با وجود آنکه خانههای یونانیان باستان از هرگونه زیورآلات تجملاتی خالی بودند و پادشاهی درخور برای آنان وجود نداشت، آنها به برگزاری مراسم مذهبی در فضای باز عادت داشتند و به همین دلیل معماران یونانی، تلاشگری خستگیناپذیر بودند.
ساختمانهای مهم ابتدایی آنها به شکل زیارتگاههای ساده برای نگهداری تندیسهای خدایان ساخته میشدند. به مرور زمان، توجه به جزئیات این ساختمانها بیشتر شد و تصمیم گرفته شد تا ویژگیهای هر خدا در طراحی معابد به تصویر کشیده شود. پیکرتراشی نقش مهمی در این تغییرات ایفا کرد و به تزئین ساختمانها و بازگویی صفات خدایی که نمادشان در معبد قرار میگرفت، کمک کرد.
یونانیان ساختمانهای معابد را نیز به مثابه پیکرهای انتزاعی در نظر میگرفتند که از آن برای تجسم صفات انسانی استفاده میشد. اهمیت معابد و تأثیر آنها بر زندگی عمومی با انتخاب مکانهای مرتفع، مانند آکروپولیس، برای ساخت آنها تأکید میشد. ارسطو و افلاطون نیز به اهمیت این مکانها و تلاشهای عقلانی برای برپایی آنها اشاره کردهاند.
معابد اولیه یونانی از چوب ساخته میشدند و به مرور زمان، با استفاده از سنگ آهک و مرمر به ساخت آنها پرداخته شد. یونانیان برای استفاده از این مصالح با کیفیت، از کوههای نزدیک و جزایر مختلف بهره میبردند.
معابد یونانی از لحاظ نقشه و طراحی، شباهتهایی به تالارهای بارگان میسنی داشتند، اما با سادگی بنیادین خاص خود. معماران یونانی بر اساس اصول ریاضی و هندسی به طراحی معابد پرداختند و نسبتهای دقیق و تناسبات در طراحی معابد برای آنها اهمیت زیادی داشت.
معابد پیشین معمولاً دراز و باریک بودند و نسبت دیوارها تقریباً یک به سه بود. در دوره کلاسیک و هلنی، نسبتها به یک به دو نزدیکتر شد، اما هرگز به دقت یک به دو نرسید. یونانیان به تناسب در معماری، پیکرتراشی و موسیقی اهمیت زیادی میدادند و به دنبال تحقق نظم کیهانی در آثارشان بودند.
معماری یونانی شامل سه شیوه اصلی است: دوریک، یونیک و کرنتی، که هر یک به شیوه خاصی طراحی میشد و از نظر جزئیات و تناسبها متمایز بودند. ستونها در هر شیوه از دو یا سه جزء تشکیل میشدند و سکو یا پایه پلهدار، بدنه ستون و سر ستون به شیوههای مختلف طراحی میشد. هر شیوه نمادهای خاص خود را داشت و تناسب و نظم در طراحی معابد برای یونانیان از اهمیت ویژهای برخوردار بود.
شیوه یونیک در مقایسه با شیوه سنگین
شیوه یونیک، بر خلاف شیوه دوریک که سنگین و جدی به نظر میرسد، سبکتر، تشریفاتیتر و به مراتب بیشتر تزییناتی است. در این شیوه، ستونها باریکتر هستند و بر روی پاسنگهای برجستهکاری شده قرار میگیرند. در حالی که قاشقیهای ستونهای شیوه دوریک با لبههای تیز به هم میرسند، قاشقیهای ستونهای شیوه یونیک به صورت تخت طراحی شدهاند.
آشکارترین تفاوتها بین این سه شیوه در سرستونهای آنها دیده میشود. سرستونهای دوریک ساده و بدون تزیین هستند، در حالی که سرستونهای یونیک و کورنتی به شدت تزیین شدهاند.
در دوران باستان، شیوههای دوریک و یونیک به عنوان نمادهای مذکر و مؤنث در نظر گرفته میشدند. شیوه کورنتی تا قرن پنجم پیش از میلاد ظهور نکرد و به عنوان شکلی طبیعی که در تاریکی معبد رشد کرده بود، شناخته شد. این شیوه تا دوران قدرت رومیان به طور گسترده مورد استفاده قرار نگرفت.
از دوران رنسانس به بعد و تقریباً تا اواخر نیمه دوم قرن بیستم، تصور بر این بود که معماری غربی در اصل نمایشی از زیبایی پالوده این شیوههای معماری است.
