با شنیدن یک قطعه موسیقی، چشمانتان را میبندید و در دنیای رویاها فرو میروید. وقتی یک نقاشی را میبینید، خود را در جهان تصویر در خیال میکنید، یا حتی با تماشای یک نمایش تئاتر یا فیلم، یک ایده را در ذهنتان شکل میدهید. اما آیا تا به حال به این فکر افتادهاید که این واژه بزرگ به نام “هنر” که شامل طیف گستردهای از تجربیات زندگی از موسیقی و نقاشی تا سینما و معماری است، واقعا به چه معناست؟ آیا تاکنون به بررسی یکی از جنبههای مفهومیترین زوایای زندگی انسانها از گذشته تاکنون پرداختهاید؟
در این مقاله، ما قصد داریم تا شما را با ابعاد گوناگون هنری و تعاریف مشتق شده از آنها آشنا کنیم.
هنر به دلیل گستردگی زمینههای فعالیت در آن، به زیرشاخههای متعددی تقسیم میشود. با این وجود، یک دستهبندی کلی برای تمامی زمینههای هنری وجود دارد که به آن “هفت هنر آزاد” یا “هفت هنر مجسم” نیز گفته میشود. در این بخش، ما قصد داریم به معرفی و توصیف جامع این هفتگانههای هنر بپردازیم.
هنر اول : هنر موسیقی
یکی از ارکان حیات امروزی، بدون شک، موسیقی است. این هنر باعث ایجاد ارتباطات و حتی درک بهتر مفاهیم بیان نشده میشود. از طبیعت تا آثار انسانی، موسیقی به شکلهای گوناگونی، همیشه تلاش کرده است تا فضاهایی برای هوشیاری و درک عمیقتر موضوعات مختلف فراهم کند.
در این راستا، مفهوم موسیقی به دو بخش علمی و هنری تقسیم میشود. یک تعریف جامع از جنبه هنری موسیقی میتواند این باشد که: “هنر موسیقی، زبانی است که غرایز، احساسات، و زیباییهای درونی را با استفاده از نتهای موسیقی به شکل روحی انتقال میدهد.”
هرچند احساسات زیبا همیشه تنها منبع الهام برای خلق اثرات موسیقی نبوده، اما با توجه به اینکه بسیاری از هنرمندان موسیقی تلاش داشتند تا آن را به عنوان یک وسیله بیانیهای برای احساسات مطرح کنند، ما شاهد ظهور سبکهایی هستیم که تنها به زیبایی معنی نمیدهند و بلکه تلاش میکنند مفاهیم جدیدی را ارائه دهند.
بنابراین، تصمیم گرفتیم به دنبال یک تعریف دقیقتر از این هنر بگردیم. پروفسور رابرت گرینبرگ از دانشگاه سانفرانسیسکو با ارائه تعریفی جامع و کامل به درک این مفهوم کمک کرده است.
پروفسور گرینبرگ موسیقی را به این صورت توصیف میکند: “موسیقی، صدا در زمان است.”
از اینرو، با تشخیص موسیقی به عنوان یک مفهوم جامع که در هر زمان، مکان، و فرهنگی قابل درک است، ما اکنون بهتر میتوانیم آن را فهمیده و بستری برای رشد آن فراهم کنیم.
هنر دوم : هنر حرکات نمایشی
هنر نمایشی، که ابتدا در قرن هفدهم در بریتانیا شکل گرفت، به تبیین داستان یا مفهومی از طریق حرکات فیزیکی میپردازد، که میتواند به صورت فردی یا گروهی اجرا شود.
این هنر تلاش میکند تا با ایجاد سبکی پویا، ارتباط نزدیکی بین جسم و روح مخاطبان برقرار کند، اغلب با واکنشهای فیزیکی آنها یا ایجاد اشتیاق برای تجربه حرکات مشابه، زمینه را برای این ارتباط فراهم میکند.
هنر نمایشی به دستههای مختلفی تقسیم میشود که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد.
1. رقص
تعریف سادهای از رقص میتواند به ایجاد حرکات فیزیکی همراه با ابعاد روحانی یا اجتماعی اشاره کند. رقص در انواع گوناگونی مانند رقص باله، رقص آیینی، رقص بالروم و رقص فولکلور دستهبندی میشود.
2. اُپرا
سبک اُپرا به عنوان یکی از بهترین تلفیقات میان سبک تصویرسازی داستانی و موسیقی زنده شناخته میشود. این سبک با استفاده از فنون ادبی، بازیگری، طراحی دکور و کارگردانی، به یکی از مهمترین نمایشهای موسیقی زنده تبدیل شده است.
3. سیرک
در قرن هفدهم، در مناطق غربی اروپا و در اراضی تحت حاکمیت رومیان، یک نوع جذاب از نمایشات به نام “سیرک” ظهور یافت. سیرک واقعیتاً هنری است که در آن حرکات نمایشی مهیج و همراهی با حیوانات ارائه میشود.
در این نمایشات، مجموعهای از اجراها از جمله دویدن اسب، حرکات آکروباتیک، کمیک ها، شعبدهبازی و مهارتهای تردستی با بهرهگیری از حیوانات به نمایش گذاشته میشود. این اجراها به شیوههای مختلفی اجرا میشوند و در این فضا، دستآموزی نیز وجود دارد.
هنر سوم: دنیای شگفتانگیز هنرهای ترسیمی
هنر ترسیمی از طریق ایجاد تصاویر متعدد از زوایای مختلف یک موضوع یا حتی تلفیق موضوعات مختلف، ارتباطی عمیق با مخاطب برقرار میکند. این هنر، که به عنوان هنرهای بصری یا دیداری نیز شناخته میشود، شامل عناصر گوناگونی مانند نقاشی، خوشنویسی، مجسمهسازی، طراحی، عکاسی، گرافیک، کلاژ، عکاسی و خطاطی است.
هر یک از این هنرها، با تلاش هنرمند برای انتقال مفهومی خاص به مخاطب از طریق استفاده از ابزارهای هنری مختلف، به عنوان بخشی از هنر ترسیمی محسوب میشوند.
هنر چهارم: آشنایی با هنرهای تجسمی
هنرهای تجسمی به عنوان هنرهای وابسته به حس بصری شناخته میشوند که توانایی اثرگذاری بر مخاطب را با توجه به این ویژگی دارند. این هنرها گاهی به عنوان هنرهای بصری یا دیداری هم شناخته میشوند. زمینههای مختلفی از هنرهای تجسمی وجود دارد که شامل معماری، دکوراسیون، مجسمهسازی، کاریکاتور، طراحی لباس، شیشهگری، صنایع دستی و سایر هنرها میشوند.
با توجه به گستردگی و تنوع زمینههایی که هنرهای تجسمی در آنها به کار میروند، این هنرها به عنوان یکی از ارکان اساسی هنر محسوب میشوند. آنها قادرند به بهترین شکل ممکن “نقاط” مختلف را در یک مجموعه ترسیم کنند و آنها را به یکدیگر متصل کنند. این توانایی در اتصال نقاط و ایجاد اشکال و ترکیبات بهترین نحو ممکن به عنوان “تناسب طلایی” نیز شناخته میشود.
عناصر در نیروهای بصری به دو بخش تقسیم میشوند:
1. بخش فیزیکی که به طور کاملاً قابل لمس و قابل مشاهده هستند، از قبیل: خط، سطح، رنگ، شکل، اندازه.
2. بخش دوم بر توانایی هنرمند تکیه دارد و به کیفیت بصری نیز معروف است. این کیفیت، حاصل هنرورزی یک هنرمند و استعداد و تواناییهای شخصی او در ترکیب این عناصر است، از جمله: تناسب، تعادل، هماهنگی، کنتراست. این عوامل باعث ایجاد پایههای قوی در هنرهای تجسمی و اشکال میگردد.
ادبیات: هنر پنجم
ادبیات، به عنوان نمادی از تمامیت و ارتباطات گستردهای که در ابعاد مختلف جامعه و فرهنگ گذشته و حال آن وجود دارد، قابل توجه است.
از دیرباز، ادبیات به عنوان بهترین وسیله برای انتقال احساسات و برقراری ارتباط با دیگر انسانها شناخته شده است. به همین دلیل، انسانها در طول تاریخ تصمیم گرفتهاند این رابطه باستانی را با جلوههای جدیدی به نمایش بگذارند.
در تفسیر متخصصان حوزه ادبیات، ادبیات را به عنوان “دانش فرهنگی” ترجمه کردهاند.
هنرهایی مانند نویسندگی، شعر، داستان، سفرنامه، فیلمنامه و بسیاری از اشکال دیگر در این زمینه هنری را میتوان به عنوان جزئی از هنر ادبیات در نظر گرفت.
این هنر با تکیه بر روح یک فرد یا جامعه به وجود میآید و وظیفه بیان و انتقال این مفاهیم جسمانی و یا روحانی را با استفاده از اثرهای متنوع روزمره بر عهده دارد.
هنرهای نمایشی: هنر ششم
قبل از ورود به این زمینه، مخاطبان در گام اول متوجه تشابه بین هنر تئاتر و هنر نمایشی میشوند. اگرچه این دو هنر از برخی جوانب مشابهی برخوردارند، اما به طور کلی میتوان گفت تنها ویژگی مشترک آنها را ارتباط با اجزاء فیزیکی در نمایش میدانیم.
هنرهایی مانند تئاتر، اجرای نمایشنامه، داستان گویی و شعرسرایی، همچنین نتایج مشتق شده از آنها، به عنوان هنر نمایشی شناخته میشوند.
به طور کلی، این هنر را به عواملی مانند نقشها، تماشاگر، زمان اجرا، متن، و مکان نمایش و عوامل وابسته دیگر میشناسیم که همزمان با یکدیگر به عنوان یک ترکیب مفهومی برای ایفای نقش و ایجاد یک داستان برای مخاطب عمل میکنند.
واژه “تئاتر” به معنای “تماشاخانه” است که ریشه و نسخه مدرن این نوع از هنر مدرنیزه به قرن هفدهم بازمیگردد.
اجراهای زنده، عروسکنماییها، پانتومیمها، نمایشهای اپرا و مراسمهای فرهنگی و هنری میتوانند به عنوان نقطه شروعی برای ایجاد یک تحول بزرگ در جامعه مدرن و هنری تلقی شوند.
متخصصان حوزهٔ هنرهای نمایشی، ریشههای ظهور چنین هنرهایی را در مناسبتها و فرهنگهای آیینی و همچنین داستانسرایی میبینند.
به گفتهٔ محققان در این زمینه، “یکی از ویژگیهای برجسته در انسانها، برقراری ارتباط از طریق داستانها و گوش دادن به آنها، به یاد سپردن و آموزشدهی و درک مطلب آنها است.”
معمولاً آثار در این حوزه به سه دستهی عمدهی واقعگرا، ملی و مدرن تقسیم میشوند، که هر کدام به روایت افراد، فرهنگها یا زوایای اخلاقی و غیراخلاقی یک تفکر و یا سنت میپردازند.
هنر هفتم: سینما
سینما به عنوان نقطه تلفیق هنرهای مختلف و تکامل آنها، به عنوان یک عنصر حیاتی در جریان تاریخ هنرها قرار دارد. در مفهوم لغوی، سینما به معنای “حرکت” است، اما در زبان مدرن، این اصطلاح به معنای تلفیق تصاویر متحرک و ارائه داستان از طریق آنها برای درک بهتر برای تماشاگران استفاده میشود.
سینما تلاش دارد تا با مطالعه و بررسی جوانب مختلف زندگی انسان از طبیعت واقعگرایانه تا دنیای فراواقعی، به نقطهی تمرکزی درک کلی از معنا و مفهوم زندگی برسد. این هنر تلاش میکند با طرح مختلف ژانرهای سینمایی، تازگی روحی و دیدگاههای متفاوت را به تصویر بکشد.
این داستانها و دیدگاهها ممکن است از زمان و هنر تا ایدههای سورئالیستی و فلسفه رئالیسم، انواع گوناگونی از طرز فکر را شامل شود. این توانایی در تصویرکشی بر اساس توانایی و خلاقیت سازندگان، میتواند از جنبههای مختلف هنرهای ترکیبی بهره ببرد.
به طور کلی، میتوان گفت که سینما نقشی بسیار مهمتر از پیش در زندگی ما دارد، با القای ارزشها و مسائل مادی و غیرمادی، و همچنین با ارائه راهحلها و الگوهای مختلف زندگی، نقش مهمی را در جوامع ایفا میکند.
در پایان امیدواریم این مطلب برایتان مفید بوده باشد و از پست 7 گنجینه ایرانی: سفری به دنیای بینظیر صنایع دستی برتر ایران نیز بهره لازم را ببرید.
نظرات کاربران