مجله سیمدخت
0

دوباره با هم: پیت و کلونی در فیلم اکشن «گرگ‌ها»

دوباره با هم: پیت و کلونی در فیلم اکشن «گرگ‌ها»
بازدید 36

فیلم “گرگ‌ها” (Wolves) یک اکشن کمدی است که بار دیگر همکاری بین جورج کلونی و برد پیت را به نمایش می‌گذارد. در ادامه با نقد این فیلم همراه سیمدخت باشید.

فیلم “گرگ‌ها” نماینده نسلی خاص از بازیگران هالیوود است، نسلی که بدون حضورشان، بخش زیادی از جذابیت سینما از بین می‌رود. تماشای این فیلم شبیه به تجربه تماشای یک اثر از دوران کلاسیک سینما است، جایی که فیلم تنها به خاطر حضور بازیگران بزرگی مانند همفری بوگارت یا پل نیومن ارزش تماشا پیدا می‌کرد. “گرگ‌ها” حس نوستالژیکی را زنده می‌کند؛ حسی که انگار ما را به گذشته‌ای می‌برد، به دورانی که ستارگان سینما چهره‌های پررنگ تصویر بودند و فیلم‌ها با نام آن‌ها شناخته می‌شدند.

همان‌طور که “بوچ کسیدی و ساندنس کید” با پل نیومن و رابرت ردفورد گره خورده است، “گرگ‌ها” نیز متعلق به جورج کلونی و برد پیت است. البته تفاوت بزرگ در کارگردانی است، جایی که کارگردانی برجسته جورج روی هیل در آن فیلم، با کارگردانی جان واتس در این اثر فاصله زیادی دارد.

از زمان آخرین همکاری موفق کلونی و پیت در “۱۳ یار اوشن”، سال‌ها گذشته است، اما شیمی فوق‌العاده بین این دو بازیگر همچنان باقی مانده، شیمی‌ای که مخاطبان را سال‌ها مجذوب خود کرده بود. “گرگ‌ها” یک اکشن کمدی هیجان‌انگیز است که برای طیف گسترده‌ای از مخاطبان، از طرفداران سینمای عامه‌پسند گرفته تا مخاطبان جدی‌تر، جذابیت دارد. مخاطب عام با صحنه‌های هیجان‌انگیز و تعقیب‌وگریزهای نفس‌گیر راضی خواهد شد، و مخاطب خاص سینما نیز از این اطمینان برخوردار است که حتی در شرایط فعلی فقر فیلمنامه‌ها، حداقل داستانی قابل قبول با حضور دو بازیگر کاریزماتیک را دنبال می‌کند.

در ادامه داستان فیلم لو می‌رود

دوباره با هم: پیت و کلونی در فیلم اکشن «گرگ‌ها»

فیلم با نمایی از شهر نیویورک در شب آغاز می‌شود، شهری با آسمان‌خراش‌های مدرن که در تاریکی می‌درخشد. حادثه محرک داستان در یکی از سوئیت‌های لوکس این ساختمان‌ها رخ می‌دهد. تصویر نیویورک با صدای هراسان زنی تلفیق می‌شود و ما به درون اتاقی ده‌هزار دلاری هدایت می‌شویم. فیلمساز با استفاده از کات “J”، صدای مضطرب زن را به تصویر نیویورک پیوند می‌دهد تا به شهر شخصیتی زنده ببخشد و آن را به بخشی از داستان تبدیل کند. از این لحظه به بعد، نیویورک همانند قهرمان‌های داستان نقشی فعال ایفا می‌کند و تصویری خاص و شخصیت‌مند به خود می‌گیرد.

فیلمساز با استفاده از کات «J» صدای مضطرب زن را به تصویر نیویورک گره می‌زند، تا به این شهر شخصیت ببخشد و او را وارد ماجرای خودش کند

دادستان نیویورک به‌نظر می‌رسد درگیر یک قتل تصادفی شده و برای حل این مشکل، جورج کلونی «گرگ تنهایی» را استخدام می‌کند. به محض اینکه کلونی دستکش‌هایش را می‌پوشد، یک گرگ تنهایی دیگر (برد پیت) نیز وارد اتاق می‌شود. او از طرف مدیر هتل استخدام شده تا وضعیت به‌وجود آمده را مدیریت کند.

اما وجود دو گرگ تنهایی در یک ماموریت و در کنار هم، بر خلاف قوانین است و ممکن است دیگر گنگسترها حکم قتل آن‌ها را صادر کنند. با این حال، کلونی و پیت (که در فیلم نام خاصی ندارند) به رغم تمایلشان، ناچار به همکاری می‌شوند تا هرچه سریع‌تر از شر جسد وسط اتاق خلاص شوند. از این نقطه به بعد، درام با شدت بیشتری ادامه می‌یابد و فیلم وارد مرحله حل مسئله می‌شود.

از ابتدای فیلم، داستان با استفاده از ساختار ژانر تریلر، بر تعلیق تمرکز دارد و هر لحظه حادثه جدیدی را به داستان اضافه می‌کند. از ورود برد پیت گرفته تا پیدا شدن چهار بسته مواد مخدر، همگی از اتفاقات تعلیق‌آمیز هستند که حل مسئله فیلم را دشوارتر کرده و تنش را افزایش می‌دهند. “گرگ‌ها” تا پایان فیلم به‌خوبی از ویژگی‌های تعلیق و غافل‌گیری استفاده می‌کند و مخاطب را تا آخرین لحظه در حالت تعلیق نگه می‌دارد. فیلمساز تصمیم می‌گیرد تا مخاطب را به اندازه شخصیت‌ها از اطلاعات موجود در داستان مطلع کند تا در نهایت، در هنگام گره‌گشایی، به یک پیچش داستانی جذاب دست یابد و تماشاگر را به شدت غافلگیر کند.

دوباره با هم: پیت و کلونی در فیلم اکشن «گرگ‌ها»

فیلم “گرگ‌ها” یک اکشن کمدی است که با توجه به الگوهای این ژانر، بیشتر سکانس‌ها و ماجراهایش قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد. به‌ویژه اینکه فیلمساز با استفاده از دوستی اجباری بین برد پیت و جورج کلونی، وارد زیرژانر دو دوست می‌شود و از این طریق داستان خود را پیش می‌برد.

کارگردان با تکیه بر این رابطه به ایده‌ای ظریف دست یافته، اما به دلیل عدم پرداخت مناسب، این ایده در مورد رابطه دو گرگ تنهایی به هدر می‌رود. در زیرژانر دو دوست در آثار کمدی اکشن، معمولاً دو نفر با تضادهای شدید به همکاری می‌پردازند تا ماموریتی را به انجام برسانند. تضادهای این دو شخصیت موقعیت‌های خنده‌داری را خلق کرده و تماشاگر را در میانه دعواهایشان قرار می‌دهد. اما کارگردان در این فیلم ترجیح می‌دهد که به جای این رویکرد، از مسیر دیگری برای ایجاد خنده و کمدی استفاده کند.

در فیلم اسلحه مرگبار تضادهای شخصیتی محل ایجاد طنز است اما در این فیلم تشابهات شخصیتی. تشابهات شخصیتی می‌توانست ویژگی جذابی برای ایجاد طنز باشد اما این ایده به اندازه‌ی تضادهای شخصیتی کار نمی‌کند.

برد پیت و جورج کلونی در این فیلم نام مشخصی ندارند و به عنوان «گرگ تنها» شناخته می‌شوند. آن‌ها نه می‌توانند دوستان نزدیک داشته باشند و نه اجازه دارند مانند دیگران عمل کنند. این دو شخصیت بر این باورند که تنها یک نفر می‌تواند کارشان را انجام دهد و آن فقط خودشان هستند؛ تنها یک گرگ تنها! اما این دو گرگ تنها، که به‌طور اتفاقی کارفرمای مشترکی دارند، آنچنان منحصر به فرد و خاص نیستند.

آن‌ها شبیه به هم لباس می‌پوشند، از یک مدل سلاح استفاده می‌کنند، هر دو به خاطر جابه‌جایی جسد دچار درد کمر هستند و سوالات مشابهی از کارفرمایان و سوژه‌هایشان می‌پرسند. این شباهت‌ها در تضاد کامل با عنوان «گرگ تنها» است که به آن‌ها اطلاق می‌شود.

کارگردان سعی دارد با استفاده از این تضاد میان نام «گرگ تنها» و شباهت‌های زیاد این دو نفر، کمدی دلچسبی خلق کند که به‌طور قابل توجهی با آنچه در این زیرژانر وجود دارد، متفاوت باشد؛ اما به این هدف به‌طور کامل نمی‌رسد. ممکن است تماشاگر برای مدتی به خاطر همزمان عینک زدن آن‌ها یا پرسش‌های مشابه‌شان بخندد، اما آن کشش و کمدی مورد نظر کارگردان ایجاد نمی‌شود.

در فیلم‌هایی مانند “اسلحه مرگبار” (Lethal Weapon)، که یکی از بهترین فیلم‌های ژانر پلیس-رفیق است، کارگردان از تضاد میان مل گیبسون و دنی گلاور برای ایجاد کمدی بهره می‌برد. اما ایده جان واتس بر این استوار است که از شباهت‌های میان کلونی و پیت طنز استخراج کند. این دو شخصیت به شدت بر این باورند که شبیه یکدیگر نیستند و حتی وقتی متوجه می‌شوند که دکتر محله چینی‌ها به‌طور انحصاری برایشان کار نمی‌کند و با هر دویشان رابطه دارد، احساس خاص بودنشان از بین می‌رود. در “اسلحه مرگبار”، تضادهای شخصیتی محل ایجاد طنز است، اما در این فیلم، شباهت‌های شخصیتی مورد توجه قرار می‌گیرد.

در حالی که شباهت‌های شخصیتی می‌توانست ویژگی جذابی برای ایجاد طنز باشد، این ایده به اندازه تضادهای شخصیتی کار نمی‌کند و کارگردان نتوانسته است به خوبی از این رویکرد تازه کمدی بهره ببرد.

دوباره با هم: پیت و کلونی در فیلم اکشن «گرگ‌ها»

می‌توان گفت که تمامی کشمکش‌ها و کنش‌های موجود در این فیلم تکراری و قابل پیش‌بینی هستند، زیرا فیلمساز از الگوهای قبلاً استفاده‌شده در ژانر کمدی اکشن بهره می‌برد و با نوع پایان‌بندی‌اش به سمت خلق یک فرانچایز می‌رود. حال تصور کنید که اگر برد پیت و جورج کلونی در این فیلم حضور نداشتند و دو بازیگر دیگر به‌جای آن‌ها بودند، آیا تماشای فیلم همچنان جذاب و دلنشین بود؟ به‌طور قطع نه! این دو بازیگر، به‌ویژه کلونی، بیشتر ضعف‌های فیلمنامه را می‌پوشانند و به تماشاگر اجازه نمی‌دهند که به قصه و کشمکش‌های آن فکر کند.

البته در سال‌های اخیر، رایج شده که تهیه‌کنندگان یک فیلمنامه ناتمام را برداشته و با چند بازیگر مشهور و شناخته‌شده، فیلمی تجاری تولید می‌کنند که معمولاً از نظر هنری و نقدهای منتقدان شکست می‌خورد. با این حال، باید گفت که فیلم “گرگ‌ها” از بسیاری از این فیلم‌ها بهتر عمل کرده است و ای کاش همه آن‌ها مانند این فیلم ساخته می‌شدند!

نیویورک برفی در شب، لحن نسبتا سردی به فیلم می‌بخشد و تنش را در سطح بالایی نگه می‌دارد

در ابتدای این مطلب اشاره کردیم که فیلمساز به نیویورک شخصیت می‌بخشد و این شهر را به عنوان بستر پرپتانسیلی برای وقوع جرم و جنایت در داستان معرفی می‌کند. فیلم‌ها و پوسترهای دادستان که در سطح شهر دیده می‌شوند و همچنین پیچش داستانی در پایان، تأییدی بر این ایده هستند.

تدبیر فیلمساز در این زمینه و فضایی که در شهر ایجاد شده، یادآور فیلم «بتمن» و شهر گاتهام است. این نوع شخصیت‌پردازی و به تصویر کشیدن نیویورک به عنوان یک ضدقهرمان، زیرمتن جذابی به فیلم می‌بخشد و لایه‌ای اجتماعی را در داستان ایجاد می‌کند. همچنین، فراهم کردن بستری که جنایت را پرورش می‌دهد، تنش را افزایش داده و ریتم درونی فیلم را بالا می‌برد. دو گرگ تنهای داستان علاوه بر مواجهه با یک مافیای قدرتمند، باید با پتانسیل جرم‌زایی نیویورک نیز مقابله کنند. به نظر می‌رسد که در این شهر هیچ آدم خوبی وجود ندارد!

کل ماجرای فیلم در یک شب برفی در نیویورک سرد رخ می‌دهد. در بیشتر سکانس‌های «گرگ‌ها» برف در حال باریدن است و سرما به خوبی به مخاطب منتقل می‌شود. این فضاسازی به شخصیت‌پردازی نیویورک کمک کرده و به عنوان یک فرم منحصر به فرد درام را پیش می‌برد. واقعیت این است که نیویورک برفی در شب، لحن نسبتا سردی به فیلم می‌بخشد و تنش را در سطح بالاتری نگه می‌دارد. از طرفی، این فضا کمدی فیلم را نیز کنترل می‌کند و اجازه نمی‌دهد که «گرگ‌ها» به سمت یک اثر «هجو» حرکت کند و جهانی فروپاشیده را به تصویر بکشد.

با اینکه نیویورک پر از جنایت است و همه شخصیت‌ها تحت نظر دوربین‌های مخفی و ردیاب‌های جاسازی شده زندگی می‌کنند، اما همان‌طور که در پایان فیلم نشان داده می‌شود، قهرمانان داستان از شب برفی جان سالم به در می‌برند و به صبحی برفی با شعاع‌های نوری گرمابخش می‌رسند؛ جایی که در اولین قدم، دوستی‌شان با پرسیدن نام یکدیگر آغاز می‌شود.

دوباره با هم: پیت و کلونی در فیلم اکشن «گرگ‌ها»

سبک بصری فیلم “گرگ‌ها” برخلاف آنچه در روایت آن مشاهده می‌شود، از قوام و انسجام بسیار بالایی برخوردار است. کارگردان با بهره‌گیری از فرم آثار نوآر، به فیلم عمق و ابعاد جدیدی می‌بخشد. تمامی داستان در شب و در فضایی پر از نورهای رنگی خاص سینمای جنایی و نوآر رخ می‌دهد. این نورپردازی و سبک فیلمبرداری به قدری قدرتمند و جذاب است که تماشاگر را به خود جذب می‌کند. استفاده صحیح از چارچوب‌های بصری و تسلط کارگردان و فیلمبردار، به همراه کاراکترهای جذاب، باعث می‌شود که ضعف‌های روایی اثر کمتر به چشم بیاید.

به عنوان مثال، نقاط ضعف در شخصیت‌پردازی و داستان‌گویی ممکن است چندان محسوس نباشند. شخصیت‌های کلیشه‌ای “گرگ‌های تنها” به هیچ وجه نوآورانه نیستند و مانند دیگر قاتلان فیلم‌های تریلر، از جمله شخصیت‌های جیمز باند عمل می‌کنند و به ویژگی‌های جدیدی در گنگسترهای این ژانر اضافه نمی‌کنند. در غیاب شخصیت‌های قوی، داستانی منسجم نیز شکل نمی‌گیرد. همان‌طور که مشاهده می‌شود، تنها یک تصادف روایت را پیش می‌برد و تنش‌ها به‌وسیله روابط دراماتیک در بطن داستان ایجاد نمی‌شوند.

سبک بصری برخلاف آنچه که در سبک روایی‌ فیلم گرگ‌ها اتفاق می‌افتد از قوام فوق‌العاده‌ای برخوردار است

فیلم “گرگ‌ها” یک اثر موقعیت‌محور است که شخصیت‌های ضعیفی دارد و داستان آن چندان قوی نیست. کاراکترها در تلاش‌اند تا هر طور که شده خود را از دست یک بچه‌ی دردسرساز و چند بسته مواد مخدر نجات دهند. هرچند حوادث و هیجانات فیلم به‌طور تصادفی پیش می‌آیند، اما “گرگ‌ها” در میان فیلم‌های بدون فیلمنامه‌ این روزها مانند یک فنجان چای گرم به نظر می‌رسد و می‌توان امیدوار بود که قسمت‌های بعدی‌اش نیز جذاب باشند.

منبع : imdb

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *