مجله سیمدخت
0

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!
بازدید 45

فیلم “پسران بد: بران یا بمیر” با روایت خشک و شوخی‌های نچندان موفقش، راه فیلم ضعیف قبلی این فرنچایز را دنبال می‌کند و هویت دوست‌داشتنی دو قسمت اول مجموعه را کاملاً نادیده می‌گیرد.

اگر با نگاهی انتقادی به فرانچایز پسران بد بپردازیم، به این نتیجه می‌رسیم که هیچ‌کدام از فیلم‌های این مجموعه، آثار برجسته‌ای نیستند. فیلمنامه‌ی قسمت اول که در سال ۱۹۹۵ به‌عنوان اولین تجربه‌ی مایکل بِی در کارگردانی فیلم بلند ساخته شد، به طرز عجیبی بی‌سروته و با نظام علت و معلولی بسیار ضعیفی نوشته شده است. شخصیت شرور اصلی فیلم به‌شکل مضحکی پرداخت نشده و دیالوگ‌ها آن‌قدر ضعیف بودند که بِی مجبور شد به مارتین لارنس و ویل اسمیت اجازه دهد تا در صحنه‌های مشترک مارکوس و مایک، بداهه‌پردازی کنند. بسیاری از لحظات بامزه‌ی فیلم نیز به همین شکل به وجود آمدند.

با موفقیت تجاری قابل‌توجه فیلم اول، مایکل بِی برای ساخت دنباله‌ی پسران بد بودجه‌ی بسیار بیشتری دریافت کرد و نتیجه، فیلمی بود که در همه‌ی ابعاد از قسمت اول بزرگ‌تر و پرشورتر بود. این فیلم به یک بلاک‌باستر اکشن جسور و دیوانه‌وار تبدیل شد که در ابعاد، تعداد سکانس‌های اکشن، خشونت و شوخ‌طبعی پوچ، افراط می‌کرد. اما اگر به دنبال روانشناسی عمیق، تحول شخصیتی معنادار یا تماتیک منسجم بودید، *پسران بد ۲* شما را ناامید می‌کرد!

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!

فیلم «پسران بد ۲» به کارگردانی مایکل بِی

دو فیلم نخست مجموعه پسران بد به جای اینکه داستان منسجمی روایت کنند یا شخصیت‌های به‌یادماندنی خلق کنند، بیشتر شبیه کلاژی از ایده‌ها، شوخی‌ها و تصاویر سرگرم‌کننده هستند که در قالب یک کمدی-اکشن شلوغ و پر سر و صدا کنار هم چیده شده‌اند. تنها عنصر پیونددهنده میان موقعیت‌های داستانی بی‌مغز و پرآشوب این دو فیلم، حضور شخصیت‌های مایک و مارکوس است.

در دو فیلم اول این فرنچایز، بیشتر با یک بادی مووی (Buddy Movie) پلیسی روبرو بودیم. این آثار، مانند بسیاری از نمونه‌های موفق این زیرژانر، به جای تکیه بر داستان‌گویی حماسی یا صحنه‌های اکشن نفس‌گیر، بر لحن و منطق کمیک تمرکز داشتند. از این دیدگاه، اگرچه تغییر هویت مایک و مارکوس در فیلم نخست چندان منطقی به نظر نمی‌رسید، اما به خلق موقعیت‌های کمیک سرگرم‌کننده‌ای در ارتباط با شخصیت جولی (تیا لئونی) منجر می‌شد که به لطف شیمی جذاب مارتین لارنس و ویل اسمیت، دیدنی از آب درآمده بود.

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!

فیلم «پسران بد» به کارگردانی مایکل بِی

پسران بد محصول سال ۱۹۹۵، در اصل یک فیلم کمدی سبک و سرگرم‌کننده بود که در میان شوخی‌های متعدد موقعیت‌محور و دیالوگ‌های طنزش، چند صحنه اکشن مرتبط با یک خط داستانی جنایی نه‌چندان مهم هم گنجانده شده بود. اما دنباله‌ی پرهزینه سال ۲۰۰۳ به‌طور موفقیت‌آمیزی تغییراتی در رویکرد ژنریک مجموعه ایجاد کرد. اگرچه همچنان با یک بادی مووی پلیسی روبرو بودیم که لحن شوخ‌طبعانه و موقعیت‌های کمیک در آن نقش اصلی را ایفا می‌کردند، اما این بار کمدی و درام جنایی به‌طور یکپارچه‌تری در هم تنیده شدند (مانند نفوذ مایک و مارکوس به ویلای جانی تاپیا در نقش نیروی خدماتی یا صحنه‌ی بازرسی اجساد در سردخانه). در کنار این‌ها، ابعاد بزرگ‌تر صحنه‌های اکشن، فضای کثیف و تاریک جهان داستانی و افراط فیلم در خشونت، یک بلاک‌باستر تابستانی دیوانه‌وار را پدید آورد.

بنابراین، هیچ‌یک از دو فیلم نخست پسران بد به دنبال روایت داستانی معنادار نبودند و پلات‌های پلیسی کم‌اهمیت خود را نیز چندان جدی نمی‌گرفتند. در عوض، این فیلم‌ها به یک نمایشگاه شلوغ و هیجان‌انگیز برای سینمای آشوب مایکل بِی تبدیل شدند؛ قطاری توقف‌ناپذیر از انفجارهای مهیب، نماهای آهسته از تیراندازی قهرمانانی که در هوا معلق بودند، اجسامی که با برخورد گلوله یا تصادف ماشین تکه‌پاره می‌شدند، و زد و خوردهایی که در میان لرزش‌های بی‌پایان دوربین، به‌سختی می‌شد جزئیاتشان را تشخیص داد.

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!

فیلم «پسران بد ۲» به کارگردانی مایکل بِی

دو فیلم نخست از فرانچایز “پسران بد” نشانه‌هایی از دوره‌ای سپری‌شده در سینمای جریان اصلی آمریکا را به همراه دارند. بنابراین، بازگشت این مجموعه پس از ۱۷ سال در سال ۲۰۲۰، به‌طور طبیعی بازتاب تغییرات زمانی بود. بارزترین جلوه این تغییر را می‌توان در دو بخش مشاهده کرد: جلوی دوربین، با نسخه‌های میانسال زوج قهرمان فیلم، و پشت دوربین، با جایگزینی مایکل بی با زوج جوان بلژیکی، عادل العربی و بلال فلاح.

پیری مایک و مارکوس به‌طور طبیعی، بخشی از موقعیت‌های داستانی و نوع رابطه میان آن‌ها را تغییر داد. مارکوس که حالا نوه‌دار شده بود، پس از حادثه‌ای که برای مایک رخ می‌دهد، به ایده‌های مذهبی و نوعی خشونت‌ستیزی ناپخته روی می‌آورد و بر بازنشستگی “پسران بد” اصرار می‌ورزد. اگرچه زندگی مایک نسبت به قبل تغییر چندانی نکرده بود (او همچنان مجرد بود)، اما داستان اصلی فیلم حول افشای رازی از گذشته او می‌چرخید. ترور کاپیتان هاوارد (جو پانتولیانو) مارکوس را به بازگشت ترغیب می‌کرد و بهانه‌ی خشونت‌ستیزی او نیز به‌راحتی و با یک شوخی ساده کنار گذاشته می‌شد.

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!

فیلم «پسران بد: تا ابد» به کارگردانی عادل العربی و بلال فلاح

تجدید دیدار نوستالژیک با مایک و مارکوس چنان برای طرفداران جذاب بود که «پسران بد: تا ابد» به پرسودترین قسمت این فرانچایز تبدیل شد. اما فیلم ۲۰۲۰ به کارگردانی عادل و بلال، آغازی بود بر تغییر مسیر مجموعه «پسران بد» به یک فرانچایز هالیوودی معمولی دیگر. «تا ابد» نه مثل فیلم اول به موقعیت‌های کمیک بادی مووی‌های پلیسی متکی بود و نه از جنون سرگرم‌کننده اکشن‌های بزرگ فیلم دوم بهره می‌برد. در عوض، فیلم سوم به یک مجموعه از کلیشه‌های آزاردهنده داستان‌پردازی در سینمای اکشن و ابرقهرمانی دهه دوم قرن بیست‌و‌یکم تبدیل شده بود.

این اولین بار بود که یک فیلم از فرانچایز «پسران بد» تلاش می‌کرد با اضافه کردن اهمیت دراماتیک به پلات سطحی و نخ‌نما، به‌شکلی جدی و البته تا حدی مضحک ظاهر شود. همه‌چیز قرار بود «شخصی‌تر» به نظر برسد: رازی تاریک از گذشته قهرمان فاش می‌شود، شخصیتی دوست‌داشتنی پس از یک سخنرانی آموزنده قربانی می‌شود تا با فقدانش انگیزه‌ای احساسی برای انتقام ایجاد کند. نتیجه، داستانی انتقامی و خواب‌آور با یک پیچش سوپ‌اپرایی در پایان بود!

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!

فیلم «پسران بد: تا ابد» به کارگردانی عادل العربی و بلال فلاح

در «پسران بد: تا ابد»، اثری از جنون سرگرم‌کننده و شلوغی بصری مایکل بِی وجود نداشت. تصاویر دیجیتال تمیز و بی‌روحی که عادل و بلال برای نمایش صحنه‌های اکشن استفاده کرده بودند، با استانداردهای سطحی فیلم‌های تجاری و تبلیغاتی روز کاملاً هماهنگ بود، اما فاقد غنا و جزئیات بصری بودند. زن جادوگر لاتین و پسر بی‌روحش نیز به هیچ وجه با دنیای «پسران بد» سازگاری نداشتند. موسیقی پرانرژی مارک مانسینا در فیلم اول و بیت‌های جذاب هیپ‌هاپ داکتر دِرِی برای فیلم دوم، جای خود را به موسیقی ارکسترال دراماتیک، تکراری و بی‌روح لورن بالف داده بود.

مارتین لارنس که پا به سن گذاشته بود، دیگر مانند دوران جوانی‌اش بامزه نبود و فیلم هم جایگزینی برای شخصیت «جوان جذاب و زبل» مایک نداشت. شخصیت‌های جدیدی که به داستان اضافه شدند، به تنهایی جذابیتی نداشتند و در کنار هم، به نسخه‌ای بی‌هویت از تیم‌های پشتیبانی در دیگر فرانچایزهای اکشن هالیوودی تبدیل شدند. مجموع این مشکلات باعث شد «تا ابد» به بدترین فیلم در تاریخ این فرانچایز بدل شود.

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!

فیلم «پسران بد: تا ابد» به کارگردانی عادل العربی و بلال فلاح

«بران یا بمیر» محصول زمینی است که بذرهایش را «تا ابد» کاشته بود! استقبال گرم تماشاگران و برخی منتقدان از «تا ابد»، سازندگان را تشویق کرد تا همان مسیر قبلی را ادامه دهند. نتیجه فیلمی است که با وجود برخی بهبودهای جزئی در چند زمینه، همچنان با مشکلات اساسی فیلم قبلی دست‌به‌گریبان است.

مهم‌ترین ضعف «بران یا بمیر» همان جدیت نامتناسب در پرداخت پلات پلیسی آن است. اگر در فیلم سوم، تلاش می‌شد با ارتباط دادن شروران اصلی به گذشته‌ی مایک، بر احساسات تماشاگر تأثیر گذاشته شود، در فیلم چهارم نیز این رویکرد ادامه دارد. این‌بار داستان دوباره به کاپیتان هاوارد می‌پردازد و برای دراماتیک کردن وقایع، بر خاطره‌ی نقش‌آفرینی بامزه‌ی جو پانتولیانو سرمایه‌گذاری می‌کند. گویی یک‌بار استفاده‌ی ابزاری از مرگ شخصیت برای پیشبرد داستان کافی نبوده و نویسندگان، به‌جای خلق ایده‌های جدید، دوباره به کاپیتان نگون‌بخت روی آورده‌اند!

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!این برخورد مکانیکی و غیرطبیعی با شخصیت‌ها تنها به هاوارد محدود نمی‌شود. در حالی که «تا ابد» بخش زیادی از زمان خود را به معرفی و توسعه رابطه‌ی مایک و ریتا (پائولا نونیز) اختصاص داده بود، نویسندگان «بران یا بمیر» -در تصمیمی که یادآور اشتباهات داستان‌گویی سه‌گانه‌ی دنباله‌های جنگ ستارگان است- تمام زمینه‌چینی‌های فیلم سوم را نادیده می‌گیرند و این دو شخصیت را کاملاً از هم جدا می‌کنند. انگیزه‌ی این تصمیم آن است که از یک‌سو ریتا فرصت داشته باشد تا خرده‌پیرنگ و قوس شخصیتی خود را تجربه کند و از سوی دیگر، شخصیتی کم‌اهمیت‌تر مانند کریستین (ملانی لیبرد) به عنوان شریک زندگی مایک معرفی شود؛ کاراکتری که به قدری بی‌هویت است که حضورش در فیلم تنها به عنوان نقطه ضعف مایک در پلات تعریف می‌شود.

