انسان برای درک بهتر جهان بیرونی و درونی خود به جستجو و کاوش درون و پیرامونش میپردازد. این کاوشها او را در مسیر آگاهی و سپس شناخت قرار میدهد. این رویکرد برای نقاشان اهمیت ویژه و عمیقتری دارد، زیرا آنها به جزئیاتی دست پیدا میکنند که ممکن است هیچگاه در ذهن و احساس افراد عادی خطور نکرده باشد.
هنر نقاشی از دیرباز بهعنوان بازتاب علائم و نشانهها شناخته شده است و انسانها با بهرهگیری از آن، جهان را بهتر میشناختند و درک میکردند. در طول قرنها، استدلالهای بسیاری پیرامون هنر نقاشی مطرح شده و همچون دیگر هنرها مانند معماری و شعر، مسیرهای پرپیچ و خمی را طی کرده تا به جایگاه کنونی خود رسیده است.
با آشنایی ایران با هنر کشورهای دیگر و مواجهه با عصر نوین، مفاهیم و زیباییشناسی جدیدی وارد هنر ایرانی شد. این تغییرات باعث شد تا آثار نقاشان ترکیبی از هنر سنتی و مدرن شود، و نقاشی ایرانی نیز دورههای پرتلاطم بسیاری را پشت سر گذاشت. در واقع، تصویرگریهای ایرانی تحت تأثیر ویژگیهای بومی، فرهنگی و همچنین هنر غرب تعریف میشود. مولفههای اصلی توصیف زیبایی و کاربرد هنر ایرانی، نمادها و نشانههای موجود در سنتها، مذهب و باورهای مردم است. در این مقاله به ۱۲ نقاش برجسته ایرانی پرداختهایم که با جهانبینی خاص و درک زیباییشناسی خود، نگاهی نو و ماندگار در هنر به جا گذاشتند.
نقاشان معروف ایرانی قدیمی
نقاشیهای قدیمی ترکیبی از مفاهیم سنتی، مذهبی، آیینی و تاریخی همراه با رنگهای درخشان هستند. در این آثار، تناسبات، ترکیببندی، پرسپکتیو و استفاده از رنگها تفاوت چشمگیری با نقاشیهای غربی دارند. نکته جالب این است که این نقاشیها حاوی تمثیلهای عمیقی هستند که آشنایی با آنها میتواند بسیار ارزشمند و معنادار باشد.
۱۲. رضا عباسی
در دوران شاه عباس صفوی، هنر به دلیل دو عامل مهم به جایگاه ویژهای دست یافت: نخست، روابط سیاسی و تجاری با کشورهای اروپایی که باعث ورود نقاشیهای مشهور ایتالیایی به بازار اصفهان شد؛ و دوم، رقابت دربار صفوی با امپراتوریهای گورکانی و عثمانی. این شرایط موجب شد تا در میان هنرمندان برجسته آن دوره، آقا رضا، که بعدها به رضا عباسی شهرت یافت، بیشتر از دیگران مورد توجه قرار گیرد. او بهعنوان یکی از استادان برجسته هنر، در تکنیک قلمگیری مهارت بینظیری داشت و این ویژگی یکی از وجوه تمایز او با سایر نقاشان معروف ایرانی به شمار میآید.
رضا عباسی داستانهایی از زندگی مردم عادی و طبیعت پیرامونش را جستجو و سپس با استفاده از تکنیک سیاهقلم آنها را به تصویر میکشید. این آثار سیاهقلم او، شهرت بسیاری دارند و اغلب در دل خود داستانهای جالب و معناداری را جای دادهاند؛ بهگونهای که شاید بتوان گفت مجموعه این آثار یکی از بهترین منابع آموزشی در زمینه طراحی به شمار میروند. همچنین از این نقاش بزرگ ایرانی آثار دیگری نیز برجای مانده است، از جمله مینیاتورهای حیرتانگیز و طراحی کاشیهای سقف و زیر گنبد عظیم «مسجد شاه اصفهان» که در آنها میتوان تلفیقی شگفتانگیز از هنر و زیبایی را با استفاده از رنگهای دقیق، کادربندیهای خلاقانه و تزئینات چشمنواز مشاهده کرد.
۱۱. صنیعالملک
میرزا ابوالحسن خان غفاری کاشانی، یکی از نقاشان برجسته ایرانی است که در سال ۱۲۷۸ توسط ناصرالدین شاه قاجار به لقب «صنیعالملک» نائل شد. او از نخستین هنرمندانی بود که اصول و قواعد هنر را در اروپا فراگرفت و پس از بازگشت به ایران، اولین هنرستان نقاشی را بر پایه روشهای نوین تأسیس کرد. صنیعالملک با دیدگاهی نو در هنر نگارگری ایرانی، تعریفی متفاوت از زیباییشناسی ارائه داد که تأثیر عمیق و ماندگاری بر هنر ایرانی بر جای گذاشت.
آثار صنیعالملک، همچون دیگر نگارگریهای ایرانی، بدون پرسپکتیو ترسیم شدهاند که نشاندهنده تعهد او به اصول سنتی نگارگری، حتی با وجود نگاه نوآورانهاش است. او چهره شخصیتها را با دقت و مهارتی برجسته خلق میکرد و غالباً در حوزه موضوعات اجتماعی یا ادبی، تصاویر روایتگونه بینظیری را به تصویر میکشید.
۱۰. کمالالمک
کمالالملک، نقاش برجسته ایرانی، نامی است که کمتر کسی در ایران آن را نشنیده است. محمد غفاری، برادرزاده صنیعالملک و یکی از بزرگترین نقاشان ایرانی، همچون عموی خود بهطور تخصصی هنر را در اروپا فرا گرفت. به دلیل مهارت و تواناییهای بینظیرش در نقاشی، ناصرالدین شاه قاجار او را بهعنوان نقاش مخصوص دربار برگزید و سپس لقب کمالالملک به او اعطا شد. او در دوران فعالیت خود در دربار شاه، حدود ۱۷۰ تابلو نقاشی خلق کرد که از معروفترین آنها میتوان به تابلوی «تالار آینه» اشاره کرد.
سبک اولیه کمالالملک تحت تأثیر طبیعتگرایی اروپایی بود، اما پس از ورود به دربار، شیوه کارش را تا حدی تغییر داد تا با سلیقه دربار هماهنگ شود. او پس از آشنایی با تکنیکهای رنگ روغن، آثارش را با دقتی بالا و با تمرکز بر واقعگرایی خلق میکرد؛ نقاشیهایی از رویدادها، اشخاص، باغها و بناها که بهگونهای ترسیم میشدند که همچون عکس واقعی به نظر میآمدند. با وجود علاقهمندی به آثار نقاشان غربی، او به دلیل پیشینه فرهنگی خود توانست تنها بخشی از روشهای هنر آکادمیک را در آثارش حفظ کند.
نقاشان ایرانی معاصر
نقاشیهای این دوره از هنر ایران به سمت کیفیتهای انتزاعیتری گرایش پیدا کردند و زیباییشناسی با فرآیندها، رویدادها و کارکردهای جدیدی همراه شد. نقاشی به یک جهان کاملاً مستقل تبدیل شد و در این فضا، عناصر نمادین و مینیمال مانند غنا، سادگی، قاعدهمندی و تناسبات به تصویر کشیده میشدند.
۹. منصور قندریز
منصور قندریز، نقاش برجسته ایرانی و از بنیانگذاران مکتب سقاخانه، با دیدگاهی نوآورانه در هنر شناخته میشود. نقاش فرانسوی، دوبوفه، میگوید: «ذات هنر نوآوری است. هنر باید همیشه نو و متفاوت باشد و تنها نظام مناسب برای آن، انقلاب دائمی است.» قندریز با شکستن مرزهای هنر و رویکردی نو، به دستاوردهایی میرسید که به شیوههای معمول قابل دستیابی نبودند. او برای خلق آثار انتزاعی بینظیر خود، از تضاد میان عناصر هنر سنتی ایرانی و هنر مدرن غرب استفاده میکرد و بدین ترتیب ترکیبی بیهمتا بر روی بوم، کاغذ یا پارچه خلق میکرد.
قندریز برای رسیدن به سبک منحصربهفردش، طیف گستردهای از عناصر را در نظر میگرفت. او بهویژه از نمادها، شیوه رنگگذاری نگارگریهای ایرانی، نقوش سنتی و همچنین موضوعات اساطیری و آیینی بهعنوان پایههای اصلی آثارش بهره میبرد. تلاشهای قندریز در ایجاد شرایط برای ظهور هنر مدرن ایرانی، تأثیری ماندگار داشت و تلاشهای او برای همیشه در تاریخ هنر ایران ثبت خواهد شد.
۸. علیاکبر صفائیان
علیاکبر صفائیان به عنوان نقاش سورئال ایران شناخته میشود؛ هنرمندی که ارتباط عمیقی با جهان مدرنیسم دارد. این نقاش معاصر ایرانی با استفاده از مضامین جنگ، ارتباط انسان معاصر با ماشین و همچنین عواطف انسانی، مخاطب را در برابر پرسشی عمیق درباره ماهیت چیزها قرار میدهد و به این ترتیب به کاوش در جهان هستی میپردازد.
جواد مجابی، نویسنده و منتقد هنری، سالها پیش در کتاب «نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران» درباره صفائیان گفت: «صفائیان یکی از مهمترین هنرمندان دهه ۵۰ به شمار میرود. مضمون غالب تابلوهای او، نمایش نوعی ارتباط عاشقانه میان انسان و طبیعت است.»
مجابی ادامه داد: «انسان در آثار او بهطور عمیق با گل، گیاه، خاک، دریا و کوه آمیخته است؛ او جزئی از طبیعت است و نه تنها در برابر آن، بلکه در همزیستی با آن قرار دارد. زن از برکه، درون گل و افق آسمان متولد میشود. مرد از دشت برمیخیزد و به کوه تکیه میزند و سرش به آسمان بلند است. دست مرد به گل بدل میشود و بدن زن به درختی تبدیل میگردد. زنان و مردان از آب، خاک و باد سر برمیآورند و در آن ذوب میشوند و بهاینترتیب با طبیعت مادر یگانه میگردند. سپس حکایت وجود خود را با زبان رنگهای درخشان و بازیهای دلربای خطوط و سطوح در هم تنیده بیان میکنند.»
۷. واحد خاکدان
بدون شک، واحد خاکدان یکی از تأثیرگذارترین نقاشان معاصر ایرانی به شمار میرود. او با نگاهی سورئال، مفاهیم عمیقتری را از اعماق ذهن خود استخراج میکند و آنها را در اشیای به ظاهر ساده بازآفرینی مینماید. در واقع، میتوان گفت که خاکدان مفهوم فقدان، ناشی از هر نوع جدایی، را از طریق طبیعت بیجان و اشیایی که احساس سکون، سکوت یا حتی فراموشی را القا میکنند، به تصویر میکشد.
در آثار این هنرمند بزرگ ایرانی، اشیاء نمایانگر بخشی از خاطرات و پیوندهای عاطفی او هستند که به نظر میرسد دیگر نتواند به آنها دست یابد؛ به همین دلیل، در زیر لایههایی از خاک و کهنگی دفن شدهاند. به این ترتیب، حس نوستالژی بهطور عمیق در بطن تصاویر او نهفته است و احساسات فراموششده ما را زنده میکند و به یادآوری میآورد که خاطرات تا ابدیت پایدار خواهند ماند.
۶. بهمن محصص
بهمن محصص، یکی از برجستهترین و تأثیرگذارترین هنرمندان تاریخ هنر ایران به شمار میرود. او بهویژه به خاطر خلق نقاشیها و مجسمههای فیگوراتیو عجیب و غریب شناخته شده است که بازنمایی غیرعینی و منحصر به فردی از حالات انسان، حیوانات و موجودات اساطیری ارائه میدهند. در جهانبینی محصص، نشانههایی از تأثیرات موج روشنفکری فرانسه در دهه شصت میلادی، نیهیلیسم و اگزیستانسیالیسم به وضوح دیده میشود.
آثار این هنرمند بزرگ ایرانی مفاهیم پایدار و عمیقی از وجود انسان را، از جمله درد، رنج، تنهایی و مرگ، بازتاب میدهند. او با نگاهی انتقادی و عصیانگر به ویژگیهای ماهیت انسانی و واقعیتهای هستی، تصاویری خلق میکرد که عاری از هرگونه شفقت بود. محصص با استفاده از اشکال و عناصر مختلف، تلاش میکرد واقعیتهایی ملموس را بازتولید کند و آنچه را که وجود ندارد، به تصویر بکشد.
در پالت رنگی او، ترکیبی از رنگهای خاکستری و خنثی به همراه رنگهای زندهتر به چشم میخورد. بیشتر آثار محصص شامل موجوداتی انساننما با هیکلهای بزرگ و فاقد فرم مشخص، همچنین پرندگان، ماهیها و اشیای دیگر در بستر طبیعت بیجان هستند. علاوه بر این، این نقاش معروف ایرانی از نمادهای اساطیر یونانی مانند مینوتورها بهره میبرد تا شخصیتهایی فراواقعی را با هیکلهایی مسخشده به وجود آورد و به کنکاش در آنها بپردازد.
۵. ایران درودی
ایران درودی، نقاش، کارگردان و منتقد هنری، با استفاده از فضاهای خیالانگیز و انتزاعی، دیدگاه خود را درباره جهان و مسائل آن به نمایش میگذاشت. عناصر نمادین آثار او، برگرفته از پدیدههای هستیشناسانه است و حس و حال نقاشیهای سوررئال را تداعی میکند. درودی با خلق فرمهای سیال و بیوزن و ترکیب رنگهای گرم و سرد در قابهای بسته و ساکن، دنیایی دستنیافتنی را به تصویر میکشید.
او با استفاده از عناصر بصری مانند گل، بلور، آب و کوهها، چشماندازی غرق در رویا و نور ایجاد میکرد که مرز میان خیال و واقعیت را در هم میآمیخت. این نقاش ایرانی معاصر، آثار خود را بهصورت زیر توصیف کرده بود: «خرابهها و اشکهای یخزده یا روان، گلهای در پرواز یا ساکن، کویرهای گلباران و شهرهای یخزده، نه نشانهای ویژه بلکه اشارههایی معماگونه هستند که باید ذهن و تفکر بیننده را به حرکت وادارند و او را به فراتر از واقعیتهای عینی بکشانند».
۴. محسن وزیری مقدم
بدون تردید، محسن وزیری مقدم چهرهای بینالمللی در هنر ایران به شمار میآید؛ هنرمندی که حتی پس از فوتش، تأثیر و نقش کلیدیاش در جامعه هنری همچنان محسوس است. وزیری مقدم، نقاش و مجسمهساز، از پیشگامان هنر ایرانی بود که با رویکردهای نوآورانه و خلاقانه، توانست ابعاد پنهان درون خود را کشف کند و این ابعاد هر روز برای او جاودانهتر شدند. شیوه کار این هنرمند به وضوح تحت تأثیر عناصر متنوعی قرار داشت که به او امکان میداد تصاویری کاملاً انتزاعی خلق کند. او برای ایجاد این فرمهای آبستره، از یک پالت رنگی خاص بهره میبرد تا به فضاهای تقسیمبندی شده و متضاد دست یابد.
۳. حسین زندهرودی
این نقاش مشهور ایرانی در جریان جنبش سقاخانهای فعالیت میکرد، اما آثارش در دسته نقاشیخط قرار میگیرد. حسین زندهرودی، مانند بسیاری از هنرمندان نوگرای همعصر خود، قصد داشت از دل هنرهای کهن ایرانی به یک امر جدید و نوین دست یابد. به همین منظور، او عناصر نمادین هنر دینی و باورهای مردم ایران، از جمله طلسمها، عددشناسی و نقوش سقاخانهای را بدون توجه به مفاهیم موجود در آنها برای خلق آثار انتزاعیاش به کار میبرد.
یکی از مولفههای کلیدی آثار این هنرمند بزرگ ایرانی، استفاده از عنصر تکرار است که به او امکان میدهد حروف را بهصورت پویا و سیال بر سطح بوم ترسیم کند. برای زندهرودی، ارتباط عمیق مخاطب با اثرش از اهمیت زیادی برخوردار بود، از اینرو تا حد ممکن سعی میکرد بین آنچه میآفرید و آنچه مخاطب میدید، نزدیکی و قرابتی به عنوان یک اصل کلیدی برقرار کند.
۲. علیاکبر صادقی
علیاکبر صادقی بیشتر به خاطر تصویرسازیهای سورئالیستیاش که از نقاشیهای قهوهخانهای، نگارگریهای ایرانی و ادبیات الهام گرفته، شناخته میشود. او معیارها و قواعد خاصی در تصویرگری تعریف کرد تا به رویکردی جهانی در آثار خود دست یابد و هنر را به مرزهای جدیدی از فرم و ساختارهای تصویری برساند. این نقاش مشهور ایرانی یکی از پرکارترین هنرمندان کشور است که در سال ۱۳۷۸ لقب «چهرهی ماندگار ایران» را کسب کرد.
تداوم و تلاشهای او در خلق تصاویر جذاب و ارائه نکات کاربردی درباره طراحی پیش از نقاشی با آبرنگ، موفقیتهای بسیاری برای او به ارمغان آورد. به همین دلیل، او برای مجموعهای از آثارش که شامل تصویرسازی و انیمیشن است، جوایز متعددی دریافت کرده است. صادقی معمولاً در کادرهای بزرگ، تصاویری پرجزئیات و شخصیتهای انسانی را ترسیم میکرد که الگوهای اکثر آنها از مینیاتورهای ایرانی، نقاشی قهوهخانهای و ادبیات سرچشمه میگیرد. حتی در برخی از آثارش، بر اساس نقاشیهای غربی تصاویری خلق کرده است، از جمله نسخهای از نقاشی «جیغ» اثر ادوارد مونک.
۱. لیلی متین دفتری
لیلی متین دفتری یکی از هنرمندان مشهور ایرانی است. این نقاش نوگرا و معاصر بهعنوان یکی از بنیانگذاران سبک نقاشی مینیمالیستی (سادهگرایی) در ایران شناخته میشود. او بهخاطر استعداد و جسارتش در خلق تصاویری بهظاهر ساده اما جذاب، موفق شد هنر معاصر را تحت تأثیر تغییرات مهمی قرار دهد. متین دفتری تمام قراردادهای هنر پیشین را کنار گذاشت و با ایجاد دگرگونیهایی در فرم، مفاهیم و اشکال، به تصاویری مسطح و تخت رسید که بدون شک ارزشهای کاملاً جدیدی را برای هنر تعریف و تعیین میکند.
منبع : toosfoundation
نظرات کاربران