برای چند دهه، تصویر حالت نگران کننده خرسهای قطبی در مناطق یخی دورافتاده نمادی از تغییرات اقلیمی بود. اما اخیراً، این دیدگاه تغییر یافته است. در یک صحنه ترسناک، عکاسان حیات وحش، کریستینا میترمایر و پل نیکلن، در اردوگاه شکار متروک جزایر بافین، به یک خرس قطبی ظاهراً در لحظات آخرین زندگیاش شاهد شدند. این خرس ناچار با وضعیت نحیف خود، با پاهای رنگارنگ خود را روی یخها جا به جا میکرد و با زحمت جستجوی غذا میکرد.
میترمایر در مورد این صحنه اظهار کرد: “دیدن این حیوان که به نظر میرسد در آخرین لحظات زندگیاش است، بسیار دردآور بود.” تصویر ثبت شده توسط او به یکی از مشهورترین و جدلبرانگیزترین تصاویر چند سال اخیر تبدیل شد. در دسامبر ۲۰۱۷، این عکس همراه با ویدئویی از نیکلن در مجله نشنال جئوگرافی با عنوان “این چهرهی تغییرات اقلیمی است” منتشر شد. این منظره از جزیره بافین به سرعت تا ۲٫۵ میلیارد بازدید رسید و گفتگو درباره تهدید ذوب یخهای قطبی و گرمایش جهانی را افزایش داد.
تصاویر آشفتهی خرسهای قطبی که به تختهی یخ شناور چسبیدهاند یا در دوردستهای شمالگان، به سرعت به نمادی برای بحران اقلیمی تبدیل شدهاند. با این حال، در دههی گذشته، دانشمندان، فعالان محیط زیست و سازمانهای مختلف از این تصاویر فاصله گرفته و این پرسش مطرح شده است: آیا این تصاویر واقعیت تغییرات اقلیمی را به درستی نمایش میدهند؟
عکسهایی که پیشتر توجه جهانی را به خود جلب کرده بودند، به دلیل دور بودن از واقعیت و تأثیرات منفی و نشان دادن تصویر نادرستی از تغییرات اقلیمی، مورد انتقاد قرار گرفتند. رسانههای جمعی به تدریج از این تصاویر نمادین دوری کردند و به جای آن بر تصاویری مرتبط با شرایط آب و هوایی، مانند موجهای گرمایی، خشکسالی و گردبادها تمرکز نمودند.
اگرچه کارشناسان با افزایش سریع ذوب پوششهای یخی قطبی موافق هستند، برخی از آنها هشدار میدهند که تصاویر غمگین خرسهای قطبی، داستان کاملی از تغییرات اقلیمی را نمیگویند. از سال ۱۹۷۹، به دلیل افزایش دمای جهانی، تراکم یخ در هر دهه ۱۳ درصد کاهش یافته است. در سال ۲۰۲۳، یخ دریا در جنوبگان به زیر سطوح ثبتشده در زمستانهای گذشته رسید؛ این اتفاق مرکز دادههای یخ و برف آن را به عنوان «تکاندهنده» توصیف کرد.
خرسهای قطبی تنها یکی از قربانیان تغییرات اقلیمی هستند. یکی از این قربانیان، خود خرسهای قطبی هستند که به دلیل کمبود زمانی روی یخهای دریا میگذرانند و این مسئله باعث میشود که طولانیتر گرسنه بمانند، لاغرتر شوند و تولههای کمتری داشته باشند. اما مایکل پریچارد، مورخ عکس در انجمن عکاسی سلطنتی بریتانیا هشدار میدهد که ثبت تصاویر خرسهای قطبی ممکن است مشکلساز باشد. او بر این باور است:
پریچارد اظهار میکند: «ما باید در مورد بستری که عکس در آن گرفته شده و چگونگی و چرایی ثبت عکس فکر کنیم. دیگران میگویند عکس هرگز دروغ نمیگوید، اما درواقع میتواند داستانی متفاوت با واقعیت را نقل کند.»
در پاسخ به انتقادات مرتبط با عکس گرسنهی خرس قطبی میترمایر که ممکن است نشانگر علائم دیگری مانند سرطان باشد، نشنال جئوگرافی در بیانیهای اعلام کرد که با ایجاد ارتباط بین خرس قطبی در حال مرگ و تغییرات اقلیمی، به زیان دیگر زیادهروی کرده است.
میترمایر در یادداشت بعدیاش برای نشنال جئوگرافی، توضیح داد که چگونه با انتشار گستردهی عکس در اینترنت، کنترل روایت را از دست داده است. با اینحال او بهعنوان یکی از همبنیانگذاران سازمان اقلیمی SeaLegacy گفت قصدش نه مطرحکردن ادعای علمی، بلکه، زمینهسازی برای بحث و گفتگو بوده است.
همانطور که تصویر دختر ناپالم ۱۹۷۲ که بهعنوان نماد جنگ ویتنام انتخاب شد و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داد، نمونههای بصری مؤثر میتوانند همه چیز را تغییر دهند. میترمایر افزود: «هدفم از عکس خرس قطبی این بود که لحظهای درنگ کنیم تا دریابیم که تغییرات اقلیمی تهدیدی وجودی برای بشریت است و از حیوانات شروع میشود.»
تصویرهای متناقض
اگرچه تعداد خرسهای قطبی به دلیل تغییرات اقلیمی کاهش یافته است، اما کارشناسان اجماع دارند که ناکارآمدی نمادین آنها و فاصلهگرفتن از تهدیدهای فوری فاجعهی اقلیمی، باعث از دست رفتن ارزش آنها به عنوان نمادی از تغییرات اقلیمی شده است.
از سوی دیگر، پریچارد باور دارد که تصاویر خرسهای قطبی میتوانند ابزاری مؤثر برای جلب کمکهای مالی از سوی مخاطبان دلسوز باشند. همانطور که پاندا در سال ۱۹۶۱ به عنوان نمادی دوستداشتنی برای حفظ طبیعت و لوگوی اتحادیه جهانی حفاظت از حیات وحش (WWF) شناخته شد، خرسهای قطبی نیز میتوانند بهعنوان انگیزهای برای محافظت از محیط زیست عمل کنند.
پریچارد به اظهار نظر میپردازد که خرسهای قطبی به نظر جذاب و دوستداشتنی میآیند و میتوانند بهسرعت توجه مردم را برای هدفهای جمعآوری پول یا افزایش آگاهی از مسائل خاصی جلب کنند. او معتقد است که استفاده از تصاویر گرمکننده از این حیوانات در کمترین زمان ممکن میتواند تأثیرگذار باشد. اگر از یک دوزیست یا ماهی بهعنوان نماد برای نمایش بحران استفاده میشد، احتمالاً برای جذب توجه مردم به همین اندازه مؤثر نبود.
سافرون اونیل، متخصص اقلیم و جامعهشناسی در دانشگاه اکستر بریتانیا، به بررسی اشباع تصاویر خرس قطبی در اخبار و رسانههای علمی پرداخته است. بر اساس پژوهش او، این روند بهویژه در بریتانیا دیده شده و تصاویر خرسهای قطبی در دورههای مختلف از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ بین ۲ تا ۶ درصد از پوشش اخبار اقلیمی را تشکیل داده و حتی برخی روزنامهها این آمار را به بیش از دو برابر افزایش دادهاند.
اونیل همچنین به مطالعهای اشاره میکند که نشان میدهد افراد بریتانیایی، هنگام فکر کردن در مورد تغییرات اقلیمی، ناخودآگاه عکس خرسهای قطبی را اولین تصاویری میدانند که به ذهنشان خطور میکند.
بهرحال، کیت مانزو، سخنران تغییرات اقلیمی در دانشگاه نیوکاسل، این پدیده را تصویر متناقض توصیف میکند؛ به عبارت دیگر، تصاویری که دارای پیامهای متناقض هستند. به نظر وی، یکی از مشکلات این کمپینها این است که خرسهای قطبی را به اشتباه معرفی میکنند.
مانزو از مثال کمپین ضدفقر کودکان آفریقایی مبتلا به سوءتغذیه استفاده میکند که در بروشورها و تبلیغات تلویزیونی رواج پیدا کردند. تصاویری از کودکان گرسنه با مگسهایی در اطراف چهرهشان از نظر احساسی بسیار قوی بودند و مردم اغلب با دیدن آنها به سازمانهای خیریه کمک میکردند، اما در عینحال موجب تقویت کلیشههای مشکلساز استعماری میشدند.
در مورد تصاویر خرسهای قطبی میتوان به خطر انحراف افکار عمومی اشاره کرد. تصاویر غلط از مناطق یخی و خالی از سکنه شمالگان، این حس را انتقال میدهند که تغییرات اقلیمی از انسان فاصله دارد. تمرکز بر تصاویر نمادین میتواند واقعیتهای گستردهتر تغییرات اقلیمی را کمتر برجسته کند، از جمله مشکلات جوامع بومی ساکن در شمالگان.
تنها اعتماد به یک نماد برای نمایش یک مسئله جهانی با تأثیرات محلی، به شدت غیرممکن است. به جای اینکه به این روش تکیه داده شود، میتوان از واقعیتهای شدید آب و هوایی استفاده نمود. تصاویر از سیلهای بریتانیا و همچنین سفرهای جهانگردان که از موجهای گرمایی در یونان یا آتشسوزیهای کانادا فرار کردهاند، نشان میدهند که تغییرات اقلیمی فاصله چندانی با محیط زندگی انسان ندارند و برای جلب توجه به بحران اقلیمی، باید از روشهای متنوعی استفاده کرد.
مردم؛ نه خرس قطبی
در دهه 2010، کمپینهای سازمانهای Oxfam و Christian Aid از شعار «مردم، نه خرس قطبی» برای فاصلهگرفتن از تصاویر قدیمی استفاده کردند و بعدها این نگرش را به عنوان یک راهبرد در پوشش اخبار مرتبط با تغییرات اقلیمی به کار بردند. در سال 2019، فیونا شیلد، ویراستار تصویر در روزنامه گاردین، اعلام کرد که این نشریه تصمیم گرفته است از تصاویر خرس قطبی فاصله بگیرد.
Climate Visuals، یک منبع عکس اقلیمی بر اساس شواهد که در سال 2017 توسط شرکت Climate Outreach تأسیس شد، بسیاری از رسانهها را جذب کرد. این سازمان تصاویری را ارائه میدهد که رسانهها یا سازمانهای غیرانتفاعی میتوانند بهصورت رایگان یا با هزینه کمی از آنها استفاده کنند. این تصاویر بر اصول برقراری ارتباط اقلیمی متمرکز هستند و اولین مورد آن، “نمایش مردم واقعی” است.
در یک پژوهش انجامشده توسط Climate Visuals، 17 تصویر بر روی شش گروه هدف در آلمان آزمایش شدند. این مطالعه نشان داد که تصاویر خرسهای قطبی نمادین هستند، اما به میزان کافی جذاب نیستند. آلاستیر جانستون، مشاور Climate Outreach، معتقد است که بهتر است تعامل انسانها با تغییرات اقلیمی را نشان دهیم، چیزی که مردم میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
در Climate Visuals، هیچ تصویری از خرسهای قطبی وجود ندارد. بهجا آن میتوان تصاویری از دانشمندان اقلیمی یا افراد بومی شمالگان را با توضیحات دقیق و اطلاعات تصویری و توضیحات مرتبط با شواهد پیدا کرد.
تعریف داستانهای جدید هم یکی از اصول اساسی است. بسیاری از افراد به تصاویر خرسهای قطبی خستهکننده و تکراری عادت دارند. دور شدن از این تصاویر میتواند جذابیتی دوباره به وجود آورد. اگر تصاویر با قدرت احساسی را با تمرکز بر راهحلهای اقلیمی ارائه دهیم، مردم به شکل دقیقتری با تصویر ارتباط برقرار کنند.
این نگرش با جریان گستردهتر “عکاسی حفاظت از محیط زیست” هماهنگ است که زیبایی را به همراه نمایش تهدیدهای محیطی به تصویر میکشد. هرچند مایکل پریچارد همچنان از تصاویر نمادین خود از خرس قطبی حمایت میکند، اما تصاویر او به شکل رو به راهکار متمرکز شدهاند. در سال ۲۰۲۳، یکی از عکسهای او به تصویر احیای یک صخره مرجانی آسیبدیده در منطقه حفاظتشده باجا در مکزیک، روی جلد مجله تایم قرار گرفت. او اظهار میکند:
اگر به تصاویر کلی آثار من نگاه کنید، یک نمای کلی از سیارهای که در آن زندگی میکنیم، مشاهده میکنید. دیدن این تصاویر، بیننده را به اقدام و مشارکت تشویق میکند، به جای اینکه صرفاً با ترسهای مداوم مواجه شود.
نظرات کاربران