ازدواج شخصیتی مثل مایک پس از سه فیلم، رویدادی مهم در مجموعه‌ای مثل «پسران بد» است؛ اما نویسندگان «بران یا بمیر» به جای پرداختن به انگیزه‌های مایک برای پذیرفتن این تعهد یا نحوه‌ی شکل‌گیری رابطه‌اش با همسرش، بیشتر به نقش این ازدواج در طراحی نقاط عطف فیلمنامه توجه دارند. کریستین نه تنها به عنوان گروگان آنتاگونیست داستان عمل می‌کند، بلکه بهانه‌ای نیز فراهم می‌سازد تا مایکِ همیشه‌مسلط و بااعتمادبه‌نفس، برای نخستین بار، حمله‌های عصبی را تجربه کند.

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!این نکته، همراه با باور مضحک مارکوس به نامیرا بودن، می‌توانست فرصتی ایجاد کند تا اکشن‌ها و شوخی‌های «بران یا بمیر» بر تغییر نقش‌های همیشگی زوج قهرمان تمرکز کند. اینکه این بار مایک آسیب‌پذیر و نگران باشد و مارکوس جسور و شکست‌ناپذیر. اما به جز یکی دو اشاره گذرا و یک تعلیق نسبتاً موثر در آغاز فصل اکشن پایانی، از این ایده به‌طور جالب و کمیک یا دراماتیک بهره‌برداری نمی‌شود.

یکی دیگر از نمونه‌های داستان‌پردازی غیرطبیعی فیلم، معرفی ناگهانی شخصیتی جدید به عنوان دختر کاپیتان هاوارد است. جودی (با بازی ری سیهورن) با انگیزه‌های انتقام‌جویانه و کینه شخصی‌اش از آرماندو، یک خرده‌پیرنگ دیگر به فیلمنامه شلوغ «بران یا بمیر» اضافه می‌کند، اما پرداخت یا نقش مهم‌تری در داستان ندارد. حضور دختر او، کلی (کوئین همفیل)، نیز به نقشی از پیش‌تعیین‌شده در پایان فیلم محدود می‌شود؛ جایی که به‌طور کاملاً تصادفی توسط آرماندو نجات می‌یابد و همین امر مانع از انتقام‌جویی مادرش از قاتل پدربزرگش می‌شود. هیچ‌یک از این دو شخصیت واقعی و دارای عمق سینمایی نیستند، و در نتیجه، جدیت دراماتیک بازی ری سیهورن -با وجود ظرافتی که او را از سایر نقش‌آفرینی‌های فیلم متمایز می‌کند- در کنار دیگر اجزای اغراق‌آمیز فیلم «بران یا بمیر» نامتناسب و بی‌ربط به نظر می‌رسد.

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!نابخشودنی‌ترین اشتباه در سری “پسران بد” این است که بزرگ‌ترین نقطه قوت آن را به نقطه ضعف تبدیل کنند؛ چرا که کیفیت شوخی‌ها و دیالوگ‌های مایک و مارکوس به “افتضاح مطلق” نزدیک شده است. محدودیتی که در “تا ابد” نیز وجود داشت، در اینجا به شدت بیشتر به چشم می‌آید؛ نسخه‌های پنجاه و چند ساله ویل اسمیت و مارتین لارنس دیگر شیمی دوران دهه‌های سوم و چهارم زندگی‌شان را ندارند و به‌سختی می‌توان باور کرد که این دو، دوستان صمیمی هستند!

علاوه بر این، متریال موجود نیز به نفع ویل اسمیت و مارتین لارنس نیست. به وضوح، در میان شاخ و برگ‌های اضافی و شلوغ فیلمنامه‌ی “بران یا بمیر”، مایک و مارکوس زمان کمتری برای تعاملات خاص خود پیدا می‌کنند. صحنه‌های کمی که از این دو نفر در فیلم وجود دارد، به شوخی‌های بی‌مزه‌ای درباره باورهای ماورایی جدید مارکوس و واکنش‌های شگفت‌زده مایک محدود می‌شود (شوخی درباره «خر بودن مایک در زندگی قبلی» به حدی بی‌مزگی است که آدم احساس شرم می‌کند!). خبری از مقدمه‌های هوشمندانه و پانچ‌لاین‌های خوب نیست و طبیعتاً نباید انتظار موقعیت‌های کمیک با زمان‌بندی و طراحی دقیق را داشت.

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!با همه‌ی این تفاسیر، نمی‌توانم انکار کنم که “بران یا بمیر” فیلم خسته‌کننده‌ای نیست. به‌جز کاریزمای قابل‌قبول اریک دین در نقش مک‌گرا، شرور فیلم که جایگزین بسیار بهتری برای زوج کسل‌کننده مادر و پسر در “تا ابد” است، “بران یا بمیر” از نظر کارگردانی هم جذاب‌تر است. عادل و بلال برای یافتن هویت بصری خاص اثرشان، به آزمایش همه‌چیز روی آورده‌اند! دوربین این زوج بلژیکی تقریباً از هر زاویه‌ای فیلمبرداری می‌کند، به هر جهت قابل‌تصور حرکت می‌کند و در تمام الگوهای ممکن جابجا می‌شود.

از دوربین روی دست و استدی‌کم گرفته تا حرکت ۳۶۰ درجه، اکشن از نمای نقطه‌نظر، اسلوموشن، درون‌شات، اسنوری‌کم و… لیست تکنیک‌های مورداستفاده‌ی عادل و بلال برای ایجاد پویایی بصری در “بران یا بمیر” به هیچ‌وجه کوتاه نیست. با وجود چنین آشوبی در رویکرد بصری، معمولاً باید از بی‌هویتی، بلاتکلیفی یا فقدان دیسیپلین صحبت کرد؛ اما به‌طور طعنه‌آمیز، این رویکرد دیوانه‌وار -هرچند به اندازه‌ی سبک مایکل بی جالب نیست- با هویت فرانچایز “پسران بد” تناسب بیشتری دارد تا تأکیدهای دراماتیک بر لحظات احساسی!

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!سرگرم‌کننده‌ترین بخش این فیلم باید همان صحنه‌ای باشد که رجی همیشه‌مظلوم (دنیس گرین) به “جان ویک” تبدیل می‌شود! این صحنه به یک شوخی درونی با طرفداران مجموعه شباهت دارد، و دنباله‌ای است برای صحنه‌ای محبوب از فیلم دوم (احتمالاً بامزه‌ترین صحنه‌ی کل فرانچایز) که در آن، مایک و مارکوس با رجی نوجوان شوخی می‌کنند. حالا، پس از بیست سال، این دو پلیس میان‌سال تنها می‌توانند به‌طور حیرت‌انگیزی به دستاورد شگفت‌انگیز رجی نگاه کنند! اگر فیلم بیشتر از این ایده‌های سرگرم‌کننده داشت، اصلاً فرصتی برای فکر کردن به مشکلاتی مانند بی‌پایه بودن مفروضات اولیه‌ی داستان نمی‌ماند.

ایده‌ی فساد در دستگاه پلیس یکی از مفاهیم قدیمی مجموعه است و حتی در فیلم نخست نیز مطرح می‌شود؛ اما “بران یا بمیر” هرگز توضیح قانع‌کننده‌ای ارائه نمی‌دهد که چرا مک‌گراس و بخش فاسد پلیس میامی قصد دارند کاپیتان هاوارد فقید را بدنام کنند. هرچند هاوارد از ارتباطات مشکوک نیروهای فاسد با کارتل آگاه بود و به همین دلیل، مأموریت ترور او به آرماندو سپرده شده بود، اما پس از قتل هاوارد، چرا باید به بدنام کردن او و افشای رسانه‌ای فساد پلیس ادامه دهند؟

پسران بد: بران یا بمیر؛ بمبی که نترکید!این که داستان “بران یا بمیر” احمقانه و غیرمنطقی است، چیز جدید یا عجیبی نیست؛ می‌توان این ویژگی را به کل پلات‌های فیلم‌های مجموعه “پسران بد” نسبت داد! اما تفاوت اینجاست که فیلم‌های جدید فرانچایز تصمیم گرفته‌اند به جای پذیرش ماهیت پوچ اما سرگرم‌کننده‌شان، وانمود کنند که داستان مهم و قابل توجهی برای روایت دارند!

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *