در سالهای اخیر، کمتر اتفاق افتاده که با یک کمدیساز خوشآتیه مواجه شویم که اثرهای خود را با امضای ویژهای به نمایش بگذارد. ادگار رایت و جاد اپتاو ممکن است اولین نامهایی باشند که به ذهن میآیند، اما تایکا وایتیتی هم بیتردید یکی از آنهاست. او یک فیلمساز نیوزلندی است که سبک خاصی در زمینه کمدی دارد و آثارش اغلب زنده و رنگارنگ هستند؛ میتوانند احساسی و شیرین باشند یا گاهی به شکل غیرمنتظرهای تلخ.
فوتبالی طنز تلخ
در آخرین اثر وایتیتی، اما، به نظر نمیآید که او به عنوان یک فیلمساز مشهور در زمینه کمدی شناخته شود. زمانی که “هدف بعدی پیروزی است” در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو به نمایش درآمد، وایتیتی به صحنه رفت و توضیح داد که در سال ۲۰۱۴ یک مستند درباره تیم ملی فوتبال ساموآی آمریکا را تماشا کرده بود و شگفتزده بود که آیا این داستان واقعی است یا خیر. او اظهار کرد: “من میخواستم این داستان را در دنیای سینما به تصویر بکشم.”
همچنین افزود که حقیقت را کمی تغییر داده است و اگر میخواهید حقیقت را ببینید، باید به مستند اصلی مراجعه کنید. این پیشنهاد را باید جدی گرفت، زیرا پس از تماشای فیلم، میتوان با اطمینان گفت که مستند اصلی گزینهی بهتری است.
هشدار: در نقد فیلم «هدف بعدی پیروزی است» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
فیلم با وایتیتی خود، با ورود یک شخصیت بسیار غیرعادی به صحنه، آغاز میشود؛ یک کشیش شهر با سبیل عجیبوغریب، دندانهای مصنوعی و لهجهای آزاردهنده، به طرز مستقیم با مخاطب صحبت میکند و قصد دارد که بامزه باشد. سپس ما با تعدادی از شخصیتهای بومی فیلم آشنا میشویم که بیوقفه جوکها را بیان میکنند. بعد از آن، اعضای هیات مدیره فدراسیون فوتبال ایالات متحده را میبینیم که نیز جنسیت مشابهی از لطیفهها را بیان میکنند که قبلاً از بومیهای ساموآی آمریکا شنیدهایم.
به طور ناگهانی، متوجه میشویم که تمام این شخصیتها به یک شکل صحبت میکنند؛ بله، تمام دیالوگها را وایتیتی نوشته است، اما سوال این است که او چگونه متوجه نمیشود که افراد از فرهنگهای مختلف باید به شکل متفاوتی صحبت کنند. این تنها نمونهای از بیتفاوتی وایتیتی نیست، اما ممکن است یکی از آزاردهندهترین جنبههای فیلم باشد. یک فیلم کمدی چطور میتواند سرگرمکننده باشد زمانی که تمام شخصیتهای آن به یک شکل هستند؟
رویدادهای «هدف بعدی پیروزی است» در جزیره کوچکی به نام ساموآی آمریکا رخ میدهد که جمعیت آن تقریباً ۵۰ هزار نفر است. اما وایتیتی تمرکز خود را بر روی یک جامعهی کوچک درون این جزیره قرار میدهد. تیم ملی فوتبال ساموآی آمریکا در سال ۲۰۰۱، در یک بازی مقدماتی جام جهانی ۳۱ گل از استرالیا به خورد خورده و تاریخچهای برای بدترین بازی فوتبال تاریخ ثبت کرده است.
دهه بعد، توماس رونگن (با بازی مایکل فاسبندر) که روزهای بدترین مربیگری خود را پشت سر گذاشته و به تازگی اخراج شده است، به ساموآی آمریکا تبعید میشود و اکنون مجبور است وظیفهی مربیگری بدترین تیم فوتبال جهان را به عهده بگیرد. ایدهی اصلی جذابیت زیادی دارد، به ویژه زمانی که به این فکر میکنید که این داستان از واقعیت الهام گرفته شده است، اما اجرای آن ناکام است؛ اهداف دقیق وایتیتی مبهم است و نمیتوان به وضوح دریافت که وی چه نوع فیلمی میخواسته که نتیجهی نهایی به این ناکامی و بیخاصیتی ختم شده است.
مایکل فاسبندر برای این فیلم، موهای خود را به رنگ بلوند درآورده تا شبیه به توماس رونگن واقعی شود. او تلاش میکند تا “بازیگری” کند، اما انتخاب او برای نقش اصلی، باید یکی از بدترین انتخابها باشد. استعداد بازیگری فاسبندر مورد انکاری نیست، اما او هیچ تطابقی با این نقش ندارد.
در طول فیلم، لحظهای پیدا نمیشود که نشان دهد فاسبندر قادر است به نقش کمدی این فیلم بپردازد و تلاشهای او برای بامزه بودن به نتیجهی مطلوبی نمیرسد. علاوه بر این، شخصیت توماس رونگن وایتیتی ناپایدار است و دامنهی گستردهای از رفتارها و احساسات مختلف را به نمایش میگذارد؛ از لحظاتی از عصبانیت تا لحظاتی از احساسی بودن و حتی رفتارهایی احمقانه. فاسبندر، همچنین، با تمام این تنوع و پیچیدگیها، به خوبی مطابقت ندارد و نمیتوانست بازیگری را به شکلی قابل قبول ارائه دهد.
فاسبندر، از زمان ورودش به فرودگاه ساموآی آمریکا، در پاسخ به سوالهای یک خبرنگار، دیالوگهای لیام نیسن از فیلم “ربوده شده” (۲۰۰۸) را نقل میکند؛ اما دلیل اینکه این دیالوگها بدون هیچ دلیل خاصی باید به این شخصیت نسبت داده شود، واضح نیست. وایتیتی همهی آنچه به ذهنش میرسد را به شخصیت اضافه کرده است. در تلاش برای تجسم توماس رونگن، فاسبندر تلاش میکند تا برداشتی قانعکننده از این شخصیت ارائه دهد، اما او در برخی لحظات نمیتواند به درستی این کار را انجام دهد؛ بنابراین، در این لحظات، به جای احساس کردن توماس رونگن، بازیگری فاسبندر به نمایش درآمده و این لحظات دراماتیک را تاثیرگذار نمیکند.
فردی که واقعاً میتوانست توانایی درک چندگانه این شخصیت را داشته باشد، همان کسی است که سکان هدایت را برعهده دارد و فیلمنامه را نوشته است. وقتی فیلمنامه به اندازه کافی قوی نیست و بازیگر هم به درستی مناسب نیست، دیگر انتظاری از بازیگر -هر چه که باشد- نیست. توماس رونگن به عنوان سرمربی تیم بیمصرفها تبدیل میشود، رویدادهایی رخ میدهد، اما همه به یک پایان متداول میرسد که از قبل پیشبینی شده است.
در واقع، وایتیتی در روایت همان قصهی معمولی هم ضعیف عمل میکند، زیرا حتی به عناصر ضروری برای چنین قصهای توجه نمیکند. برای فیلمی که بخش اعظمی از داستانش مربوط به تیمی است که برای یک مسابقهی مهم آماده میشود، ضروری است که جزئیات تمرینات و تعاملات آنها به دقت بررسی شود.
این تمرینات و تعاملات باید محیطی برای توسعهی دراما، شخصیتپردازی و رشد گروه فراهم کنند، اما وایتیتی این بخش اساسی را با دو مونتاژ کمدی به اتمام میرساند و به جای آن وقت خود را در حاشیهها میگذارد. از آن “تیم”، تنها چند شخصیت خاص فرصت نمایش دادن تواناییهای خود را دارند، اما جایا (کایمانا)، یک شخصیت تراجنسیتی که بدون او تیم از هم میپاشد و به طور ناگهانی به دوستان نزدیک تبدیل میشود، به خصوص مورد توجه قرار میگیرد.
فیلم “هدف بعدی پیروزی است” مدت زمان ۱۰۳ دقیقه دارد، اما مشخص نیست که این مدت زمان به چه چیزی اختصاص داده شده است. البته چند سکانس بامزه در فیلم وجود دارد، مانند جلسهی توماس با هیات مدیره فدراسیون فوتبال که به دلایل نامعلوم همسرش نیز در آن حضور دارد. اما حتی این لحظات کمدی، پتانسیلهای زیادی را تلف میکنند؛ الیزابت ماس نقش خود را جدی و حتی بیحوصله بازی میکند و ویل آرنت که استعدادهای طنزش را در سریال “پرورش شکستخورده” دیدهایم، در اینجا فرصت خودنمایی ندارد و فقط یک خاطره بامزه تعریف میکند و میرود.
این بخشها را کنار بگذاریم، فیلم آشفته و بیرمق است، گویی هیچکس انرژی لازم را برای ایجاد ساختارهای معقول یا پیگیری یک هدف مشخص ندارد. به همین دلیل است که فیلم این حس را به مخاطب القا میکند که نه یک کمدی انگیزشی، بلکه یک پارودی از فیلمهای ورزشی است. هیچکس در این پروژه -از نویسنده و کارگردان تا بازیگران- به طور کلی درکی از فوتبال ندارند.
حتی اگر زاویه دید خود را تغییر دهیم، فیلم به عنوان یک پارودی هم موفق نیست، زیرا شوخیهای زیادی ندارد و گاهی هم شوخیهایش بسیار سطحی و بیرمق هستند، که یادوخاطرهی لحظات کمدی آزاردهندهی “ثور: عشق و تندر” را زنده میکنند. به علاوه، “هدف بعدی پیروزی است”، بدترین برداشت ممکن از لحظهی پیروزی را ارائه میدهد، زیرا حتی اگر تیم ملی ساموآی آمریکا در مسابقهی حساس خود شکست بخورد، احساس غرور و موفقیت در داستان باید وجود داشته باشد. اما وایتیتی چه میکند؟ او این لحظات را در قالب فلشبک ارائه میدهد تا ریتم قصه سقوط آزاد را تجربه کند و نقطهی اوج فیلم بههیچوجه دراماتیک نباشد.
احتمالاً وایتیتی دنبال هدف دیگری است، شاید میخواهد بیان کند که “فوتبال تنها یک بازی است و باید به آن به چشم سرگرمی نگاه کرد”. اما در این مسیر، ورزشکاران را تنبل و راحتطلب به تصویر میکشد، که با واقعیت فعلی فرسنگها فاصله دارد. به علاوه، قهرمان قصه، یعنی مربی، در واقعیت به معنای واقعی کلمه دائمالخمر است و هیچکس حتی به این موضوع اشاره نمیکند، بنابراین مشخص نیست که مصرف شراب بیوقفه او چه تأثیری در داستان دارد. به علاوه، میتوان نقد فیلم “هدف بعدی پیروزی است” را به پایان رساند و نتیجه گرفت که برای فیلمسازی مانند وایتیتی، یک عقبگرد کامل است.
او چند سال قبل با فیلمهای مستقلی مانند “شکار انسانهای سرگردان” همه را هیجانزده کرد و وعدهی ظهور یک کمدیساز درجهیک را داد، حتی در فیلم بزرگ بلاکباستری مارول “ثور: رگناروک” نیز نشان داد که نوعی از نبوغ دارد، اما در چند اثر اخیر او، هیچ خبری از آن شور و هیجان گذشته نیست. به نظر میرسد که کارگردانی وایتیتی به دسته دوم سقوط کرده است. اگر به فیلمهای فوتبالی علاقهمند هستید، بهتر است “فوتبال شائولین” را دوباره تماشا کنید و با خودتان مهربان باشید.
شناسنامه فیلم “هدف بعدی پیروزی است” (Next Goal Wins)
- کارگردان: تایکا وایتیتی
- نویسندگان: تایکا وایتیتی، ایان موریس
- بازیگران: مایکل فاسبندر، اسکار کایتلی، کایمانا، دیوید فین، ریچل هاوس، بیولا کوالی، تایکا وایتیتی، ویل آرنت، الیزابت ماس
- محصول: 2023، آمریکا
- امتیاز imdb به فیلم: 6.5 از 10
- امتیاز راتن تومیتوز: 44٪
- امتیاز نویسنده: یک و نیم از پنج
- خلاصه داستان: توماس رونگن (مایکل فاسبندر)، که بدترین روزهای دوران مربیگری خود را سپری میکند و اخیراً اخراج شده، به ساموآی آمریکا به اصطلاح تبعید میشود و حالا مجبور است که سرمربیگری بدترین تیم ملی فوتبال تاریخ را بر عهده بگیرد. او که به دلایل شخصی از همهی اطرافیان خود متنفر است، دیدگاههایش رفتهرفته عوض میشود و تصمیم میگیرد به این تیم کمک کند تا راهی به جام جهانی شود. اما…
منبع: vulture
نظرات کاربران