انتخاب مکانهای خاص برای قرار دادن اجزای معماری احتمالاً از سنتهای مربوط به استفاده از اجزای چوبی نشأت گرفته است. برای مثال، بسیاری از عناصر شیوه دوریک به وضوح بازتابی از شیوه معماری چوبی کهن در معماری سنگی هستند.
پاوسانیاس، سیاح و جغرافیدان یونانی قرن دوم میلادی، گزارش داده که حتی در معبد هرا در اولمپیا، ستونهای چوبی اولیه با ستونهای سنگی جایگزین شده بودند. نسبتهای متغیر ستونهای باقیمانده نشان میدهد که ستونهای چوبی ممکن است در دورههای مختلف و احتمالاً پس از پوسیدگی ستونهای اصلی، جایگزین شده باشند.
ویژگیهای شیوه دوریک که به ستونهای چوبی اصلی مربوط میشود، شامل سازماندهی و تقسیم کتیبه به چهارگوشهای تزیینی و سهتایی است. این تقسیمات به احتمال زیاد از انتهای تیرهای عرضی که بر تیر افقی اصلی متکی بودند، نشأت گرفتهاند. چهارگوشهای تزیینی به جاهای خالی بین سر تیرها در ساختار چوبی نقش میزدند.
تزیینات پیکری که نقش مهمی در طراحی معبد ایفا میکرد، عمدتاً در بخشهای فوقانی ساختمان مانند کتیبه و سنتوریها متمرکز شده بود. این پیکرهها با رنگهای شاد و قرمز و آبی و ریزهکاریهای سبز، زرد، سیاه و احتمالاً طلایی رنگآمیزی میشدند و در بخشهایی از ساختمان که کاربرد ساختمانی نداشتند، به کار میرفتند.
در شیوه دوریک، از پیکرهها فقط برای تزیین نقاط «خالی» مانند چهارگوشهای تزیینی و سنتوریها استفاده میشد. معماران یونیک با این موضوع سختگیری کمتری داشتند و به تزیین کل کتیبه و حتی گاهی پاسنگهای ستونها تمایل داشتند.
در برخی موارد، به جای ستونهای معمولی، از پیکرههای زنان (کاریاتیدها) استفاده میشد که احتمالاً معماران دوریک از این شیوه پرهیز میکردند. طراحان با بهکارگیری رنگ میتوانستند روابط میان اجزای ساختمان را روشنتر سازند، از شدت براقی سنگ در برخی نقاط بکاهند و زمینه مناسبی برای نصب پیکرههای تزیینی فراهم آورند.
اگرچه در ساختمانهای دوریک و یونیک، رنگ به عنوان ابزاری برای تأکید و کاهش سادگی عریان مورد استفاده قرار میگرفت، معماری یونانی، مشابه با ریاضیات، علم و فلسفه یونانی، عمدتاً بر تعیین حدود مشخص تکیه داشت. این اصل بر مبنای این فرض متعارف آغاز میشود که هیچگاه نباید از حدود مشخص تجاوز کرد، همیشه باید چیزی در درون آن وجود داشته باشد و هیچگاه نباید مبهم باشد.
شیوههای معماری مذکور، تجسم حدودی بودند که به عنوان واقعیتهای کارکردی در برابر دید مردم قرار داشتند. برای هنرمند یونانی، تصور استفاده از سطوح به شیوهای که هنرمند مصری از ستونهای بزرگ برای تزیینات پیچیده بهره میبرد، ممکن نبود.
معبد یونانی
معبد یونانی باید از وضوحی مشابه اثباتهای اقلیدسی برخوردار باشد. این نکته نه تنها از نقشه، تصویر قائم و تزیینات کارکردی بلکه از ساختار «بیملاط» آن نیز مشهود است، که به نظر میرسد معماران یونانی به معابد خود نه به عنوان «ساختمان»، بلکه به عنوان تکههای عظیمی از یک پیکره مینگریستند.
انتخاب محل ساختمان به تقویت جنبه پیکری آن کمک میکرد. بر خلاف معابد مصری که در فضای بسته ساخته میشدند، معابد یونانی به سمت فضای باز ساخته میشدند. مراسم دینی در مذبحهای روبهروی معبد برگزار میشد و درون معبد پیکره مورد پرستش و احتمالاً یادگارهای پیروزی، غنایم جنگی و خزانه نگهداری میشدند.
کیشهای فردی طرد و آیینهای همگانی تشویق میشدند. به همین دلیل، معمار تمام تلاش و توجه خود را بر نمای بیرونی ساختمان و سطوح آن متمرکز میکرد تا معبد را به یادگاری شایسته و ماندنی برای خدا تبدیل کند. نسبتهای مورد مطالعه دیوارها، نقاط خالی، نور و سایه در ستونبندی و تأکیدهای ملایم اسپر، شکلی پیکرهوار از بطن توده چهارگوش معبد پدید میآورد.
تاریخ معماری یونانی، تاریخ تلاشهای پایدار هنرمندان برای نمایاندن شکل معبد با رضایتبخشترین و کاملترین نسبتها و ابعاد است. تجربه در زمینه نسبتها، چنانچه بررسی معماری مستعمرات یونانی به شیوه دوریک کهن، بهویژه در سیسیل و جنوب ایتالیا، آغاز شود، به راحتی قابل ردیابی است، زیرا در این مناطق بهترین نمونههای برجا مانده از معابد متعلق به دوره کهن یافت شدهاند.
باسیلیکای پستوم در جنوب ناپل، که به حدود ۵۵۰ پیش از میلاد مربوط میشود، نمونهای «نوعی» از سبک دوریک کهن است. پژوهندگان اولیه به دلیل شباهت این ساختمان با نوعی ساختمان رومی به نام «باسیلیکا»، آن را «باسیلیکای پستوم» نامیدند.
باسیلیکای پستوم معبدی است با ستونهای سنگین و برجسته، فواصل فشرده، سرستونهای بزرگ و بالشگونه در زیر اسپری عظیم که ستونها را به طرز متناسبی کوتاه مینماید. این اجزای شیوه تدریجاً تغییراتی را تجربه کردند و در نهایت ترکیبی سبکتر، بلندتر و شکوهمندتر پدید آوردند.
سنگینی طرح و باریکی فضاهای بین ستونها احتمالاً به دلایل ساختمانی مرتبط است. معماران در این دوره نمیتوانستند به مقاومت مصالح مورد استفاده خود اطمینان داشته باشند و به همین دلیل منطقی بود که ضریب اطمینان کارشان را افزایش دهند. در گوشه ستونبندی باسیلیکای پستوم، شاهد بزرگتر شدن سرستونهای بالشگونه و افزایش سطح اتکا به نسبت فواصل قالبسنگها هستیم. ستونها از قطعهسنگهای بیملاط ساخته شدهاند که با میخها یا گیرههای فلزی به یکدیگر متصل شدهاند تا از چرخش یا جابهجایی آنها جلوگیری شود.
ساختمان کل معبد به شیوهای نمونهوار یونانی بود؛ قالبسنگها با گیرههای فلزی در یک رج افقی به یکدیگر متصل شده و قالبسنگهای رجهای مختلف به طور عمودی با بستهای میخچهای به یکدیگر متصل شده بودند.
از میان ستونهای باسیلیکای پستوم، معبد هرا که در نزدیکی آن واقع شده و حدود هشتاد یا نود سال بعد ساخته شده، قابل مشاهده است. ستونهای معبد هرا نسبتهایی کاملاً متفاوت با باسیلیکای پستوم دارند.
نمودار خطی که تغییرات نسبتهای سبک دوریک از دوره کهن به کلاسیک را نشان میدهد، تأکیدی بر این است که هنر یونانی، چه در شکلهای پیکری و چه در معماری، بر اساس منطقی خاص تکامل یافته و به سوی نتیجهای پیش میرود که هم از نظر واقعگرایی و هم از نظر زیباییشناسی رضایتبخش است.
افلاطون در بحثهای خود درباره هنرهای تقلیدی بیان کرد که درجه حقیقت یا درستی این هنرها بر اساس تناسب اجزای آنها تعیین میشود و برای قضاوت درباره آنها، باید با «معیار حقیقت و نه معیاری دیگر» به ارزیابی پرداخت.
این نمودار نشان میدهد که معماران به دنبال نسبتهایی هستند که بتوان آنها را «حقیقی» و قطعی دانست. در آغاز، ستونها بسیار باریک بودند و سرستونهای بزرگی بر فراز آنها قرار میگرفت. به تدریج، قطر بدنه ستونها افزایش یافت و به شکل ستونهای نوع «سلیلیکا» درآمدند، زیرا معماران در تلاش بودند تا رابطهای صحیحتر و بهینهتر میان بدنه ستون و سرستون ایجاد کنند.
به مرور زمان، اشکال به طور مستمر پالودهتر شدند؛ بدنه ستونها باریکتر، شیارها ظریفتر، سرستونها کوچکتر و اسپرا نیز سبکتر شدند. نسبتهای نهایی کلاسیک به عنوان کمال مطلوب تلقی میشدند که دیگر نیاز به تهذیب یا اصلاح نداشتند.
معبد هرا در پستوم که به حدود ۴۶۰ پیش از میلاد مربوط میشود، با وجود اصلاحاتی در شکل ستونهای آن، هنوز ستونها نسبتاً جسیم و فاصله میان آنها بسیار کم و فشرده است.
این معبد در زمانی ساخته شد که سبک دوریک در اوایل ۴۹۰ پیش از میلاد به نسبتهای کلاسیک خود در معبد آفایا واقع در آیگینا دست یافته بود. میان دستاوردهای معماری در سرزمین اصلی یونان و اقتباس این دستاوردها در ایتالیا و سیسیل فاصله زمانی وجود داشت. در معماری مستعمرات، محافظهکاری ولایتی و سبکهای دور از منابع الهام در پایتخت یا مرکز فرهنگی غالب بود.
در نقشه ساختمانی و مقطع معبد هرا، ویژگی چشمگیری در ساختار ستونهای داخلی به چشم میخورد؛ زیرا این ستونها از ستونهای بیرونی و پیرامونی بلندترند. هر یک از دو ردیف ستونهای کوچک دوریک که سقف بر روی آنها قرار میگیرد، از دو مجموعه ستون تشکیل شده که یکی بر روی رج سنگی که بر مجموعه ستونهای زیرین قرار دارد، نهاده شده است. این پایهای بود که ستونهای دوریک برای نگهداری سقف بر روی آن قرار میگرفتند. علت این ساختار ظاهراً این بود که ردیف تنها از ستونهای بزرگ، مانند ستونهای باسیلیکای پستوم، موجب ایجاد تصوری نادرست از مقیاس میشد و در مقصورههای نسبتاً کوچک، بیتناسب و سخت به نظر میرسید.
در ادامه، مسأله نگهداری سقف با استفاده از ستونهای یونیک یا کورنتی در داخل معابد حل شد، زیرا این ستونها با نسبت قطرشان، بلندتر از ستونهای دوریک بودند.
یکی از کهن ترین بناهای یونیک در یونان
یکی از کهنترین بناهای یونیک در یونان، گنجخانه سیفنوسیها در دلفی است که تقریباً در ۵۳۰ پیش از میلاد ساخته شد. اگرچه این بنا هیچگونه ستون یونیکی ندارد و سقف آن توسط پیکرههای ستونی (کاریاتیدها) نگهداری میشود، اما دارای ویژگیهای متمایز شیوه یونیک است. یکی از این ویژگیها کتیبه پیوسته است که به عنوان بخشی از یک اسپر سنگین در دوره کهن به کار رفته است.
کاریاتیدها با جامههای زیبا و نیمرخهای پیچیدهشان هرگز نمیتوانستند در معماری دوریک، با خطوط خشک و بیتوجهی به تزیین، جای بگیرند. اما، همانطور که از معبد ارختنوم در آتن دیده میشود، نیازهای معماری میتواند نیمرخهای کاریاتیدها را به آرامی در بر بگیرد و معماران و پیکرتراشان میتوانند با همکاری، برای خلق جلوهای متقاعدکننده از ستونها با مضمون پیکره آدمی به جای پایههای عمودی، تلاش کنند.
معبد ابو سیمبل توسط رامسس دوم (Ramesses II) بین سالهای 1279 تا 1213 پیش از میلاد در حبشه قدیم ساخته شد، جایی که او قصد داشت قدرت و ذات الهی خود را به نمایش بگذارد. چهار مجسمه عظیم به ارتفاع 20 متر از رامسس دوم در طرفین ورودی معبد قرار دارد. از زمانهای قدیم، ورودی معبد به سمت چپ متمایل شده است و به نظر میرسد که این تغییر به احتمال زیاد ناشی از وقوع یک زلزله باشد.
این معبد به سمت شرق ساخته شده است و Re-Horakhty یکی از خدایان خورشید، درست بالای فرورفتگی سردر ورودی قرار دارد.
خصوصیات جالب توجه این معبد
نحوه تنظیم جهت آن است که به موجب آن، دو بار در سال، در 22 فوریه و 22 اکتبر، اشعه خورشید به طور دقیق به داخلیترین مکان مقدس معبد میتابد و مجسمههای چهار خدای نشسته در آن مکان، شامل Path، Amun-Re، رامسس دوم و Re-Horakhty، را به طور کامل روشن و درخشان میکند. این روش طراحی مشابهی با غارهای مصنوعی نیوگرانگ (Newgrange) دارد.
معبد ابو سیمبل بر روی صخرههای سنگی بالای رودخانه نیل و نزدیک به دومین آبشار بزرگ این رودخانه ساخته شده است. در اوایل دهه ۱۹۶۰، با ساخت یک سد مرتفع در این منطقه، خطر مدفون شدن معبد در زیر آبهای دریاچه ناصر (Nasser) به وجود آمد. به همین دلیل، یک شرکت بینالمللی برای جابجایی معبد و انتقال آن به مکانی مرتفعتر سرمایهگذاری کرد و بررسیهای فنی لازم را انجام داد.
بین سالهای ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶، یونسکو (UNESCO) پروژه جابجایی معبد را بر عهده گرفت و دولت مصر معبد را در صخرهای ۲۰۰ فوت بالاتر از محل اصلیاش دوباره ساخت.
معبد Hathor در ابو سیمبل نیز توسط رامسس دوم به افتخار Hathor، الهه عشق و موسیقی، و همسرش Nefertari، ملکهای قابل پرستش، ساخته شد.
شش مجسمه ایستاده عظیم
نمای خروجی و سردر معبد از شش مجسمه ایستاده و عظیم به ارتفاع 10 متر تشکیل شده که به صورت برجمانند است.
در فاصله میان اواخر سده دهم و سده دوازدهم، با حمایت پادشاهان مقدونی، دوران دومین شکوفایی یا دومین عصر طلایی بیزانس آغاز شد. در این دوره، فرهنگ بیزانسی بار دیگر با ریشههای هلنی خود مواجه شد و به سبکهای به ارث رسیده از عصر یوستی نیانوس یا روزگار نخستین شکوفایی پیوست.
کلام آخر
یکی از کهنترین بناهای یونیک در یونان، گنجخانه سیفنوسیها در دلفی است که تقریباً در ۵۳۰ پیش از میلاد ساخته شد. این بنا که هیچگونه ستون یونیکی ندارد و سقف آن توسط پیکرههای ستونی (کاریاتیدها) نگهداری میشود، دارای ویژگیهای متمایز سبک یونیک است، از جمله کتیبه پیوسته که بخشی از اسپر سنگین دوره کهن را تشکیل میدهد. کاریاتیدها با جامههای زیبا و نیمرخهای پیچیدهشان هرگز نمیتوانستند در معماری دوریک با خطوط خشک و بیتوجهی به تزیین جای گیرند. با این حال، همانطور که در معبد ارختنوم آتن مشاهده میشود، نیازهای معماری میتواند نیمرخهای کاریاتیدها را به آرامی در بر بگیرد و معماران و پیکرتراشان با همکاری میتوانند جلوهای متقاعدکننده از ستونها با مضمون پیکره آدمی خلق کنند.
در سوی دیگر، معبد ابو سیمبل توسط رامسس دوم (Ramesses II) بین سالهای 1279 تا 1213 پیش از میلاد در حبشه قدیم ساخته شد. چهار مجسمه عظیم به ارتفاع 20 متر از رامسس دوم در طرفین ورودی معبد قرار دارد، که به احتمال زیاد به دلیل زلزله، ورودی معبد به سمت چپ متمایل شده است. این معبد به سمت شرق ساخته شده و یکی از خصوصیات جالب آن، نحوه تنظیم جهت آن است که به موجب آن، دو بار در سال، اشعه خورشید به طور دقیق به داخلیترین مکان مقدس معبد میتابد و مجسمههای چهار خدای نشسته در آن مکان را روشن و درخشان میکند. این ویژگی مشابه روش طراحی غارهای مصنوعی نیوگرانگ (Newgrange) است. معبد ابو سیمبل بر روی صخرههای سنگی نزدیک به دومین آبشار بزرگ رودخانه نیل ساخته شده و در دهه ۱۹۶۰، به دلیل ساخت سد و احتمال مدفون شدن معبد در زیر آبهای دریاچه ناصر (Nasser)، پروژه جابجایی آن توسط یونسکو (UNESCO) و دولت مصر انجام شد و معبد در صخرهای ۲۰۰ فوت بالاتر از محل اصلیاش بازسازی گردید.
در دورهای که به فاصله اواخر سده دهم تا سده دوازدهم اتفاق افتاد و به دوران دومین شکوفایی یا دومین عصر طلایی بیزانس معروف است، فرهنگ بیزانسی بار دیگر با ریشههای هلنی خود روبرو شد و به سبکهای به ارث رسیده از عصر یوستی نیانوس پیوست، که نشاندهنده احیای ارتباط با سرچشمههای کلاسیک و تجدید حیات فرهنگی در این دوران است.
اگر می خواهید درباره ی سبک معماری اسلامی بیشتر بدانید با ما همراه باشید.
نظرات کاربران