاکید بر انجام وظایف مختلف و چالشها بوده است تا فقط مبارزه کردن. همچنین، جهان اطراف شخصیتها به واکنش به اعمال آنها مداوماً تغییر میکرد. این بازیها نشان دادند که میتوان بازیهایی با درونمایهی انیمهی ژاپنی ساخت و در دیگر نقاط جهان نیز محبوب شد؛ به حدی که چند نسخهی فرعی دیگر از Persona ساخته شد، از جمله یک بازی فایتینگ و یک سریال انیمه.
آیا Persona یک بازی خوب بود؟ به نظر شخصی من، نتوانستم به خوبی با آن ارتباط برقرار کنم. بدون شک، بازی در زمان انتشارش ارزش تجربه داشت، اما مشکل این بود که بهزور کشیده میشد و برای حس کردن فعالیتها و گیمپلی آن نیاز به وقت زیادی بود. بنابراین، اگر علاقهمند به بازیهای کند و داستانمحور هستید، بدون شک ارزش تجربه دارد. اگر اینطور نیست، پیشنهاد میشود به سمت بازیهای هیجانانگیزتر بروید.
۴. Mario Party 2
نسخه اول از بازی ماریو پارتی از نظر گیمرها توخالی و تکنفره بود. برای اجرای بازی، باید بهطور مکرر از آنالوگها استفاده کردید، به گونهای که نینتندو حتی یک جفت دستکش محافظتی نیز برای حمایت از کاربران ارائه داد، زیرا اغلب بازیکنان به جای استفاده از انگشتان، با کف دست با آنالوگ کار میکردند. با وجود این مشکلات، با رسیدن به نسخه دوم، تمام این نقاط ضعف برطرف شد و نسخه جدید جواهری بینظیر به نمایش گذاشت.
تأثیر این بازی بر صنعت چگونه بوده است؟ در مقابل نسخه قبلی که طراحی نامناسب و ناقصی داشت، ماریو پارتی ۲ به عنوان یک محصول کامل مطرح شد و نشان داد که بازیهای اجتماعی هنوز هم جاذبه دارند و دارای استقامت هستند. این بازی به عنوان نخستین بازی خانوادگی واقعی شناخته شد و حتی اگر نینتندو چند بازی دیگر از این سری ساخته باشد، نسخه دوم استاندارد جدیدی برای این ژانر قرار داد. حتی تلاشهای سگا با Sonic Shuffle و تلاش مایکروسافت با Fuzion Frenzy نتوانستند به موفقیت ماریو پارتی و ورود ژانر جدیدی که ایجاد کرد، برسند.
آیا ماریو پارتی ۲ یک بازی عالی بود؟ بدون شک! با اختلاف زیاد، این بهترین بازی است که میتوانید با خانواده خود انجام دهید و هیچ کسی از جذابیت آن کم نمیکند. حتی در حال حاضر نیز این بازی هیچگاه خستهکننده نمیشود. هربار که بوزر ضربه نهایی و حسابشدهاش را میزد، اعصاب ما را بههم میزد…
۳. Halo: Combat Evolved
سه بازی برتر این فهرست بهوضوح مشخص هستند، و مهم نیست که به کدام ترتیبی قرار بگیرند. اگر بخواهیم تأثیرگذارترین آنها را بر صنعت انتخاب کنیم، متأسفانه هیلو باید کمی بالاتر از دیگران قرار گیرد. البته این به هیچوجه به این معنا نیست که کار مهمی انجام نداده باشد.
تأثیر هیلو بر صنعت چگونه بوده است؟ زمانی که ایکسباکس به بازار عرضه شد، نیاز داشت تا از دیگر کنسولها متمایز و برجسته شود. در این زمینه، شوترهای مختلفی عرضه شدند، چه در دسته اول شخص و چه در دسته سوم شخص. اما هیلو از آن دسته بازیها بود که به وضوح از سایرین برتری داشت. گرافیک آن فوقالعاده بود و نماد قدرت سختافزار ایکسباکس بود.
این بازی به تنهایی اجازه حمل تنها دو سلاح را بهصورت همزمان میداد، بنابراین نمیتوانستید بیهویج و بیبرنامه کلی سلاح را با خود حمل کنید و بدون تلاش خود بهصورت تدریجی قدرت آنها را افزایش دهید. هر سلاح برای مواجهه با دشمنان نزدیک یا دور بهکار میرفت. بنابراین، برای پیروزی در هر مرحله باید به بهترین شکل ممکن از سلاحهای خود استفاده میکردید.
آیا هیلو یک بازی خوب بود؟ بدون شک! میتوان گفت هیلو یکی از بهترین، اگر نه بهترین، بازیهایی بود که در زمان عرضه ایکسباکس منتشر شد. مشکل اصلی آن این بود که از امکانات ایکسباکس لایو پشتیبانی نمیکرد و باید تا زمان عرضه هیلو ۲ صبر میکردیم تا این قابلیت فراهم شود. این دلیل است که میگویم سوپر ماریو ۶۴، بدون هیچگونه شک، بهترین بازی در زمان عرضه بود. بحث که کدامیک بهتر است، یک موضوع طولانی است که ممکن است همیشه ادامه یابد.
۲. Call of Duty 4: Modern Warfare
بار دیگر باید اذعان کنم که سه بازی برتر این فهرست، به هر ترتیبی که انتخاب شوند، مشکلی ندارد. کال آف دیوتی ۳ بخش چندنفرهای خوبی داشت، ولی به نظر معمولی میآمد. کلی کار که باید انجام میدادید، در نقش یک پزشک بودند و باید بقیه را در بازی زنده نگه میداشتید و خودتان را ارتقاء مییافتید. کال آف دیوتی ۴: مدرن وارفیر وارد شد و نقش پزشک را حذف کرد، شما را در سناریوهای بکش تا خود کشته نشوید. این به گونهای بود که یادمان رفت چقدر نسخهی فرعی از یک نسخهی فرعی دیگر که مربوط به جنگ جهانی دوم بود، متولد شدند.
تأثیر کال آو دیوتی ۴ بر صنعت چگونه بوده است؟ در جهان بازیهای آنلاین و چندنفره که زیاد روی اکشن تمرکز نداشتند (به استثنای سری Unreal Tournament)، کال آو دیوتی ۴ نهتنها اکشنی چندنفره بلکه چندین ویژگی مهم دیگر هم داشت. در هیلو، تنها میشد دو سلاح همزمان حمل کرد، اما کال آو دیوتی ۴ به شما این امکان را میداد که از ابتدای بازی سلاحهای مورد نظر خود را انتخاب کنید.
بجای اینکه سلاحهای دشمنان را از زمین برداشته و جستجو کنید. بنابراین، بدون نیاز به جستوجو، میتوانستید از ابتدا یک شاتگان و تکتیرانداز برداشته و به تیم خود کمک کنید. هنگامی که کار با قلعوقمع سربازان به اتمام میرسید، میتوانستید با آیتمهای مختلف به همتیمیهایتان کمک کنید. این ویژگی در نسخههای آینده از کال آو دیوتی بهتر شد، اما این نسخه اساسی برای این سبک بازیها بود.
آیا کال آو دیوتی ۴ یک بازی خوب بود؟ گرچه امروزه بسیاری انتقاد میکنند، اما زمانی که این بازی منتشر شد، یکی از بهترین بازیهای تاریخ بود… و سپس کال آو دیوتی مدرن وارفیر ۲ وارد شد و چندنفرهی آنلاین را به سطح جدیدی برد. میتوانید هرچه میخواهید درباره این موضوع اظهارنظر کنید، اما واقعیت این است که زمانی که این بازی منتشر شد، تصور کردن به عنوان یک بازی بد یا خستهکننده یا دارای هر نقدی، غیرممکن بود.
هنوز ترتیببندی سهتای اول فهرست چالشبرانگیز است، اما انتخاب اولین بازی از همهی لیستهایی که تاکنون ردیف کردهام، بسیار دشوارتر بود. بنابراین، چه بازی دیگری بهجز دوتا از برترین بازیهای تاریخ میتواند ادعای دورانسازی داشته باشد؟ اولین بازی که بیشتر از هر چیزی اثری تازه به دنیای بازیها آورد، یک اثر MMORPG بود. تعداد ساعاتی که مردم، همچون خودم، صرف این بازی کردهاند، بسیار بیشتر از دیگر بازیهای کل تاریخ این صنعت است.
تأثیر این بازی بر صنعت چگونه بوده است؟ در میان تمام بازیهای MMORPG که منتشر شده بودند، World of Warcraft از هر جهت یک استاندارد جدید برای این سبک قرار گرفت. سری Warcraft که قبلاً یک بازی در سبک RTS بود، تاریخچهی جذابی برای جهانش داشت و وارکرفت آن زمانی وارد دنیایی میشد که این بار با نقشآفرینی هم ترکیب شده بود.
تعداد بازیکنانی که همزمان این بازی را انجام میدادند و رکوردی که ثبت کرد، باعث شد تا در صدر لیست قرار گیرد. پس از مدتی، بازی سادهتر شد تا افراد تازهوارد بهراحتی وارد جهانش شوند.
اینک درکاملاً امکانپذیر است که بازی به تنهایی انجام شود و در صورت تمایل به همین اندازه میتوانید به نبردها با بازیکنان دیگر متصل شوید (به جای آنکه بخواهید گروهی بسازید و ساعتها و حتی روزها منتظر بمانید). هنوز هم میتوانید به انجمنها بپیوندید و جمعیت زیادی را جذب کنید.
توجه داشته باشید که بعد از گذشت ۱۵ سال، هنوز هم بسیاری از افراد این بازی را ادامه میدهند و بدون شک، اثری که از آزمون زمان سربلند بیرون آمده، مستحق صدر لیست است.آیا بازی خوبی بود؟ اولین باری که بازی را شروع کردم، چالشهای بزرگی وجود داشت. یک بررسی آن زمان گفت «هیچ تازهواردی نمیتواند وارد جهان آن شود» و این همان مشکل بزرگ World of Warcraft بود: تازهکارها نمیتوانستند به راحتی وارد جهانی که مدت زیادی از آن گذشته و تغییرات زیادی دیده بود، شوند.
امروزه البته انجام دادن بازی بهتنهایی برای تازهکارها راحتتر است. بستههای الحاقی آن محتوای خوب و جدیدی اضافه میکنند، ولی به نظرم بهمرور سیستم نقشآفرینی بازی را سادهتر کردهاند. حالا میتوانید بین شاخههای مهارتها تنها یک شاخه را ارتقا دهید به جای اینکه چندین شاخه را ارتقا دهید و با هم ترکیبشان کنید.
اما جدا از بحث گیمپلی، هنوز هم اوقات خوبی میتوان با بازی داشت. به نظر من بهترین بخش آن، نه صرفاً جنبههای آنلاین و اجتماعیاش بلکه جهان وسیع آن و انتخابهای فراوانش است. مهم نیست که چه نژاد یا کلاسی انتخاب کردهاید، زیرا جلو بردن بازی هیچگاه محدود به یک راه مشخص نیست.
منبع: GameFAQ
نظرات کاربران