مجله سیمدخت
0

وقتی الکل را ترک می کنید چه اتفاقی می افتد؟ چیزی است که من دو سال بعد ترک فهمیدم

ترک الکل
بازدید 255

وقتی الکل را ترک می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟ این چیزی است که من در دو سال هوشیاری خود یاد گرفتم

نویسنده شارلوت داف فاش می‌کند که وقتی الکل را برای همیشه کنار می‌گذارید چه اتفاقی می‌افتد:

در اکتبر سال 2020، پس از اینکه متوجه شدم نوشیدن الکل به یک مشکل تبدیل شده و به طور جدی روی سلامت جسمی و روحی من تأثیر می‌گذارد، تصمیم گرفتم که نوشیدن الکل را متوقف کنم. من از دوران نوجوانی با اختلال وسواس فکری جبری و اضطراب دست و پنجه نرم می کردم و همیشه احساس می کردم که نوشیدن الکل تنها راهی است که می توانم افکار مضطربم را آرام کنم و همچنین لبه های تیزتر زندگی را که اغلب غیرقابل تحمل می دانستم، نرم کنم.
در حالی که هر روز نمی‌نوشیدم، روزهایی که مصرف می‌کردم زیاد می‌نوشیدم و همیشه شراب سفید ارزان قیمت یا جین و تونیک‌های قوی می‌نوشیدم. معمولا در خانه به تنهایی مشروب می‌خوردم. زمانی که می‌دانستم می‌توانم همه چیز را با چند لیوان شراب غرق کنم، بیش از همه منتظر عصرها بودم. تا زمانی که احساس گرما و خواب آلودگی کنم، می‌نوشیدم و بعد از آن شب با دهان خشک و سر می‌کوبیدم.

بیشتر اوقات که یادم می‌آید، بعد از اینکه شب قبل زیاد مشروب می‌نوشیدم، از نظر جسمی مریض می‌شدم و بیشتر روز بعد را در رختخواب پنهان می‌شدم، چشم‌هایم خون می‌آمد و معده‌ام از درد می‌گرفت. وقتی در دانشگاه با دوستانم بودم، نوشیدن بیش از حد و مواجهه با خماری بد در روز بعد، طبیعی و حتی خنده‌دار به نظر می‌رسید، اما خیلی سریع داشتم به سی سالگی‌ام نزدیک می‌شدم و به چیزی سر می‌خوردم که مطمئن نبودم هرگز بتوانم آن را انجام دهم.
چرا نوشیدن را متوقف کردم
در طول این مدت، من همچنین با تمایلات جنسی خود کنار می آمدم – در سال 2020 بیرون آمدم – و الکل اغلب مانند یک دوست وفادار احساس می‌شد که همه چیز بیش از حد شد. هنگامی که آن درخشش شاد اولیه نوشیدن از بین رفت، اضطراب سر زشت خود را بالا می‌برد. قلبم تند می‌زد و ذهنم مدام غرق نگرانی بود. اغلب، نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شدم و نگران این بودم که آیا کسی را ناراحت می‌کنم، آیا شب قبل در پیامی به یکی از دوستانم چیزی گفته‌ام؟ در مورد آن زمان وحشتناکی که تمام آن سال‌ها پیش در یک مهمانی با یکی از دوستانم درگیر شدم، چطور؟ تقریباً همیشه احساس خستگی و ناراحتی می‌کردم. دائماً خودم را حدس می‌زدم و به این فکر می‌کردم که آیا زندگی هرگز بهتر خواهد شد.

همانطور که بیشتر می‌نوشیدم، بین احساس غم و اضطراب تا احساس عصبانیت و ناامیدی حرکت می‌کردم. من با عزیزانم دعوا می‌کردم و احساس می‌کردم دنیا به دنبال من است. من فکر می‌کردم که مغز من فقط به این طریق سیم کشی شده است. هرگز به ذهنم خطور نکرد که الکل ممکن است بخشی از مشکل باشد. من همچنین شروع به حسادت عجیبی نسبت به دوستان و دیگرانی کردم که هوشیار شده بودند. اما به جای اینکه عمیق‌تر به این احساس نگاه کنم، خودم را متقاعد کردم که آنها بیشتر از من مشکل نوشیدن دارند. من کاملاً معتقد بودم که الکل چیزی است که می‌توانم روی آن تکیه کنم.

تا زمانی که الکل را ترک کردم، متوجه شدم که چقدر در اشتباهم. در نهایت، پس از سال ها تلاش و شکست، بلافاصله نوشیدن الکل را متوقف کردم. یک روز یک تماس تلفنی از طرف پزشکم روی تلفن من پخش شد و می‌دانستم که مربوط به آزمایشاتی است که یک هفته قبل انجام داده بودم. اگر در مورد نحوه زندگیم کاری انجام نمی دادم، احتمالاً دچار مشکلات جدی سلامتی می‌شدم. ناگهان، همه چیز کاملاً واضح بود. اگر می‌خواستم زندگی شادتر و سالم‌تری داشته باشم، الکل دیگر نمی‌توانست بخشی از آن باشد.
به نظر می‌رسد که من در این تجربه تنها نیستم. با توجه به داده‌های Drinkaware در کنار گذاشتن و تغییر به جایگزین‌های الکل، من از هر هفت بزرگسال بریتانیایی که هرگز الکل نمی‌نوشند، پیوستم. اگر تا به حال به این فکر کرده‌اید که وقتی الکل را ترک می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد، این چیزی است که من طی دو سال بعد آموخته‌ام.

وقتی الکل را کنار می گذارید چه اتفاقی می افتد؟

1. خواب شما بهبود می یابد و انرژی بیشتری دارید

چند هفته اول خواب بدون الکل بد بود و نمی‌توانم بگویم که تا حداقل یک ماه یا بیشتر تفاوتی را متوجه شدم. وقتی مشروب می‌نوشیدم، چندین بار در شب بیدار می‌شدم و برای نوشیدن آب ناامید می‌شدم. من بیدار دراز می‌کشیدم و بقیه شب را خاموش و می‌خوابیدم، تا اینکه مجبور شدم صبح از خواب بیدار شوم. من روز کاری خود را پشت سر می‌گذاشتم در حالی که احساس شکستگی و تحریک پذیری می‌کردم.
اکنون به خواب عمیقی فرو می‌روم و به ندرت در طول شب از خواب بیدار می‌شوم. من در طول روز احساس شادابی و انرژی بیشتری دارم و هرگز مانند گذشته احساس نیاز به چرت زدن ندارم. احساس عمومی ترسی که قبلاً نسبت به روز آینده احساس می‌کردم از بین رفته است و اکنون می‌بینم که واقعاً مشتاقانه منتظر بیدار شدن هستم. جایی که قبل از آن ناامید بودم که هر چه زودتر به رختخواب بیفتم.

2. شما زمان و انرژی بیشتری دارید

در بدترین حالت، حدود 35 پوند در هفته را صرف نوشیدن چندین بطری شراب و جین و تونیک در خانه می‌کردم. من همچنین هر وقت بیرون می‌رفتم کوکتل و شراب می‌نوشیدم و همان مقدار را در یک شب خرج می‌کردم . اگر نه بیشتر. در حالی که از میزان پولی که به خاطر الکل از دست داده بودم شوکه شده بودم، یکی از بزرگترین شگفتی‌های ترک آن، مدت زمانی است که به من پس داده شده است.
به نظر می رسد که فکر کردن به نوشیدن و گذراندن تمام شب ها به نوشیدن – و سپس اغلب مقابله با خماری روز بعد – زمان فوق العاده ای را می طلبد. در ابتدا، مدت زمانی که به نظر می رسید در اختیارم قرار داشت کمی طاقت فرسا بود. وقتی به این فکر می کردم که با خودم چه کنم. در ابتدا سخت بود زیرا نمی توانستم با نوشیدنی فرار کنم، اما ذهن و بدن چیزهای معجزه آسایی هستند و خیلی زود با یک نوع عادی جدید سازگار شدم.
این روزها، چیزی بیشتر از پایان روز که بدانم می‌توانم با یک حمام آب گرم استراحت کنم، با یکی از دوستانم کنار بیایم، از ابتدا چیزی درست بپزم، یا با پشت درب یک کتاب به رختخواب بروم. یا یک سریال پر ارزش نتفلیکس. وقتی با دوستانم بیرون می‌روم، دیگر مجبور نیستم کوکتل های گران قیمت بخرم یا بطری های گران قیمت شراب را تقسیم کنم. اکنون، من به خانه می‌آیم و در واقع گفتگوها و همچنین لذت و لذت آسان بودن با دوستان را به یاد می‌آورم.

3. رژیم غذایی، پوست و موی شما بهبود می یابد

وقتی نوشیدن الکل را ترک کردم، متوجه شدم که بیشتر حواسم به چیزی است که می‌خورم. وقتی اثرات ترک الکل را احساس کردم، می‌خواستم به جای بی تفاوتی با بدنم با مهربانی رفتار کنم. من تلاشی هماهنگ کردم تا آب بیشتری بنوشم، میوه و سبزیجات بیشتری بخورم و به طور کلی بیشتر در خانه آشپزی کنم. در میان فواید بی‌شمار ننوشیدن الکل، متوجه شدم که پوست من شفاف‌تر است، موهایم براق‌تر است و ناخن‌هایم دائماً نمی‌شکنند.

من اغلب هنگام نوشیدن الکل با مشکلات معده و سردردهای تپنده دست و پنجه نرم می‌کردم که همه آنها هم ناپدید شده اند. من همچنین به شدت از پسوریازیس رنج می‌بردم و علیرغم اینکه تمام کرم های استروئیدی را در طول سال ها امتحان کردم، تکه های بزرگ پسوریازیس قرمز خام خشمگین روی دست ها و پاهایم تنها زمانی که نوشیدن را متوقف کردم کاملاً ناپدید شدند.

4. سلامت روان شما بهبود می یابد

من از زمانی که در 19 سالگی به دانشگاه رفتم سرترالین را که نوعی داروی ضد افسردگی است برای اختلال وسواس فکری و اضطراب فراگیر مصرف می‌کردم. تقریباً در همین زمان بود که من نیز شروع به نوشیدن بیشتر کردم و تازه اکنون است که متوجه شدم به این دلیل دارو هرگز فرصت مناسبی برای اثرگذاری نداشت.

الکل به خودی خود یک عامل افسردگی است، بنابراین مخلوط کردن مداوم آن با داروهای ضد افسردگی، به نظر من، کمی شبیه ریختن سوخت روی آتش است. وقتی به مطب دکتر می‌رفتم، معمولاً در مورد مصرف الکلم دروغ می‌گفتم و بنابراین ارتباط بین سلامت روانی ضعیف من و زیاده روی در الکل هرگز ایجاد نشد. و در حالی که فکر می‌کنم به احتمال زیاد همیشه از اختلال وسواس فکری اجباری رنج می‌برم، از زمانی که الکل را ترک کردم متوجه تفاوت قابل توجهی شده ام. به جای مارپیچ شدن وقتی احساس می‌کنم دارم به سمت یک وصله بد پیش می‌روم، با ذهنی هشیار، اطمینان عمیق‌تری دارم که می‌گذرد.

با این حال، زمانی که برای اولین بار نوشیدن الکل را ترک کردم، مقابله با آن سخت‌تر بود این بود که وقتی شرایط سخت می‌شد، دیگر چیزی برای تکیه کردن نداشتم. در ابتدا، کمی شبیه یک اعصاب خام بودم که وقتی شرایط سخت بود، چیزی برای از بین بردن آن وجود نداشت. احساس کردن همه چیز بدون گزینه نادیده گرفتن یا بی حس کردن آن با نوشیدنی در ابتدا ترسناک بود، اما با گذشت زمان آسان تر می‌شود. حالا من چاره ای ندارم جز اینکه با مسائلی که پیش می آیند کنار بیایم. در نتیجه، احساس می‌کنم کنترل بیشتری دارم و برای کنار آمدن با آن مجهزتر هستم.

5. ظرفیت شما برای شادی افزایش می یابد

وقتی مشروب خوردم، تمام چیزی که واقعاً به آن فکر می کردم این بود که نوشیدنی بعدی از کجا می‌آمد. وقتی فهمیدم که باید الکل را کنار بگذارم، غم و اندوه زیادی به وجود آمد، زیرا احساس می‌کردم بخش عظیمی از زندگی ام را از دست می‌دهم.

من هم از دست خودم عصبانی بودم. با خودم فکر می‌کنم: «چرا من نمی‌توانم مثل دیگران از چند نوشیدنی لذت ببرم؟» من یاد گرفته ام که بپذیرم، همانطور که مغز من برای مضطرب بودن سیم کشی شده است، به این معناست که هرگز نمی‌توانم فقط یک یا دو نوشیدنی بنوشم. همچنین اکنون متوجه شده‌ام که از الکل استفاده می‌کردم تا جهان و آنچه را که به‌عنوان وحشت و تاریکی همیشگی بی‌پایان آن تصور می‌کردم کاملاً از بین برود. برای من، الکل به جای کنار آمدن با واقعیت، منبع آرامش و پناهگاهی بود. بیشتر مردم گهگاه از نوشیدن به عنوان وسیله ای برای فرار استفاده می کنند، اما این چیزی شده بود که من برای گذراندن بیشتر روزها به آن تکیه می‌کردم. یادم می‌آید که با گریه به مادرم گفتم که احساس می‌کردم فقط نیمی از عمرم را می‌گذرانم و در اعماق وجودم می‌دانستم که مشروب خوردن من، ریشه این غم است.

جایی که قبلاً تمام آخر هفته‌ها را در خانه یا میخانه می‌نوشیدم، اکنون با سگم به پیاده‌روی‌های طولانی در حومه شهر می‌روم و با پاهای دردناک اما قلبی پر به خانه می‌آیم. متوجه چیزهایی می‌شوم که قبلاً هرگز انجام نداده‌ام، از غروب‌های کهربایی و بنفش گرفته تا رابین کوچک شیرینی که بیشتر روزها بیرون از پنجره آشپزخانه می‌بینم. دائماً مرا شگفت زده می کند که زندگی بدون الکل چقدر جادویی و زیبا است. سال‌ها فکر می‌کردم که به طرز باورنکردنی کسل‌کننده خواهد بود و هرگز بدون آن کنار نمی‌آیم، اما هر روز هوشیار ثابت می‌کند که کاملاً اشتباه می‌کنم. زیبایی، شگفتی و شادی های کوچک زندگی (حتی قسمت های کمی پیش پا افتاده آن) اکنون به اندازه کافی احساس می شود.

وقتی برای اولین بار به ترک الکل فکر می‌کردم، روی چیزهایی تمرکز کردم که فکر می‌کردم از دست خواهم داد و چه چیزهایی را از دست خواهم داد. از آن زمان فکر کردم که ترک الکل چه چیزی برایم به ارمغان آورده است. برای شروع، احساس آرامش و رضایت ذاتی دارم. سال‌ها پرسش از این که من کی بودم و به کجا می‌رفتم در زندگی، سرانجام از تمسخر من دست برداشت. اگرچه من از روزهای سخت و لحظات سخت بی بهره نیستم، اما انگار زندگی پر از رنگ و حسی تازه شده است.

6. شما مستقل تر می شوید

در بیشتر موارد، خانواده و دوستانم به طرز باورنکردنی از تصمیم من برای ترک الکل حمایت کردند. من چند کامنت غیرمعمول داشتم که در آنها به نظر می‌رسید مردم در مورد اینکه چرا دیگر مشروب نمی‌خورم گیج شده اند یا مکرراً از من پرسیده اند که چه زمانی «به آن بازگردم».

آموخته ام که بهتر است سر و صدای نظرات دیگران را خفه کنیم و روی اینکه زندگی بدون الکل چقدر بهتر است تمرکز کنیم. فقط من می‌دانم که در بدترین حالت چقدر احساس ناامیدی داشتم و این جایی نیست که بخواهم به آن برگردم. وقتی بالاخره فهمیدم که نوشیدن الکل مانند دیگران احساس سبکی و شادی در من ایجاد نمی‌کند، رها کردن آن راحت تر بود.

وقتی به گذشته‌ام نگاه می‌کنم، کسی را می‌بینم که درد زیادی داشت و نمی‌دانست چگونه با هر یک از آن‌ها کنار بیاید. زندگی اغلب شبیه پازلی بود که نمی‌توانستم آن را حل کنم. اکنون، من تقریباً یک شخص کاملاً متفاوت را می‌بینم که باهوش تر و با اعتماد به نفس تر است. ترک الکل به من این فرصت را داد که او را پیدا کنم.

7. یاد خواهید گرفت که همه چیز را یک قدم بردارید

عبارت (که اغلب در الکلی‌های گمنام و سایر گروه‌های بهبودی استفاده می‌شود) “یک روز در یک زمان” چیزی است که من به آن تکیه کردم. گاهی اوقات وقتی به این فکر می‌کنم که الکل را برای همیشه کنار بگذارم و این به معنای آن برای بقیه عمرم است، ذهنم شروع به فرار از من می‌کند. بنابراین به جای تمرکز بیش از حد روی آینده، دوست دارم به پایان هر روز برسم و با خودم فکر کنم “امروز مشروب نخوردم و سعی می‌کنم فردا هم همین کار را نکنم.”

وقتی برای اولین بار الکل را ترک کردم، مطمئن نبودم که بیش از چند روز دوام بیاورم. بیش از دو سال بعد، می‌دانم که این گرانبهاترین هدیه ای است که می‌توانستم به خودم بدهم. من می‌دانم که همه چیز هرگز عالی نخواهد بود، اما خوشحالم و عمیقاً سپاسگزارم که به من فرصتی دوباره در زندگی داده شد (که اغلب به نظر می رسد).

 

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید