هر جامعهای دارای مجموعهای از آداب و رسوم و فرهنگ خاص خود است که بخشی از آن با خرافات در هم آمیخته شده است. این خرافات بهویژه در مراسم ازدواج بهطور بارزی دیده میشود. از منظر جامعهشناسی، آداب و رسوم ازدواج نمایانگر لایههای فرهنگی هر جامعه هستند.
با توجه به اینکه ریشه این مراسم در باورهای اعتقادی جامعه قرار دارد، طبیعی است که در این رویدادها شاهد رفتارهایی باشیم که به احساسات و عواطف انسانها مرتبط هستند و به آنها عنوان خرافات داده میشود. در خرافات، رویدادها و حوادثی که بهطور منطقی به هم مرتبط نیستند، بهعنوان علت و معلول یکدیگر تلقی میشوند.
در کشور ما نیز در کنار تنوع مراسم ازدواج، مجموعهای از باورها و رفتارهای خرافی وجود دارد که البته امروزه با افزایش سطح دانش اجتماعی تا حدودی این اعتقادات کمرنگ یا از بین رفته است. این رفتارها، اگرچه در برخی قومیتها و جوامع اجتماعی مورد حمایت قرار میگیرند، اما در میان اکثریت مردم بهعنوان رفتاری غیرعقلانی و بدون منطق شناخته میشوند.
به عنوان مثال، در تهران قدیم، دختران با انجام کارهایی مانند عبور از زیر کمان پنبهزنی، تکاندن سفره عقد بر سر خود، برداشتن از حنای عروس، گره زدن سبزه، و خوردن نقل عروسی تلاش میکردند بخت خود را برای ازدواج باز کنند. همچنین، برداشتن یک وسیله از خانه داماد در شب عروسی که بهعنوان نمادی از تسلط عروس بر داماد تلقی میشد، از جمله این اعمال خرافی به شمار میرود.
در این گزارش تلاش شده است تا به مجموعهای از این اعمال که اکنون تا حد زیادی کمرنگ شدهاند، اشاره کنیم.
1.گردو شکستن
یکی از رسوم قدیمی یزد که تا امروز نیز تا حدی حفظ شده، مراسم گردو شکستن است. این رسم هر جمعه ظهر انجام میشود، به این شکل که دختران دمبخت یک کیسه گردو یا بادام و یک قفل بسته را به همراه پیرزنی که نزد او قرآن میخواندند، برمیداشتند و به سمت مسجد جامع میرفتند. وقتی به مسجد نزدیک میشدند، مقداری قند، نبات یا شیرینی را بهعنوان هدیه و برای شیرینکامی به خادم مسجد تقدیم میکردند. خادم در ورودی مسجد را برای آنها باز میکرد تا بتوانند مراسم گردو شکستن را انجام دهند.
این مراسم به این شکل بود که دختران هنگام بالا رفتن از مناره مسجد، در هر پله یک عدد گردو یا بادام زیر پای خود میشکستند و تا بالای مناره ادامه میدادند. اگر گردو یا بادام زیادی باقی میماند، آن را به فال نیک میگرفتند. این رسم همچنان ادامه دارد و پوستههای گردو و بادام هنوز هم در پلههای مسجد جامع یزد دیده میشود.
2.بیرون کردن دختران
یکی از مراسم ازدواج در استان گیلان، “نارنجزنی” نام دارد. در این مراسم، داماد هنگام ازدواج نقل و سکه بر سر عروس میپاشد و سپس نارنج یا پرتقالی به طرف او میاندازد. پس از آن، عروس و داماد دور چاه میگردند و عروس به نشانه خوشبختی سکهای در چاه میاندازد. سپس درخت توتی در خانه میکارند. همچنین در گیلان رسم است که دختران دمبخت را در غروب چهارشنبهسوری با جارو از خانه بیرون میزنند، به امید اینکه تا سال بعد ازدواج کنند. این رسم در استانهای دیگر مانند مازندران نیز وجود دارد.
3.سبزه گره زدن
رسم سبزه گره زدن همچنان در سراسر کشور رواج دارد. این رسم که در روز سیزدهم فروردین انجام میشود، بهویژه برای دختران دمبخت اهمیت دارد. طبق این رسم، دختران دو ساقه سبز را بهصورت عدد هفت به هم گره میزنند و نیت میکنند. اعتقاد بر این است که اگر گره در حین این عمل باز یا پاره شود، نیت آنها به نتیجه نخواهد رسید.
4.آش ابودردا
در گذشته، برخی از مردم شیراز در شب چهارشنبهسوری به سعدیه میرفتند و در آب حوض ماهی آبتنی میکردند. همچنین با جام دعا و چهل کلید، آب به سر میریختند. این عمل بهمنظور حفظ سلامتی و گرمی مهد انجام میشد.
در شب چهارشنبهسوری، دختران دمبخت برای بختگشایی به زیارت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) میروند. همچنین، فالگوش ایستادن نیز یکی از رسوم رایج در میان زنان شیرازی است. برای فالگوش ایستادن، زن باید چادر سر کرده، نیت کند و در گوشهای از کوچه بایستد. سپس با توجه به گفتههای عابران، تفأل میزند و اگر گفتهها مطابق میلش بود، خود را به مراد رسیده میداند.
یکی دیگر از رسوم شیرازیها، پختن حلوا در زیر منبر مسجد جامع شیراز بهمنظور برآورده شدن حاجات است. همچنین، پخت «آش ابودردا» یکی دیگر از مراسمهای ویژه این شهر است. برخی معتقدند که مواد اولیه این آش باید حتماً از طریق گدایی تأمین شود. این آش برای درمان بیماری و بختگشایی تهیه میشود.
در شب چهارشنبهسوری در شیراز، دختران دمبخت معمولاً ابریشم هفترنگ به کمر میبندند و در صبح روز چهارشنبه، کودک نابالغی را بهمنظور باز کردن ابریشم و گشودن بخت خود، بهکار میگیرند.
همچنین، رسم دیگری در شیراز این است که دختران بختبسته به محل معروفی به نام «خانه سید ابوتراب» واقع در کوچه «شیشهگرها» میروند و زیر درخت کهنسالی که در آن خانه وجود دارد، حلوا میپزند و بین فقرا تقسیم میکنند. آنها از سید ابوتراب، که گفته میشود سید بزرگواری بوده و ۶۰۰ سال پیش میزیسته و صاحب کرامت بوده، حاجت میخواهند.
5.عبور از کمان پنبه زن
در گذشته، یکی از اعتقادات تهرانیها برای بختگشایی دختران این بود که وقتی پنبهزنی به خانه میآمد و مشغول به کار میشد، بعد از مدتی از او خواسته میشد که برای صرف چای به داخل خانه بیاید. در این زمان، دختر دمبخت را به سرعت و بهگونهای که پنبهزن نبیند، از میان کمان پنبهزنی عبور میدادند. اعتقاد بر این بود که با این کار، زه کمان پنبهزن به زودی پاره خواهد شد و این به معنای باز شدن بخت دختر است.
6.پلوی عروسی
برای بختگشایی، دختران قیمه پلویی تهیه میکردند و تهمانده پلوی عروسی را با آن مخلوط کرده و به فقرا میدادند. همچنین از حنای سر عروس مقداری برمیداشتند و با رنگ و حنا ترکیب کرده و بر سر دختران خانهمانده میمالیدند. مادران نیز از حنای سر عروس در مراسم حنابندان مقدار کمی برمیداشتند و با نیت اینکه دخترانشان به زودی عروس شوند، بر سر آنها میمالیدند.
رسم دیگری که در تهران قدیم رایج بود این بود که دختر یا پیرزنی از خویشان، قفلی را بهطور موقت بر روی چیزی میبست و سپس از مردی که نامش محمد یا علی بود، میخواست تا سه یا چهار راه دورتر از خانه، قفل را با کلید باز کند. اعتقاد بر این بود که با باز شدن قفل، حاجت دختر مورد نظر برای ازدواج برآورده خواهد شد.
7.رسم “نون و پنیر آوردیم…”
یکی از رسوم رایج در تمام نقاط کشور هنگام بردن عروس از خانه پدری، این است که یاران داماد شیئی را از خانه عروس به یادگار میبرند. این شیء ممکن است ظرف، تابلو، گلدان یا هر چیز دیگری باشد. در میان کردهای خراسان شمالی، قبل از بردن عروس، معمولاً پدر یا برادر عروس دستمالی که حاوی نان و پنیر است، به کمر عروس میبندند. این رسم معمولاً به پسر بچهای محول میشود. اعتقاد بر این است که بستن نان و پنیر به کمر عروس باعث خیر و برکت به خانه داماد میشود. به این ترتیب، عروس که تازه به خانه داماد میآید، اولین غذای داماد را از خانه خود با خود میآورد و به نوعی از داماد تشکر میشود.
دو فلسفه عمده برای این رسم وجود دارد: اول، نشاندهنده این است که خانواده عروس از روی فقر و نداری دخترشان را شوهر ندادهاند، و دوم، به معنای این است که عروس با نان و پنیر ساده از خانه پدری خارج شده است تا از غرور و زیادهخواهی دوری کند و زندگی را شیرین کند.
قبل از خروج عروس از خانه پدری، هدیهای به دایی داده میشود تا اجازه خروج را صادر کند. سپس عروس بر اسب سوار میشود و پسر بچهای نیز بر اسب جلوتر از عروس میرود. اعتقاد بر این است که با این کار، اولین فرزند عروس و داماد پسر خواهد شد. داماد نیز با اسب به استقبال عروس میرود.
مردم با شادی و به همراه آوای سرنا و دهل و کف زدنهای ممتد، به سمت خانه داماد حرکت میکنند. عروس و داماد سوار بر دو اسب، در میان جمعیت پیش میروند و مردم دور آنها حلقه زدهاند. معمولاً پیش از رسیدن به خانه داماد، عروس سوار بر اسب در محلی وسیع و هموار میماند.
داماد از اسب پیاده میشود و سیب، انار و قندهایی که در سینی چیده شده است، برمیدارد. او ابتدا انار یا سیب را برمیدارد و در جیبش میگذارد تا به عروس تقدیم کند. مردم در آن سوی عروس منتظر دریافت سیب و انار و قندهای عروسی هستند. جوانان به ویژه شوق زیادی برای گرفتن این میوهها دارند، زیرا اعتقاد بر این است که کسانی که انار را میگیرند، به زودی داماد خواهند شد.
نظرات کاربران