خوش آمدید به سری مروری بر گذشته متال گیر! در این مقاله، به هفتمین عنوان فرنچایز میپردازیم: “متال گیر سالید ۴: سلاحهای میهنپرستان ۲۰۰۸” (Metal Gear Solid 4: Guns of the Patriots). پس از سالها داستانسرایی پیچیده و لحظات حماسی، به نظر میرسید فرنچایز متال گیر به پایان خود نزدیک میشود. پایانی که با وعدههایش داستان سالید اسنیک را به سرانجام میرساند. آیا ممکن بود که تنها یک بازی، با تمامی رویدادهای دیوانهواری که تا این زمان شکلدهنده فرنچایز بودهاند، توانایی داشته باشد تا عناصر پراکنده داستانی متال گیر را به هم گره بزند؟ همراه ما باشید تا ببینید آیا این اتفاق افتاده یا خیر…
ساخت و عرضه؛ بازگشت کوجیما پس از تهدیدهای طرفداران
پس از اتمام متال گیر سالید ۴، ایتو کوجیما اعلام کرد که از سری متال گیر کنار میکشد. قبلاً نیز پس از انتشار متال گیر سالید و پسران آزادی، اعلامیههای مشابهی داده بود، اما این بار به نظر میرسید که واقعاً قصد داشته که از پروژه دور شود. بنابراین اعلام شد که “شویو موراتا”، که قبلاً نویسنده ایتو کوجیما بوده و همچنین کارگردان بازی “منطقه پایان دهندگان: نفر دوم” بوده است، به عنوان کارگردان این بازی انتخاب شده است. با این حال، بعد از اینکه برخی از طرفداران به شدت از این وضعیت ناراضی شدند و تهدید به مرگ کردن کوجیما را ارسال کردند، وی دوباره مسئولیت کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی بازی را در کنار موراتا بر عهده گرفت.
خبر ساخت سلاحهای میهنپرستان به صورت رسمی در کنفرانس سونی در سال ۲۰۰۵ میلادی اعلام شد و سپس در رویداد E3 رونمایی شد که نشاندهنده سرانجام خط داستانی سالید اسنیک و به پایان رساندن دیگر خطوط داستانی شخصیتها و بازگشت اکثر شخصیتهای محبوب زنده مانده از بازیهای قبلی بود. همچنین اعلام شد که این بازی انحصاری پلیاستیشن ۳ خواهد بود، زیرا فرنچایز از سه عنوان پیشین تا کنون بر روی سختافزار این کنسول حضور داشته است. با گذشت زمان مشخص شد که اسنیک در این بازی سن بسیار بالاتری دارد و این آخرین بازی در سری متال گیر است. تأکید ویژهای بر روی مخفیکاری در “میدان نبرد متغیر” شد؛ یعنی اینکه انتخابهای بازیکن میتواند وضعیت جنگ را به یک سو یا سوی دیگر تغییر دهد. این ویژگی با فلسفه “جایی برای پنهان شدن نیست” خلاصه میشود، که بازیکن را مجبور میکند تا از گزینههای اتحاد با جبهههای درگیر و سیستم جدید “آکتوکمو” (OctoCamo) استفاده کند. همچنین، بازی داشتند صحنههایی برهنگی بین شخصیتها که همگی حذف شدند – به خصوص غولهای بازی، دلبرها، که قرار بودند برهنه باشند و لباسهای زیر زنانهای که اسنیک در پایان پرده دوم پیدا میکند، قرار بود او را به یک سرباز زن برهنه برساند. این بخشها همگی حذف شدند تا بازی به احتمال زیاد ردهبندی سنی تنها برای بزرگسالان نشود.
مدت کوتاهی قبل از انتشار بازی، کوجیما اعلام کرد که سختافزار پلیاستیشن به اندازه کافی رضایتبخش برای او نبوده است. تیم سازنده با کل ظرفیت پنجاه گیگابایتی دیسک بلو-ری مواجه شده بود و با این حال، برای جایگذاری همه عناصر، بخشی از آنها را فشرده کرده بودند که باعث کاهش کیفیت بافتها شده بود. همچنین، محدودیتهای درایو بلو-ری و فضای محدود هارد درایو باعث شده بود که نصب فصل به فصل بازی الزامی شود تا زمان بارگذاری کاهش یابد. بازی در تاریخ ۱۲ ژوئن ۲۰۰۸ در اوایل دوران پلیاستیشن ۳ عرضه شد و پیش از تعبیه سیستم تروفی شبکه پلیاستیشن، هیچ تروفیای برای بهدستآوردن در بازی وجود نداشت.
مدتی پس از انتشار، کونامی اعلام کرد که قصد دارد تروفیها را به بازی اضافه کند، اما برای کسانی که قبلاً بازی را انجام داده بودند، به نظر میرسید میزان زمان و تلاش مورد نیاز برای کسب تروفی پلاتینیوم بسیار بیشتر از ارزشی بود که ارائه شده بود. برای گرفتن تروفی پلاتینیوم، باید بازی را حداقل هفت بار کامل کرده و حداقل صد ساعت زمان صرف آن کرده بودید. این مسئله در تابستان ۲۰۱۲ برطرف شد و امکان نصب تروفیها همزمان با نصب بازی در آغاز هر فصل فراهم شد که یکی از اصلیترین شکایتها در زمان عرضه بازی بود.
در مورد بازی “متال گیر آنلاین”، این بازی اولین شوتر آنلاینی بود که به آن علاقهمند شدید و تجربهی بسیار سرگرمکنندهای را برای شما فراهم کرد. با این حال، قبل از اینکه استفاده از پلیاستیشن نتورک در تمام بازیهای آنلاین معمول شود، بازی به چالشهایی مواجه بود. این بازی دارای سرورهای آنلاینی بود که پس از افزوده شدن تروفی، غیرفعال شدند، اما تجربهی بازی باز هم برای شما یک خاطرهی خوب بود که همیشه به آن خواهید افتخار کرد.
داستان بلند و بالای متال گیر سالید ۴؛ پیچیدهترین متال گیر
پنج سال پس از وقوع حادثه بزرگ شل، سالید اسنیک به وسیلهی یک بیماری پیری زودرس مبتلا شده است که باعث میشود بدنش به سرعت به شکل یک مرد هفتاد ساله پیر بپیوندد. برآنند که طبق تخمینات، او حداکثر یک سال دیگر از عمر باقیماندهاش نخواهد بود. کلنل رُی کمپبل، کارمند فعلی سازمان ملل، توانسته است اسنیک و اوتاکن را پیدا کند تا دربارهی مکان لیکوئید آسلات با آنها مشورت کند. کمپبل تغییرات جهانی در طول پنج سال گذشته را تشریح میکند. پس از وقوع حادثه بزرگ شل، نقش ایالات متحده آمریکا در رویدادهای جهانی کاهش یافته و شرکتهای نظامی خصوصی مزدور (PMC) رونق بیشتری یافتهاند. این شرکتها از یک شبکه هماهنگ نانوماشینی به نام “پسران میهنپرستان” بهره میبرند.
با بهرهگیری از کنترل احساسات توسط سیستم و بهبود عملکرد سربازان از طریق بهروزرسانیهای همزمان و استانداردسازی جهانی، و با قفلگذاری شناسههای مخصوص بر روی همهی سلاحها به گونهای که امکان استفاده از هیچ سلاحی بدون مجوز دولت وجود ندارد، میزان جنایتهای جنگی به شکل چشمگیری کاهش یافته است. به دلیل این کاهش، کشورها جنگهای خود را به شرکتهای نظامی خصوصی سپردهاند که منجر به ایجاد یک “اقتصاد جنگی” شده است، جایی که این شرکتهای مزدور با یکدیگر در جنگهای نیابتی مشغول به فعالیت هستند. کمپبل اظهار داشته که اکثر بزرگترین شرکتهای خصوصی مزدور در واقع توسط یک سازمان مرموز کنترل میشوند که خود را “بهشت خارجی” نامیده و تحت کنترل لیکوئید آسلات قرار دارند.
لیکوئید قصد دارد با یک نوع اقدام مخالفتی علیه افراد متمایل به شعارهای میهنپرستانه داشته باشد و سعی کند جهان را به هرج و مرج فرو برد. همه افراد بینالمللی با اتکا بر اقتصاد جنگی، ممکن است از جلوگیری از او خودداری کنند تا از وخامت شرایط اقتصادی خود محافظت کنند. کمپبل از اسنیک درخواست میکند که آسلات را که در جنگ در خاورمیانه دیده است، به قتل برساند. اسنیک با تردید این درخواست را قبول میکند. سپس کمپبل به اسنیک اعلام میکند که او با تیم بازرسی سازمان ملل برای دریافت موقعیت دقیق لیکوئید ملاقات خواهد کرد.
سپس اسنیک به عنوان یکی از اعضای یک گروه شبهنظامی بومی منطقه به میدان نبرد فرستاده میشود. آنها به سرعت توسط نیروهای مزدور آخوندک (Praying Mantis) و رباتهای بیسرنشین متال گیرمانند این شرکت، گِکوها یا IRVING مورد حمله قرار میگیرند. این مزدوران نیروهای شبهنظامی را بهراحتی میکشند. اسنیک مخفیانه از پس گِکوها عبور میکند و به متال گیر امکی مارک ۲ ملحق میشود. امکی مارک ۲ یک ترمینال کنترل از راه دور است که اوتاکن کنترل آن را به دست دارد. امکی مارک ۲ پیش از آن که اسنیک به مأموریت ادامه دهد، به او سلاحها و تجهیزات لازم (از جمله دستگاه سالید آی جدید) را میدهد. اسنیک سپس راهش را از میدان نبرد باز میکند تا در نهایت با مرد مرموزی که خودش را دربین ۸۹۳ معرفی میکند ملاقات کند. او مدعی میشود که قادر است سلاحهای قفلدار را برای او قابلاستفاده کند. از آنجایی که اسنیک یک سرباز مجاز نیست، او نانوماشینهای لازم برای استفاده از سلاحهای بدون قفل را ندارد، پس با احتیاط خدمات دربین را میپذیرد.
در حالی که دربین، یک M4 شخصیسازیشده را به اسنیک هدیه میدهد، اما سلاح هنوز قفل است. این امر باعث میشود که دربین بخواهد به اسنیک دُزی از نانوماشینهای لازم را تزریق کند تا بتواند از سلاح استفاده کند. با انجام این عمل، اسنیک موفق به باز کردن قفل سلاح میشود و سپس به همراه تیم بازرسی سازمان ملل ملاقات میکند.
پس از مبارزهی بیشتر در میدان نبرد، اسنیک در نهایت با تیم جوخه خبرچین ۰۱ مواجه میشود. این تیم شامل اد، جاناتان، جانی «آکیبا» ساساکی و به فرماندهی مریل سیلوربرگ است. در حین گفتگو با مریل، اسنیک به تدریج به سوالات مربوط به گذشتهی خود پاسخ میدهد. او درباره پایگاهی که لیکوئید در آن استقرار دارد صحبت میکند، اما مریل عصبانی میشود زیرا متوجه میشود که اسنیک با کمپبل همکاری میکند. او به اعتقاد دارد که پدرش، کمپبل، یک مرد خائن است و پس از خیانت به مادرش، با زنی ازدواج کرده که همسن اوست. در حالی که صحبتها بین آنها بهسر میرسد، معلوم میشود که آکیبا بهطور اتفاقی مخفیگاه آنها را فاش کرده است.
هنگامی که واحد فراگز لیکوئید حملهای علیه اسنیک و تیمش میشنود، اسنیک و جوخه خبرچین مجبور به فرار از ساختمانی که در آن پنهان شدهاند میشوند. پس از اینکه آخرین نفران فراگز از سر راه برداشته میشوند، اسنیک و تیمش از هم جدا میشوند.
اسنیک به سوی پایگاه لیکوئید حرکت میکند و شاهد کشتار وحشیانه یک گروه شبهنظامی توسط چهار سرباز با تجهیزات پیشرفته میشود. پس از جدایی از یکدیگر، اسنیک به تنهایی به پایگاه میرسد و لیکوئید را شناسایی میکند. وقتی به نزدیکی میرود، مریل و تیم خبرچین را درون پایگاه مشاهده میکند. مریل به خاطر اینکه فکر میکرده آنها تنها افرادی هستند که مسئول ارزیابی تهدید بودند، از دست اسنیک عصبانی میشود. بلافاصله بعد از اینکه هرکسی حرکت کند، لیکوئید تست زندهای را اجرا میکند که باعث میشود همه از نیروهای شرکتهای خصوصی مزدور تا تیم (به جز آکیبا) و اسنیک در وحشت و اسپاسم گرفتار شوند. اسنیک، که در حال از دست دادن هوش است، نائومی هانتر را با لیکوئید میبیند قبل از اینکه آکیبا به سراغش بیاید و او را به جایی امن منتقل کند. بعداً، در پایگاه عملیاتی هوایی نومد، اسنیک به هوش میآید. اوتاکن اعلام میکند که او و سانی گرلوکوویچ، دختر اُلگا که پس از رویدادهای بیگ شل و ماجراهای متال گیر سالید ۲ از دست میهنپرستان نجات یافته بود، پیامی از سوی نائومی هانتر را کشف کردهاند. در این پیام او اعلام میکند که فاز بعدی آزمایشهای او در آمریکای جنوبی برگزار خواهد شد.
لیکوئید، به دلیل تخصصش در زمینه نانوتکنولوژی، اسنیک را مجبور به همکاری کرده است و اکنون از او خواهش میکند که نجاتش دهد. اسنیک و کمپبل، متوجه میشوند که هیچ اطلاعاتی درباره موقعیت لیکوئید دیگر ندارند و به این نتیجه میرسند که باید نائومی را نجات داده تا به هر چیزی درباره لیکوئید برسند. آنها اظهارگران این نظر هستند که لیکوئید احتمالاً قصد دارد پسران میهنپرستان را نابود کند، زیرا این سیستم بخشی از برنامه کنترل اطلاعات میهنپرستان است. اسنیک مطمئن نیست که آیا لیکوئید بدتر است یا میهنپرستان، اما کمپبل هشدار میدهد که بدون پسران میهنپرستان، جنگها و جنایتهای بیشتری خواهیم داشت؛ به عبارتی، میهنپرستان بهترین گزینه برای حفظ وضعیت جامعه مدرن است.
وقتی اسنیک به محوطه امنیتی پیامسی میرسد، اختاپوس را میبیند که با خنده، یک گروه از زندانیان شورشی را به قتل میرساند، در حالی که خود را شبیه اسنیک کرده است. اسنیک به یک سرباز فرار اجازه میدهد و به او میگوید که چهره اسنیک را که به عنوان کسی که همرزمانش را به قتل رسانده، در حافظه نگه دارد. ومپ نیز که سرکلهاش پیدا شده، در کنار نیروهای پیامسی کار میکند و به نظر میآید منتظر سررسیدن اسنیک باشند. اسنیک پایگاه این نیروها را دور میزند و به داخل جنگل حرکت میکند. در آنجا، او تماسی از سوی کمپبل دریافت میکند.
او رزماری را به عنوان نامزد سابق رایدن و همسر جدید کمپبل معرفی میکند، که به عنوان مشاور روانی به مأموریت میپیوندد. سپس یک تماس از جانب رایدن دریافت میکند. وقتی از او میپرسد کجا بوده، به او میگوید که دارد بدن بیگ باس را برای فردی به نام “بیگ ماما” باز پس میگیرد. پس از اتمام تماس، با رزماری تماس میگیرد و به او میگوید رابطه با رایدن به دلیل آسیبهای روانی او و سقط جنینشان از هم فروپاشیده است. رایدن پس از آن ناپدید شده و رزماری در درد و رنج خود به سراغ کمپبل رفته است.
پس از پیشروی بیشتر در میدان نبرد، اسنیک یکبار دیگر با دربین ملاقات میکند که به او میگوید واحد دیو و دلبر گروهی از زنان زیباست که از اختلال استرسی پس از آسیب روانی شدید (PTSD) رنج میبرند و شستشوی مغزی شدهاند تا باور کنند با کشتن اسنیک کابوسهایشان پایان مییابد. دربین همچنین توضیح میدهد که میهنپرستان افراد نیستند بلکه سیستمی خودمختار از هوش مصنوعی هستند. اسنیک سپس به همراه شورشیها وارد پایگاه پیامسی در داخل یک عمارت میشود. در آنجا با نائومی هانتر در آزمایشگاه تحقیقاتیاش مواجه میشود. نائومی از پیری زودرس اسنیک جاخورده و اصرار بر آزمایش او میکند.
او به اسنیک گفت که پیری زودرسش نتیجه طبیعی بودن وجود کلون اوست؛ کلونش به منظور استفاده به عنوان سلاح زنده طراحی شده بود، ناتوان در تولید مثل یا تجربه زندگی مشابه انسانهای معمولی. به این معنا که فقط شش ماه از عمر او باقی مانده است. نائومی همچنین کشف کرد که ویروس FOXDIE که در شدوموسز به اسنیک تزریق کرده بود، شروع به جهش پیدا کرده است. با خراب کردن رسپتورهای آن، ویروس بهسرعت هدف قرار دادن افراد دیگر را بدون تفاوتی باعث تبدیل اسنیک به سلاح بیولوژیکی میشود. او پیشبینی میکند که این واقعه تقریباً سه ماه دیگر شروع خواهد شد. با این حال، او اظهار میکند که اگر اسنیک بمیرد، ویروس نیز با او انتها خواهد یافت. همچنین، او به اطلاع میرساند که یک نوع جدید از ویروس FOXDIE به اسنیک تزریق شده است؛ به همین دلیل، اسنیک استنتاج میکند که نائومی این نسخه را به او تزریق کرده است. در پایان، نائومی توضیح میدهد که آزمایش زندهی لیکوئید در خاورمیانه بهدرستی انجام نشده است. او تلاش کرد که پسران میهنپرست را غیرفعال کند، اما بازگشت شدید احساسات سرکوب شده آنها باعث شد به دیوانگی بیفتند. از آنجا که لیکوئید نمیتواند پسران میهنپرست را بدون ازبینبردن نیروهای خودش از میان بردارد، او تصمیم گرفته است به جای آن سیستم را دزدیده و برای انجام این کار به دیانای بیگ باس نیاز دارد؛ زیرا کلید سیستم پسران میهنپرست در دست دیانای است.
قبل از اینکه اسنیک بتواند نائومی را از محل خارج کند، نیروهای مزدور به فرماندهی اختاپوس خندان وارد آزمایشگاه میشوند. آنها نائومی را گروگان میگیرند و او را از جایی که هست خارج میکنند، در حالیکه اسنیک با واحدی از فراگز و سپس اختاپوس مبارزه میکند. پس از یک نبرد سخت، اسنیک اختاپوس خندان را شکست میدهد (و فیسکموی او را به دست میآورد) و سپس به دنبال نیروهای مزدوری میرود که نائومی را با خود بردهاند. با این وجود، اسنیک در عوض به سر ومپ شلیک میکند و با نیروهای شرکت مزدوری Pieuvre Armament درگیر میشود. مدت کوتاهی پس از این مأموریت، تلاش دوم لیکوئید برای در هم شکستن سیستم آغاز میشود و نتیجه آن این است که نیروهای پیامسی وضعیتی گیج و سردرگم پیدا میکنند. در این هنگام، با حضور گکوها به میدان نبرد، اسنیک و نائومی فرصت فرار را برای خود مییابند، در حالی که روی استرایکر ایپیسی خود جلو میروند.
پس از دنبالهی افکنده و پریشانی، استرایکر وارد یک روستای کوچک میشود و از جادههای اصلی خارج میشود. گکوها سراغش میآیند اما رایدن وارد عمل میشود و آنها را شکست میدهد، آشکار میشود که مثل گری فاکس با بدنی تقویت شده اند. او گکوها را نابود میکند و به اسنیک و نائومی فرصت فرار میدهد. در حالی که آنها با هلیکوپتر به همراه اوتاکن فرار میکنند، متوجه میشوند که ومپ و رایدن به درگیری پرداختهاند. رایدن به ومپ غلبه میکند و سپس با دیگران به هلیکوپتر میپیوندد و از محل خارج میشوند.
ومپ به موقع به زندگی بازمیگردد تا فرار آنها را ببیند و با لیکوئید تماس میگیرد که به او میگوید اینها همگی بخشی از نقشهاش هستند. با دیدن زنده شدن ومپ، نائومی راز جاودانگی او را فاش میکند. او سویهای از نانوماشینها را در بدنش دارد که سلولهایش را با سرعتی بسیار بالا تولید میکنند – سیستمی که او خلق کرد ولی با ومپ به تکامل رسید. رایدن که از نبرد با ومپ بهشدت مجروح شده پیش از هوش رفتن به اسنیک میگوید: «به ملاقات … بیگ ماما برو».
با بازگشت به نومد، نائومی با سانی رابطهای نزدیک شکل میدهد و به او نشان میدهد چطور تخممرغ بپزد و در مورد موضوعات مختلف علمی با او صحبت میکند. سپس، نائومی به سانی یک رز آبی میدهد تا در موهایش قرار دهد. پس از این، نائومی به اسنیک و اوتاکن میگوید که لیکوئید در اروپای شرقی به دنبال جسد بیگ باس میگردد. اطلاعات ژنتیک و بیومتریک او برای بهدستآوردن کنترل پسران میهنپرستان ضروری است. در دو تست قبلی، لیکوئید از دیانای خود و اسنیک استفاده کرد تا کنترل سیستم را به دست بگیرد، اما هر دو تست ناموفق بودند زیرا هیچ یک از این دو نفر از نظر ژنتیکی ۱۰۰% کلون بیگ باس نیستند. او همچنین به آنها میگوید که بیگ باس واقعاً نمرده است و سلولهایش زنده نگه داشته شده و بدنش در یک کمای القاشده توسط نانوماشینها قرار دارد. اما وضعیت رایدن را بسیار وخیم میداند. نائومی متوجه میشود که او به تزریق خون مصنوعی نیاز دارد و رایدن میگوید که این مواد از طریق دکتر مادنار در اروپای شرقی قابل دسترسی است، که احتمالاً به معنای دکتر مادنار متال گیر و متال گیر ۲ است.
با همپوشانی موقعیت جسد بیگ باس و خون مصنوعی در یک ناحیه، نومد برای ادامه مأموریت بهسوی اروپای شرقی تغییر مسیر میدهد. در طول شب، نائومی با اوتاکن صحبت میکند که تمام مدت شب را مشغول کار بوده است. آنها درباره اینکه چطور ابداعاتشان برای اهداف شرورانه مورد استفاده قرار گرفته صحبت میکنند. اوتاکن به نائومی درباره خواهرخواندهاش، اِما، میگوید که خالق ویروسی بود که جیدابلیو (G.W) را در بیگ شل آلوده کرد. او همچنین به نائومی میگوید که سانی نابغه است و این او بوده که رمزگذاری سنگین پیغام نائومی را شکسته است.
فردا، اسنیک به همراه اسکواک وارد اروپای شرقی میشود. آنها ماموریت دارند تا بیگ ماما، رهبر ارتش بهشت گمشده، را پیدا کنند. کمپبل به اسنیک قول داده است که برای گذر از نیروهای امنیتی بومی، شمشیر زاغ را برای او آماده کند. اسنیک از فیس کمو استفاده میکند تا جوانتر به نظر برسد و لباس معمولی به تن میپوشاند. وقتی او توسط مریل سیلوربرگ و گروه خبرنگاران از رد شدن در ایست بازرسی باخبر میشود، به کنار کشیده میشود. آنها به این منطقه اعزام شدهاند تا فعالیتهای شرکتهای خصوصی مزدور را نظارت کنند. مریل به اسنیک هشدار میدهد که بخشی از نیروهای ارتش آمریکا در شهر حضور دارند و در صورت مشاهده فعالیتی از سوی لیکوئید، آماده مقابله با او هستند. او به اسنیک تاکید میکند که جان او دیگر در خطر قرار نگیرد و او نمیتواند شاهد مرگ او شود. اسنیک به ریشخندی جواب میدهد و از جایی که هست خارج میشود.
وقتی اسنیک به شهر وارد میشود، فوراً به دنبال یکی از اعضای مقاومت بهشت گمشده میگردد و پس از مدتی تعقیب، او را به مخفیگاه بیگ ماما میرساند. اینجا، اسنیک با ایوا، یا همان بیگ ماما، مواجه میشود که ادعا میکند مادر او است و اسنیک و لیکوئید را در پروژه کودکان وحشتناک به دنیا آورده است. ایوا به اسنیک توضیح میدهد که میهنپرستان ابتدا شامل او، بیگ باس، آسلات، سرگرد زیرو، سیگینت (دونالد اندرسون) و پارامدیک (دکتر کلارک) بودند. اما بعد از عدم توافق درباره وصیت و خواسته باس، سازمان به دو جبهه تقسیم شد: یکی به رهبری بیگ باس و دیگری به رهبری سرگرد زیرو. بیگ باس به دنبال براندازی میهنپرستان در بهشت خارجی و سرزمین زنزیبار بود، در حالی که ایوا و آسلات همچنان وفادار به بیگ باس بودند.
آسلات پس از پیوند دست لیکوئید به خودش، از دست میرود و بیگ ماما باور دارد که او اکنون بخشی از جبهه خودش در این درگیری است. بیگ ماما به اسنیک بدن بیگ باس را نشان میدهد که در پشت یک ون قرار دارد و آماده تخلیه است. گفتگوی آنها توسط حمله ناگهانی گروهی از دوارف گکو قطع میشود که با سررسیدنشان موقعیت پایگاه مقاومت را به نیروهای شمشیر زاغ اعلام میکنند. اسنیک و بیگ ماما با بدن بیگ باس فرار میکنند در حالی که نیروهای مزدور به رهبری زاغ خشمگین آنها را تعقیب میکنند. در طی فرار، اسنیک و بیگ ماما در یک تصادف برخورد میکنند و بیگ ماما به طور جدی زخمی میشود. اسنیک سپس وارد یک برج میشود تا با زاغ خشمگین روبرو شود و او را شکست دهد.
بعد از شکست زاغ، اسنیک بههمراه بیگ ماما به سمت رودخانه شهر حرکت میکنند. بیگ ماما اعلام میکند که ونها به منظور دور زدن دشمن بودهاند و بدن بیگ باس در قایق قرار دارد که از منطقه خارج میشود. ولی، هنگامی که به قایق میرسند، آسلات آنها را در انتظار خود مییابد. او با اسنیک بهنبرد میپردازد و با استفاده از چاقوی الکتریکی، اسنیک را مجروح میکند. لیکوئید موفقیت خود را برایشان فاش میکند، سپس بههمراه ومپ، به طور ناگهانی با قایق از جایی که هستند راه مییابند. پیش از فرار لیکوئید، توسط نیروهای آمریکایی به رهبری مریل و جوخه خبرچین محاصره میشود. اسنیک و بیگ ماما با قایق مریل فرار میکنند و مریل به لیکوئید دستور تسلیم میدهد. با اینحال، لیکوئید دست به خودکشی نمیزند و با غلبه بر سربازان آمریکایی و ازکارانداختن هلیکوپترها از راه دور، اعلام میکند که سیستم پسران مهین پرستان را نهاییاً فتح کرده است. او کنترلهای احساسات سربازان را غیرفعال میکند و به نیروهای فراگز دستور میدهد آنها را بکشند. این حمله منجر به کشتار جمعی میشود و بسیاری از سربازان آمریکایی کشته میشوند و جوخه خبرچین دچار زخمهای سنگین میشوند. سپس، لیکوئید به ومپ دستور میدهد تا جسد بیگ باس را روی قایق جوخه به آتش بکشد.
بیگ ماما وارد آتش میشود تا بدن بیگ باس را نجات دهد، اما دیر شده است. لیکوئید به بدن بیگ باس شلیک میکند و منجر به انفجاری میشود که بیگ ماما را بهشدت زخمی کرده و اسنیک را با زخمی وحشتناک در سمت چپ صورتش رها میکند. از طریق امکی مارک ۲، اوتاکن اطلاعات نقشه لیکوئید را درباره نابودی هوش مصنوعی اصلی میهنپرستان، جیدی که در فضا بهعنوان زباله دور سیاره حرکت میکند، را دریافت میکند. برای انجام این کار، لیکوئید نیاز به سلاحی بسیار قدرتمند دارد که بتواند یک موشک هستهای را به فضا پرتاب کند. این کار را پسران میهنپرستان نمیتوانند انجام دهند، زیرا تمامی سلاحهای کشتار جمعی توسط جیدی کنترل میشوند و نه پسران مهینپرستان. امکی مارک ۲ سپس توسط آنها کشف و نابود میشود، اما اوتاکن امکی مارک ۳ را بهعنوان جایگزین آن میسازد.
در حینی که اسنیک و کمپبل به این فکر میاندازند که چگونه لیکوئید میتواند جیدی را از بین ببرد، اوتاکن متوجه میشود که او از متال گیر رکس استفاده خواهد کرد؛ زیرا ریلگان آن پیش از نصب سیستم ملیگرایان ساخته شده بود و توانایی پرتاب یک کلاهک هستهای به فضا را دارد. پس از تأیید تردیدهایشان توسط می لینگ، که اکنون به عنوان کاپیتان کشتی جنگی یواساس میسوری از جنگ جهانی دوم فعالیت میکند، اسنیک به سوی شدو و موسز میرود. رایدن تلاش میکند به اسنیک بپیوندد، اما سانی اعتراض میکند زیرا دیالیز او هنوز کامل نشده است. اسنیک متوجه میشود که رایدن دیگر چیزی برای زنده ماندن ندارد و به او میگوید که هنوز زندگی و خانواده دارد، در حالی که او تنها چند ماه دیگر زنده خواهد ماند. رایدن با خشم به او اعتراض میکند که او خانوادهای ندارد و سپس دوباره میرود.
با یک بازنویسی، اسنیک همراه با هلیکوپتر اسنیک به محل فرود شرقی میرسد و اسنیک را پیاده میکند. پس از رسیدن، او به خاطرات گذشتهاش فکر میکند و در طول راه، از واحدهای مختلف گکو و دوارف گکو به طور خودکار دوری میکند و از دیدرس و وجود گرگینه پیآمسی آگاه میشود. وقتی به مکان برفی که قبلاً با اسنایپر ولف در آنجا جنگیده بود، میرسد، با گرگ گریان، عضوی از واحد دیو و دلبر، روبرو میشود که به او با یک ریلگان مینیاتوری حمله میکند. اسنیک با شکست دادن گرگ گریان وارد پایگاه زیرزمینی میشود تا به دنبال رکس بگردد. در آنجا رکس را پیدا میکند، اما متوجه میشود که ریلگان مینیاتوری از سرش جا افتاده است.
سپس اسنیک با نائومی و ومپ روبرو میشود. ومپ به اسنیک حمله میکند، اما اسنیک با سرنگی که نائومی به او داده بود، او را تهاجمی که برای نابودی او داشت سرکوب میکند. این سرنگ باعث سرکوب نانوماشینهای ومپ میشود و او را بیهوش میکند. بلافاصله پس از این عمل، رایدن وارد صحنه میشود و با ومپ به شدت مبارزه میکند. در همین حال، اسنیک با واحدی از گکوهای انتحاری مواجه میشود که قصد نابودی پایگاه را دارند. اسنیک موفق به نابود کردن گکوها میشود و ومپ توسط رایدن بهشدت آسیب میبیند. سپس نائومی به اوتاکن (از طریق امکی مارک ۳) میگوید که او را با تزریق یک دز دیگر بکشد، با هدف ترحم و نه انتقام. با ومپ که اکنون فوت کرده، نائومی از اسنیک و اوتاکن برای فریبدادن آنها عذرخواهی میکند و فاش میکند که چند سال است از سرطان پیشرفته رنج میبرد و با استفاده از نانوماشینها از پیشروی بیماری جلوگیری کرده است. سپس به خودش نیز سرنگ را تزریق میکند و به اوتاکن میگوید به زندگی ادامه دهد.
با فراهم شدن شرایطی که گکوهای انتحاری بیشتر به موقعیت مناسبی برای حمله به پایگاه میرسند، اوتاکن از امکی مارک ۳ برای فعال کردن متال گیر رکس استفاده میکند. اسنیک این ماشین آسیبدیده را کنترل میکند و از آن برای فرار از پایگاه در حال تخریب بهره میبرد. اما رایدن زیر آوار گیر میافتد. وقتی به سطح میرسند، اسنیک ناگهان با لیکوئید روبهرو میشود که هدایت متال گیر را بر عهده دارد.
این دو فلز گیر به یکدیگر دست میدهند و در نهایت رکس با کمک حرکات زیرکانه اسنیک از این نبرد به پیروزی میرسد. لیکوئید از جسد ری خارج شده و به سمت اقیانوس میرود، در حالی که اسنیک که بهسختی از درد قدم برمیدارد، او را تعقیب میکند. قبل از اینکه اسنیک به لیکوئید برسد، آرسنال گیر از آب سر میآید. آرسنال گیر، لیکوئید را که اکنون مجهز به تکنولوژی “بهشت خارجی” و قدرت هوش مصنوعی ریل گان رکس شده و محل اقامت مصنوعی مختص جی دابلیو میهنپرستان است، گرفته و کنترل میهنپرستان را به دست میآورد. زمانی که جی دابلیو نابود میشود، کنترل مصنوعی به جی دابلیو منتقل میشود و در همین حین، لیکوئید سعی میکند با بهشت خارجی به اسنیک حمله کند، اما با فرا رسیدن رایدن متوقف میشود. او دست خود را برای خروج از زیر آوار قطع کرده است. در حالی که اسکله شروع به فروپاشی میکند و به نظر میرسد رایدن از دست رفته است، اسنیک موفق میشود بهموقع فرار کند. قبل از اینکه آرسنال گیر به اسنیک برسد، یواساس میسوری وارد صحنه میشود و به طرف آرسنال گیر شلیک میکند.
بهشت خارجی تصمیم میگیرد عقبنشینی کرده و به اقیانوس پناه ببرد تا برای حمله نهایی به جی دی آماده شود. اسنیک و رایدن، بهطرز معجزهآسایی زنده مانده، به میسوری منتقل میشوند تا در این حمله نهایی علیه بهشت خارجی شرکت کنند. می لینگ نیروهای نظامی آمریکایی را، از جمله اسنیک، اوتاکن، مریل و آکیبا، از جزئیات مأموریت باخبر میکند. وقتی بهشت خارجی به سطح آب میآید تا به جی دی حمله کند، آنها یک تیم حمله را به این دژ زیردریایی اعزام میکنند و حمله به جی دی را با استفاده از ویروسی که به سیستم هوش مصنوعی کشتی، جی دابلیو، آپلود میشود، متوقف میکنند. از اطلاعات ارائه شده توسط نائومی هانتر، تیم حمله به عرشهٔ بهشت خارجی پرتاب میشود و سپس به اتاق سرور آن نفوذ میکنند که توسط سیستم تسلیحاتی محافظت میشود که از انرژی مایکروویو بهره میبرد. پس از ورود به اتاق سرور، آنها ویروسی که توسط نائومی تهیه و تکمیل شده به دست سانی، ساخته شده را آپلود میکنند. اسنیک، مریل و آکیبا برای انجام این مأموریت داوطلب میشوند. از سوی دیگر، مشخص میشود که دربین نیز در میسوری حضور دارد و اسلحهها و پرتابگرهایی که تیم حمله از آنها استفاده خواهد کرد، تهیه کرده است.
وقتی بهشت خارجی بر سطح آب ظاهر میشود، میسوری به نبرد دریایی با سیستم دفاعی آن و واحدهای متال گیر میپردازد، درحالی که تیم حمله برای نفوذ به کشتی فرستاده میشود. پرتاب آکیبا ناکام میماند و به جای آن، عرشهٔ کشتی او را به عمق اقیانوس فرستاده میشود. اسنیک مسیر خود را از میان فراگز و گکوها باز میکند تا به مرکز کشتی برسد. در اینجا، او مریل را مجروح مییابد و مجبور است با فراگز مبارزه کند. اما در این میان، آخرین عضو واحد دیو و دلبر، آخوندک بانگ زن، ظاهر میشود و سعی میکند اسنیک را متوقف کند. آکیبا همچنین سروکلهٔ خود را پیدا کرده و بهطرف آخوندک شلیک میکند، این نشان میدهد که “قدرتهای روانی” او تنها نتیجه کنترل نانوماشینها هستند. با بهکارگیری این دانش جدید، اسنیک او را شکست میدهد، اما با روح سایکو مانتیس روبرو میشود.
پس از اعلان اسنیک در مقابل شبح سوگ، روحش برای همیشه از آنجا دور میشود. اسنیک به سرعت به سمت اتاق سرور حرکت میکند. مریل و آکیبا تصمیم میگیرند عقبمانده و با نیروهای فراگز مقابله کنند تا به اسنیک زمان کافی برای رسیدن به جی دابلیو بدهند. درحالی که این دو با دشمنان درگیر میشوند، آکیبا از مریل خواستگاری میکند و مدعی میشود از اولینباری که او را در شدوموسز دید (او یونیفرمش را دزدید) به او علاقهمند شده است. ابتدا مریل درخواست او را رد میکند، اما بعداً خود از آکیبا خواستگاری میکند که او نیز بلافاصله پذیرفته میکند. در همین حین، اسنیک به مرکز کشتی نزدیکتر میشود، اما در مقابل راهروی مایکروویو توسط فراگز محاصره میشود. رایدن بار دیگر سر میآورد (اکنون دیگر هیچ دستی ندارد) و به اسنیک میگوید که جلوی آنها را میگیرد. اسنیک وارد راهرو میشود و بهسختی خود را به مرکز هوش مصنوعی میرساند و در طول راه با اشعه مایکروویو مورد بمباران قرار میگیرد. سرانجام، او به مرکز میرسد و وقتی همه چیز به نظر میرسد از دست رفته است، امکی مارک ۳ ویروس را آپلود میکند.
با آپلود شدن ویروس، نیروهای فراگز از حمله منصرف میشوند، بهشت خارجی کاملاً بیدفاع میشود، ریهایی که در حال حمله به میسوری هستند غیرفعال میشوند و ریل گان موشک سوار شده بر آن را شلیک نمیکند. ویدئویی از نائومی بر روی صفحات حاضر در مرکز هوش مصنوعی کشتی ظاهر میشود. او در ویدئو درباره ویروس، به نام فاکس اِلایو، توضیح میدهد که از جی دابلیو استفاده کرد تا به کل شبکه هوش مصنوعی میهنپرستان نفوذ کند، تمامی هستههای هوش مصنوعی را از بین ببرد و پسران میهنپرستان را از کار بیندازد و بهموجب آن میهنپرستان را تنها با یک حمله از بین ببرد. میهنپرستان قصد داشتند پسران میهنپرستان را به شهروندان معمولی نیز تعمیم دهند که با انجام این کار به کنترل جهانی دست مییافتند. اگرچه نائومی باور داشت که فاکس الایو باعث به پایان رسیدن تمدن مدرن میشود زیرا زیرساخت کلیدی آن از بین رفته است، مشخص میشود که سانی ویروس او را بهبود داده بود تا انرژی و شبکههای منابع حیاتی موردنیاز جامعه مدرن را حفظ کند.
اسنیک، پیش از ورود نیروهای میسوری به مرکز هوش مصنوعی، از آنجا میرود. مدت کوتاهی بعد، روی عرشهٔ بهشت خارجی به هوش میآید و اوتاکن به او میگوید که برایش نیروی امداد پیدا خواهد کرد. اما پیش از رسیدن کمک، لیکوئید ظاهر میشود و اسنیک را به بالاترین نقطهٔ بهشت خارجی میبرد. لیکوئید توضیح میدهد که همواره امید داشت اسنیک در آپلود ویروس موفق شود، زیرا اکنون میهنپرستان برای همیشه نابود شدهاند و رؤیای بیگ باس میتواند بهواقعیت برسد. او اسنیک را به یک نبرد تنبهتن نهایی دعوت میکند. این دو دستبهگریبان شده و در همین حین شخصیت حقیقی آسلات کمکم پدیدار میشود. بالاخره آنها همدیگر را تا سرحد مرگ میزنند و اسنیک بر او چیره شده و او را تا یکقدمی مرگ میفرستد. آسلات سپس فاش میکند که او “همزاد لیکوئید” بوده و با یادآوری اولین دیدارش با بیگ باس به اسنیک میگوید “تو مهارت خوبی داری” (You’re pretty good) پیش از این که بر اثر جراحات وارده بمیرد.
در پایان بازی، محل عروسی مریل و آکیبا برای مراسم استفاده میشود. کمپبل و مریل با یکدیگر آشتی میکنند و او دست مریل را در دست همسرش میگذارد. اوتاکن، سانی، می لینگ و جاناتان در مراسم عروسی حاضرند و اد کشیش مراسم را برگزار میکند. دربین نیز سر میآورد و تازهعروس و داماد را در گل و کبوتر سفید غرق میکند. وقتی همه در حال لذت بردن از مهمانی هستند، دربین فاش میکند که سازمان “دربین ها” در واقع متشکل از مأموران میهنپرستان بوده است که چرخ اقتصاد جنگی را میچرخاندند. به او دستور داده شده بود تا به اسنیک حمله کند و او را به قتل برساند، اما آنها نمیدانستند که اسنیک باعث نابودی خودشان خواهد شد.
همچنان که جوخهی خبرنگاران پیش میرفت، بیاطلاع از آنکه در واقع برای میهنپرستان ماموریت دارند، برخی از آنها حس میکردند که در حال ایجاد فرصتی برای آزادی فردی و سازماندهی میهنپرستان هستند. در این بین، شادی را در پی برهمشدن ساختارهای میهنپرستان مییافتند؛ زیرا این امکان را برای خودشان فراهم میساختند تا به طور مستقیم در فرایند سازماندهی شرکت کنند، حتی اگر نگران بودند که سازمان ملل به “میهنپرستان” جدید تبدیل شود. از طرف دیگر، فروپاشی اقتصاد جنگی، بسیاری از کشورها را در بدهیهای سنگین فرو برده بود، و این امر باعث نگرانی وتغییرات بیشتری در دینامیک جهانی میشد.
سانی از اوتاکن میپرسد آیا میتواند امکی مارک ۳ را به پسربچهای که تازه ملاقات کرده بدهد، که اولین دوست بیرونی او باشد؟ همچنین، از اوتاکن درباره وضعیت اسنیک سؤال میشود. اوتاکن به طور غیرمستقیم به او پاسخ میدهد که اسنیک مریض است و نیاز به استراحت دارد. رایدن، همچنان در حال بهبودی است، بدن سایبورگ او با یک بدن دیگر تعویض شده که شباهت بیشتری به بدن طبیعی انسان دارد. وقتی رزماری با یک پسر جوان وارد اتاق میشود، رایدن در ابتدا از صحبت با او امتناع میکند.
رز به رایدن میگوید که ازدواج با کمپبل و حتی سقط جان، همهی آنچه رخ داده، دروغ بودهاند. هدفشان از این دروغها این بوده که ایمنی خود و جان پسرشان را از دست میهنپرستان حفظ کنند. رایدن از این خبرها شوکه میشود و تلاش میکند با پسرش، جان، صحبت کند، اما او ابتدا از او دوری میجوید. در نهایت، او معترف میشود که به نظرش پدرش شبیه یک ابرقهرمان است. سپس این سه نفر به آغوش یکدیگر میافتند و قول میدهند که هرگز همدیگر را ترک نخواهند کرد.
در جای دیگر، اسنیک به دیدار قبر بیگ باس میرسد و آماده است آخرین مأموریتش را تکمیل کند. او اسلحهاش را بیرون میکشد و آن را داخل دهانش میگذارد تا تهدید فاکس دای جهشیافته را پایان بخشد. دوربین به بالا حرکت میکند و صدای گلوله به گوش میرسد و…
تیتراژ پایانی ظاهر میشود، اما اسنیک ناتوان در خودکشی است و به جای آن، خود را به هوا شلیک میکند. ناگهان، او با بیگ باس مواجه میشود، که به طریق نامعلومی به زندگی بازمیگردد. قبل از اینکه اسنیک واکنشی نشان دهد، بیگ باس او را خلع سلاح میکند و در آغوشش میگیرد. او توضیح میدهد که قصد جنگیدن با اسنیک را ندارد. بیگ باس اعتراف میکند که بدنی که در اروپای شرفی نابود شد، در واقع بدن سالیدوس بوده است. از آنجایی که سالیدوس کلون کامل بیگ باس بود، کد ژنتیکی او کافی بود تا به سیستم دسترسی و کنترل کند. او همچنین توضیح میدهد که بدنش با استفاده از پیوند اعضای لیکوئید و سالیدوس بازسازی شده است. هوشیاری او در نهایت از کمای نانوماشینی آزاد شده و بیگ باس فرصت زندگی دوباره را پیدا کرده است. بیگ ماما و نائومی هانتر در شکلدهی به حقیقتی که به اسنیک اجازه نابودی مهینپرستان را داده بود حیاتی بودند. آنها از تلاشهای مهینپرستان برای شکست لیکوئید علیه خودشان بهره بردند. آسلات نیز در این قضیه شریک بود و از نانوماشینها و هیپنوتیزم استفاده کرد تا همه را، حتی خودش را، گول زده و باور کنند که تحت تسخیر روح لیکوئید اسنیک قرار گرفته است و قصد نابودی مهینپرستان و تحقق رؤیای بیگ باس از بهشت خارجی را دارد.
بیگ باس، علاوه بر این، از سرگذشت خود با میهنپرستان میگوید. وقتی ویروس از جی دابلیو به دیگر هوشمصنوعیهای میهنپرستان رسید، موقعیت آخرین میهنپرست، زیرو، فاش شد. بیگ باس سپس زیرو را بر روی ویلچر و در وضعیت زندگی نباتی به اسنیک نشان میدهد. او توضیح میدهد که آنها هرگز از دست میهنپرستان رهایی نخواهند یافت تا زمانی که آخرین اعضای مؤسس آن زندهاند. سپس او اکسیژن زیرو را قطع کرده و دوست و دشمن سرسختش را به کام مرگ میفرستد. با مرگ زیرو، بیگ باس آخرین مؤسس زنده میهنپرستان میشود. اسنیک سؤال میکند که آیا بیگ باس نفر بعدی خواهد بود و بیگ باس در جواب او میگوید که فاکس دای تزریق شده به اسنیک دارد و او را بهآرامی میکشد.
همچنین او فاش میکند که این سویه فاکس دای، سویه جهشیافته موجود در بدن او را ریشهکن میکند، به این معنا که اسنیک دیگر به یک سلاح بیولوژیکی مرگبار تبدیل نخواهد شد، البته اگر او بهاندازه کافی عمر کند، این فاکس دای نیز روزی جهش پیدا خواهد کرد. اسنیک سپس بیگ باس را بهسوی قبر باس میبرد، جایی که او برای آخرین بار به او احترام نظامی ادا میکند.
محزونانه او میگوید که اکنون خواسته باس را میفهمد: “درباره تغییر جهان نیست، درباره این است که تا جای ممکن تلاش کنیم جهان را همانطور که هست باقی بگذاریم. درباره این است که به خواسته دیگران احترام بگذاریم و به خواسته خودمان باور داشته باشیم.” اسنیک و بیگ باس با هم یک سیگار میکشند درحالیکه بیگ باس به اسنیک میگوید باقیمانده عمرش را در صلح و آرامش سپری کند. پس یکعمر نفرت این دو با هم به صلح میرسند.
در سکانس پس از تیتراژ، اسنیک با اوتاکن دیدار میکند. اسنیک توضیح میدهد که هنوز یک کار دیگر باید انجام دهد: او باید شاهد گذر این عصر باشد و ببیند آینده چه چیزی در چنته دارد. اوتاکن با او هم نظر است و به اسنیک میگوید که او و سانی باید یاد و خاطرههای اسنیک را به نسلهای بعدی منتقل کنند.
گیمپلی و طراحی؛ متال گیر مدرن میشود
تفاوتهای قابل توجه در سلاحهای میهنپرستان در متال گیر نه تنها در فرمول گیمپلی بلکه از نظر انقلابی بودن، یکی از بزرگترین تغییرات تاریخ فرنچایز را نمایان میکند. این سیستمهای بهبود یافته از جمله اکتوکمو، باعث شده است که اسنیک ایتر به عنوان رهبر این تغییرات، به جای منوهای زمانبر اسنیک ایتر، با سیستم جدیدی از اختیارات و کنترلها مواجه شود. حالت استتار اسنیک این امکان را به او میدهد که به صورت خودکار تغییر کرده و اقدامات مختلف را با دقت بیشتری انجام دهد.
یکی از تغییرات مهم دیگر در سلاحهای میهنپرستان، بهبود گزینههای کنترل است. این امکانات جدید به بازیکنان این امکان را میدهد که با اسنیک، روشنفکرانهتر و با کنترل بیشتری از محیط اطراف، عمل کنند. سلاحهای میهنپرستان به اسنیک امکاناتی مانند حرکت نشسته، غلت زدن، و حتی تغییر زاویه دید اول شخص و سوم شخص را میدهد، که این بار اولین بار است که این قابلیتها به این اندازه در مجموعه مشاهده میشوند. این تغییرات باعث میشود که استفاده از سلاحها به راحتیتر و با واکنشپذیری بیشتری انجام شود، و کاربر از دقت بیشتری برخوردار باشد.
به علاوه، برخی از ابزارهای قدیمی مانند کُدک، در متال گیر به کاربرد معناداری نمیرسند. این ابزارها که در نسخههای قبلی برای ارائه اطلاعات داستانی یا راهنمایی استفاده میشدند، در سلاحهای میهنپرستان از اهمیت زیادی برخوردار نیستند. به جای آن، بازیکنان تنها از چند کانال محدود برای ارتباط با شخصیتهای دیگر در بازی استفاده میکنند، که این امکان را به آنها میدهد که با اتاکن درباره مأموریت صحبت کنند یا با رزماری در مورد وضعیت روانی اسنیک صحبت کنند.
من شخصاً از این تغییرات راضی هستم، زیرا همیشه وقت زیادی را برای تقسیم اطلاعات داستانی در تماسهای کدک از دست میدادم. ترجیح میدهم داستان بازی درون خود بازی روایت شود، به جای اینکه از طریق راههای مختلف به بازیکن منتقل شود. با این حال، میدانم که برخی از افراد از حذف کدک در این بازی راضی نبودند.
علاوه بر این بهبودها، سلاحهای میهنپرستان دارای عناصر جدید و بسیار مفیدی هستند که تجربه بازی را بهبود میبخشند. به عنوان مثال، اکنون اسنیک دارای “حلقه تهدید” است که در حفظ هشیاری از موقعیتهای حیاتی موثر است و به بازیکن در شرایطی که رادار در دسترس نیست، کمک میکند. همچنین، اضافه شدن “سالید آی” به بازی امکان شناسایی دشمنان، داشتن دوربین دید در شب، و انجام وظایف راداری نزدیک را فراهم میکند. با این حال، یک مشکل موجود در “سالید آی” این است که این آیتم بیشتر آیتمهای دیگر را بیارزش میکند. به عنوان مثال، گوش دادن به آیپاد میتواند تجربه بازی را فلج کند. با این وجود، شما همچنان میتوانید از دوربین داخل بازی در حالت سومشخص استفاده کنید بدون اینکه یکی از جایگاههای آیتمهایتان را اشغال کنید.
همچنین، بازی سلاحهای جدید و قابلیتهای شخصیسازی بیشتری را اضافه کرده است. این امکان به بازیکنان میدهد که هر زمان که بخواهند به سلاحهای جدید دسترسی پیدا کنند و به طور همزمان امتیازات دربین را برای پرداخت جوایز کسب کنند. سلاحهای میهنپرستان دارای سیستم شخصیسازی قدرتمندی هستند که به شما اجازه میدهد سلاحهایتان را به دلخواه تقویت کنید و سلاحی را بسازید که بازیکنی که هستید را به خوبی نشان دهد.
به علاوه، سلاحهای میهنپرستان فرمول متال گیر را به طرز قابلتوجهی تغییر داده و اولین بازی در فرنچایز است که دو منطقه کاملاً مجزا دارد. در اصل، بازی ۵ نقشه دارد که در طول ۵ پرده روایی آن گسترش پیدا میکنند. این ساختار مزایا و معایب خود را دارد؛ از یک سو این امکان را فراهم میکند که هزینههای بارگذاری متعدد کاهش یابد، اما از سوی دیگر اگر در بخشهای پایانی یک ناحیه کشته شوید، هزینه بیشتری را پرداخت خواهید کرد. این ۵ منطقه همچنین به شکلدهنده یکی از جنبههای مضحک سلاحهای میهنپرستان هستند: نصب فصل به فصل اجباری بازی. در زمان عرضه، هر بار که وارد یک پرده جدید میشدید، باید دادههای مربوط به آن مأموریت را نصب میکردید که زمان زیادی را میگرفت. اما با بهروزرسانی سال ۲۰۱۲، این موضوع برطرف شده است و اکنون میتوان به طور کامل آنها را نصب کرد.
این محیطهای بازتر به گیمپلی مخفیکاری بنیادی سلاحهای میهنپرستان کمک شایانی میکنند که بسیار تمیز و مدرن هستند. در دو پرده اول بازی، تمامی مخفیکاریها در میدانهای نبرد صورت میگیرد. نیروهای شورشی و مزدور با یکدیگر میجنگند و شما راهتان را از یک مکان به مکان دیگر باز میکنید و امکان کمک به یکی از دو جبهه درگیر را دارید. متأسفانه، اگر میخواهید پیامد جنگ را تغییر دهید، هیچ امتیازی برای کمک به شرکتهای خصوصی نظامی مزدور اعطا نمیشود و آنها هر بار شما را ببینند، به سمتتان شلیک میکنند، درحالیکه نیروهای شبهنظامی/شورشی با شما متحد میشوند. کمک به نیروهای شورشی برای بازیکن مورد توجه قرار میگیرد، زیرا این نیروها مأموریتهای خودشان را دارند و بدون کمک اسنیک قادر به انجامشان نیستند. اما مشکل اینجاست که این مخفیکاری در میدان نبرد تنها در دو پرده اول بازی رخ میدهد.
با این حال، سلاحهای میهنپرستان بهاندازه کافی گیمپلی مخفیکاری در میدان نبرد فعال ندارد، اما فرمول گیمپلی خود را مرتباً با پیچشهای مکانیکی مختلف تنوع میبخشد. بهعنوانمثال، در خاورمیانه اسنیک و جوخه خبرچین با فراگز درگیر میشوند که دقیقاً مثل یک بازی شوتر سومشخص رخ میدهد. با وجود کنترلهای جدید در بازی، این نوع سناریو با موفقیت بهتری در مقایسه با سکانسهای اکشن مشابه بازیهای متال گیر قبلی رخ میدهد مثل تیراندازی در راهپله در متال گیر سالید. همچنین، بازی دو سکانس تعقیب و گریز با اتومبیل بسیار هیجانانگیز دارد که بخشهای اکشن محور بازی را بهخوبی به نمایش میکشند.
در بازی، یک سکانس صفحه مجزای جالب نیز وجود دارد که در آن شما باید گکوهای انتحاری را با ریلگان منهدم کنید و در عینحال شاهد دوئل ومپ و رایدن باشید.
سلاحهای میهنپرستان اما تماماً اکشن نیستند. بازی پیچشهای جالبی در گیمپلی مخفیکاری خود اضافه میکند. پرده دوم سکانس طولانی دارد که باید در آن نائومی را با دنبالکردن ردپای او تعقیب کنید و از گشتهای دشمنان دوری کنید. تکمیل پردههای چهارم و پنجم بهشدت دشوار خواهند شد اگر بر روی مخفیکاری کامل برای انجامشان اتکا نکنید. تمامی این موارد لذتبخش هستند ولی بهاندازه “مخفیکاری در میدان نبرد” پردههای اول و دوم مجذوبکننده و منحصربهفرد نیستند. در پرده سوم، سطح کاملی از “پیچشهای گیمپلی” وجود دارد چراکه بر روی مخفیکاری در محیط شهری برای تعقیب عضو جبهه مقاومت تأکید دارد. البته این مأموریت بهعنوان یکی از بدترین مراحل دهه گذشته شناخته میشود.
علاوه بر این، چندین پیچش گیمپلی وجود دارند که بهخاطر پیشبرد داستان باید به آنها اشاره کرد. یکی از این موارد، قرارگرفتن سکانس محل فرود هلیکوپتر از متال گیر سالید درست پیش از شروع پرده چهارم بود تا نوستالژی داستان هواداران را بهخوبی تحتتأثیر خود قرار دهد. یک سکانس دکمه زدن در راهروی مایکروویو نیز وجود دارد که خوشبختانه خیلی سختگیر نیست. شما باید حدود یک تا دو دقیقه فقط دکمه فشار دهید ولی من با درجه سختی که داشتم، بازی را انجام میدادم بدون مشکل آن را رد کردم.
از دیگر نکات قابلذکر، گرافیک بازی سلاحهای میهنپرستان است که با گذشت بیش از یک دهه از عرضه آن هنوز هم کیفیت خوبی دارد. در واقع، بازی از اولین بازیهایی بود که بر روی پلیاستیشن ۳ عرضه شد و در مقایسه با بازیهای دیگری که به این کنسول آمدند، کیفیت خیلی بهتری دارد. بخش اعظم این کیفیت مدیون مدلهای شخصیتهای بازی است که فوقالعاده هستند. محیطهای بازی نقش کمتری دارند، خصوصاً با بافتهای با رزولوشن پایینتری که در بازی دیده میشوند. با اینحال، بازی این مشکل را با فیلترهای اتمسفری مختلف که بهآنها جلوه زیبایی میدهد، جبران میکند. این مسئله را میشود بهوضوح در پردههای سوم و چهارم دید.
در پرده سوم، کل محیط با کنتراست شدید و افکت غرق در نور پر شده که حال و هوای یک فیلم نوآر را ایجاد میکند. پرده چهارم در بازگشت به شدو موسز از یک فیلتر آبی و افکتهای چشمگیر یخی استفاده میکند که یادآور حال و هوای متال گیر سالید است و نشاندهنده طبیعت خشن آن منطقه است. محیطهای پرده چهارم بهطورکلی از جزئیات بالایی برخوردارند و یکی از نقاط قوت بازی به شمار میآیند. تنها مشکل این است که علاوه بر نصب فصلبهفصل بازی، فریمریت آن به شکل قابلتوجهی ناهمسان است. در بهترین حالت، فریمریت حدود سی فریم بر ثانیه است، ولی هروقت که انفجار یا رویدادی نیازمند گرافیک بالا به نمایش در میآید، فریمریت افت شدیدی پیدا میکند. این افت بازی را غیرقابلانجام نمیکند، اما مشکل عملکردی است که هیچ یک از بازیهای قبلی متال گیر با آن دستبهگریبان نبودند، و بهخصوص در طول سکانسهای خاصی عمدتاً رخ میدهد مثل سکانس تعقیب و گریز با موتورسیکلت در پرده سوم.
با این توصیفات، بازیکنان برای دسترسی به بخشهای گیمپلی بازی، باید زمان زیادی را صرف مشاهده کاتسینها کنند. بخش آغازین بازی به آنها یک نگاه کلی از سبک و محتوای پیشروی بازی میدهد. ابتدا یک کاتسین را مشاهده کرده، چند قدم حرکت کرده، سپس دوباره یک کاتسین دیگر را مشاهده کرده و بعد از آن چند دقیقه گیمپلی مخفیکاری را تجربه میکنند که با یک کاتسین پنج الی ده دقیقه به پایان میرسد. بیشتر کاتسینهای میانی کوتاه هستند، مگر اینکه مهمترین رویدادهای داستانی را نشان دهند، مثل ملاقات اسنیک و نائومی در پرده دوم یا توضیح سرگذشت میهنپرستان توسط بیگماما در پرده سوم.
با شروع پرده سوم، کاتسینها به طرز قابل توجهی طولانیتر میشوند. برای شروع پرده سوم، باید حدود ۴۰-۵۰ دقیقه کاتسین تماشا شود و حتی یک سکانس شصتدقیقهای از کاتسینها بین پایان پرده سوم و آغاز پرده چهارم قرار دارد. این سکانس، حتی طولانیترین سکانس بازی نیست، زیرا رکورد جهانی طولانیترین کاتسین با هفت و یک دقیقه را دارد تا تمامی خطوط داستانی فرنچایز را به پایان برساند. همچنین، سلاحهای میهنپرستان دارای جلسات پیش از مأموریت هستند که عملیات تعاملی دارند، اما در واقع، کاتسینهای انتقال اطلاعات است. این سکانسها به زمینهسازی مأموریتهای آینده کمک میکنند، اما اغلب تنها اطلاعات ارائه میدهند.
با این حال، کاتسینها با مهارت بالایی کارگردانی شدهاند و معمولاً سرگرمکننده هستند، با این حال، اطلاعات زیادی را برای بازیکنان فراهم میکنند. گزینهای همچنین اضافه شده است که میتوانید کاتسینها را متوقف کنید تا اگر بخواهید استراحت کنید، از این گزینه استفاده کنید. بازی همچنین چندین بخش برای ذخیره بازی در میان این سکانسها دارد که امری خردمندانه است و نشان میدهد که سازندگان بازی این وضعیت را در نظر گرفتهاند.
بازی حدود ۱۶ ساعت به طول میانجامد و حدود دو سوم آن را کاتسینها تشکیل میدهد. این مدت زمان نزدیک به بازیهای قبلی متال گیر است. به نظر میرسد که بازی سلاحهای میهنپرستان، کاتسینها و داستان را به گیمپلی اولویت داده است.
علاوه بر سربازان، سلاحهای میهنپرستان با دشمنان بیسرنشینی خاصی مواجه میشوند که شما باید به مرتب با آنها روبرو شوید. بیشترین این دشمنان را واحدهای گکو تشکیل میدهند، شبیه به متال گیرهایی که در ابتدا ترسناک به نظر میآیند. طراحی گکوها و صداهایشان ترسناک است و اگر شما را شناسایی کنند، با خطر جدی مواجه خواهید شد. توپهای اصلی آنها میتوانند اسنیک را گیج کرده و در درجات سختی بالاتر، به او آسیب بزنند. در صورتی که گکوها راهتان را مسدود کنند – که اغلب اینطور است – شکستن آنها میتواند به طور قابل توجهی سلامتی اسنیک را تخلیه کند و باعث میشود درگیری تنبهتن با آنها بسیار دشوار شود. دشمن دیگری به نام دوارف گکو نیز وجود دارد که با شروع پرده چهارم ظاهر میشود. روبرویی با این دشمنان نیز آزاردهنده است. آنها به تنهایی خطرناک نیستند، اما همیشه در گروه قرار دارند. اگر شناساییتان کنند، همه با هم بهسوی شما حمله میکنند. هنگامی که با دوارف گکو روبرو میشوید، بهترین استراتژی مخفی ماندن یا فرار است.
متأسفانه، پس از چندین نبرد باس بینظیر در تاریخ فرنچایز با بازی اسنیک ایتر، نبردهای باس تعبیه شده در سلاحهای میهنپرستان بگیر نگیر، کیفیت مبارزات را کاهش داده است. در واقع، کیفیت مبارزات Portable Ops به دلیل محدودیتهای سختافزاری خود افت کرده ولی سلاحهای میهنپرستان راه را برای کاهش کیفیت در نبردهای باس باز کرده است که هرگز به اوج خود مانند گذشته نمیرسند. نبود شخصیتپردازی برای گروهان نبرد باس بازی، واحد دیو و دلبر، این موضوع را تشدید میکند. تمامی افراد این گروه مشتقاتی از دشمنان بازیهای قبلی هستند که یک احساس آنان را تعریف میکند. تمامی دیوها یک حالت “دلبر” دارند و همگی به یک شکل ظاهر میشوند. سوپر مدل از اسکلت خارجی خود بیرون میآید و اسنیک را پیش از مرگ چنددقیقهای تعقیب میکند. این تقابلها در ابتدا جالب هستند، اما با گذشت زمان و رویاروییهای مکرر، تکراری میشوند و جذابیت خود را از دست میدهند.
نخستین نبرد در پرده دوم بازی با اختاپوس خندان رخ میدهد که به نسبت جالب است. این نبرد حاوی حرکتها و استراتژیهای جالبی است، اما آنچه آن را جذاب میکند، مکانهای پنهان اختاپوس و همترازی او با محیط اطراف است. شما باید بیشترین زمان ممکن را به دنبال محل خفای او بگردید. این مکانها در هر دور بازی به صورت تصادفی و بدون الگوی مشخصی قرار میگیرند، بنابراین احتمالاً با یک شکست او تمامی این محلها را کشف نخواهید کرد. مبارزه با اختاپوس در درجات سختی بالاتر میتواند خستهکننده باشد زیرا حملات قدرتمند و مرگبار او میتواند شما را به سرعت شکست دهد. این نبرد تقابلی منحصربهفرد دارد و بدون شک یکی از بهترین نبردهای بازی است.
نبرد بعدی در پرده سوم با زاغ خشمگین رخ میدهد که متأسفانه یک نبرد مهیج نیست. زاغ اساساً موقعیت شما را تهدید میکند و با استفاده از نارنجکاندازهایش، بهصورت دورهای شما را هدف قرار میدهد. او نیز دارای محافظت قوی در برابر گلولهها است، بنابراین برای شکست او باید زمان زیادی را صرف کنید. این نبرد معمولاً به استراتژی “تا زمانی که به او شلیک کنید و خودتان را محافظت کنید” ختم میشود که این موضوع باعث کسلکنندگی آن میشود. شخصیت آزاردهنده او نیز به وضعیت کمک نمیکند زیرا بهطور مداوم به فریاد زدن میپردازد. بهترین نبرد بازی، دوئل تکتیراندازی بین اسنیک و گرگ گریان در زمینهای برفی شدو موسز در پرده چهارم است که به نظر من از نظر گیمپلی برتری دارد.
کنترل تیراندازی در این بازی به مراتب بهتر است تا جایی که شما واقعاً میتوانید در این مبارزه تکتیراندازی شرکت کنید، بدون اینکه مجبور شوید از موشکانداز استفاده کنید تا به پیروزی دستیابید. علاوه بر این، گرافیک بازی قادر است این تقابل را به صورت یک نبرد حماسی در مرکز توجه ترسیم کند. فراگز نیز در طول این مبارزه حضور دارند و سعی دارند شما را پیدا کرده و مداوم نوار استقامت شما را کاهش دهند. تمامی این عوامل با هم ترکیب شدهاند تا مبارزه با گرگ گریان را به یک رویداد تنشزا و هیجانانگیز تبدیل کنند. نکات جالب دیگری نیز در این مبارزه تعبیه شدهاند؛ بهعنوان مثال، اگر در مسیر باد قرار بگیرید، گرگ گریان بوی شما را پیدا میکند و او تنها زمانی آسیبپذیر است که از زره خود خارج میشود یا اگر به یکی از دو نارنجکهای او شلیک کنید. در کل، این بخش یک نبرد لذتبخش تکتیراندازی است که نهتنها یاد یکی از بهترین نبردهای متال گیر سالید را در خاطره بازیکنان زنده میکند بلکه آن را از همه جهات بهبود میبخشد.
متأسفانه، این مبارزه با نبرد با ومپ پس از آن ادامه پیدا میکند و به راحتی بدترین نبرد باس در کل بازی است و یکی از بدترینها در کل فرنچایز. علیرغم جذابیت شخصیت ومپ، تکنیک او در طول نبرد را از یک پلتفرم به پلتفرم دیگر میپرد و شما فقط به او شلیک میکنید. هرچند وقتی او از پلتفرم پایین پریده و حملهای اجرا میکند، به ندرت رخ میدهد حتی بر روی درجه سختی Big Boss Hard. با چندین بار انجام بازی و باز کردن سلاح Solar Gun این مبارزه بدتر میشود زیرا این سلاح میتواند با یک ضربه ومپ را بکشد. تنها چالش در این نبرد پیداکردن راه مناسب برای کشتن ومپ است. این مهم پازلی نهچندان جالب است چراکه من مطمئنم تنها کسی نبودم که حتی به ذهنش خطور نکرد که میتوان از سرنگ در مبارزه تنبهتن استفاده کرد. این مبارزه با سکانس رویارویی متال گیر رکس با متال گیر ری ادامه پیدا میکند تا پرده چهارم بازی را به پایان برساند. این نبرد فوقالعاده است
آخرین نبرد در پرده پنجم با واحد دیو و دلبر، با آخوندک صفیر کش است، که بهوضوح تکرار و افزونهای بر مبارزه با سایکو مانتیس است. این نبرد از نظر گیمپلی و گرافیک نهتنها کیفیتی مشابه مبارزه با گرگ گریان ندارد بلکه از جنبه نوآوری و گرامی داشتن به مانتیس عقب میافتد. این مبارزه در واقع یک پازل طولانی است؛ شما ابتدا به خودتان با سرنگ تزریق میکنید و سپس تلاش میکنید عروسکهای مانتیس را با تیر بزنید. این نبرد به پایان میرسد زمانی که شما از عروسکهای او برای شکست زرهی آخوندک استفاده میکنید. این تقابل بهطور کلی ساده است اما اشارات به نبرد با سایکو مانتیس بر روی آن سایه سنگینی افکنده است. ما شاهد صحنههایی مانند صفحه هیدئو ۱ هستیم؛ مریل که سعی میکند به سر خودش یا شما تیر بزند، و حتی پدیدار شدن روح سایکو مانتیس که نشان میدهد نیروی واقعی پشت واحد دیو و دلبر بوده است.
در نهایت، بازی با نبردی تنبهتن بین اسنیک و آسلات بر بالای بهشت خارجی به پایان میرسد. مشابه مبارزه رکس و ری، این نبرد با معرفی کانسپتهای جدید گیمپلی درست موقع شروع رویارویی آزاردهنده است و بیشتر به گیمپلی یک بازی مبارزهای شبیه است تا متال گیر. این نبرد همچنین در توضیح استراتژی حیاتی که برای بردن نبرد در درجههای سختی بالاتر لازم است موفق عمل نمیکند. با اینحال، این مبارزه بهشدت خشن و حماسی است، زیرا بزرگترین قهرمان فرنچایز و بزرگترین شخصیت شرور آن یکبار و برای همیشه تکلیف را مشخص میکنند. علیرغم معرفی گیمپلی جدید در آخرین لحظه، این نبرد فوقالعاده و یکی از بهترین لحظات تاریخ فرنچایز است.
تحلیل داستان و شخصیتها
بیشتر از هر بازی پیشین متال گیر، لذتی که فرد از متال گیر سالید ۴ سلاحهای میهنپرستان میبرد به طور چشمگیری به علاقهمندیشان به داستان کلی فرنچایز گرهخورده است. این به این دلیل است که کوجیما سعی کرده در این بازی تمامی خطوط داستانی ناتمام مجموعه را به پایان برساند که اگر از هواداران مجموعه باشید، میدانید کاری بس دشوار است. در نتیجه، سلاحهای میهنپرستان بازی ای بیشتر از هر چیز مختص به هواداران است. من به یاد میآورم وقتی که پلیاستیشن ۳ هنوز تازهوارد عرصه کنسولها بود و یکی از همکارانم از من پرسید آیا هنوز بازی خوبی بر روی آن عرضه شده است یا خیر. میخواستم در جواب به او بگویم سلاحهای میهنپرستان، اما میدانستم که اگر او هیچ یک از بازیهای قبلی را انجام داده باشد، قطعاً داستان بازی او را گیج و سردرگم میکند. اما اگر از هواداران فرنچایز هستید، سلاحهای میهنپرستان قطع بهیقین بهترین پایانی است که میتوانستیم شاهدش باشیم. به طور معجزهآسایی، بازی موفق میشود چندین و چند خط داستانی فرنچایز را با قاطعیت و به شکلی رضایتبخش به پایان برساند. در حقیقت، آنقدر این کار را خوب انجام میدهد که داستانهای متال گیرهای قبلی را تقویت میکند (خصوصاً بازی پسران آزادی).
سلاحهای میهنپرستان، علاوه بر اینکه به بررسی ابهامات اخلاقی که از زمان پدیدار شدن آنها در داستان، یعنی از دوران پسران آزادی، به وجود آمدهاند، میپردازند، به تنوع شخصیتها و تضاد در طیف رنگی که به شخصیتهای داستان بخشیده شده است، اشاره میکنند. برخی از شخصیتهای شرور فرنچایز، بخشی از اعمال و انتخابهای خود را به گونهای توجیه میکنند که حتی با ادامه دادن این اعمال هولناک، به نظر میرسد هنوز میتوانند حقانیتی داشته باشند. بهویژه، شخصیت لیکوئید آسلات، یک معمای برای خود است؛ زیرا او همچنین در کنار مسئولیتهایی که بر عهده دارد که اغلب با مرگ و زیان بسیاری همراه است، قصد دارد به جریانهای جهانی پایان دهد و اقتصاد جنگی را کنترل کند. این ممکن است به نظر برسد که او اقدامات خود را برای یک پایان ایدئال توجیه میکند که ممکن است باعث نجات بسیاری از جانها در نهایت شود. با این حال، حتی با این ادعا، من همچنان باور دارم که او یک فرد کاملاً شرور است. اما او نیز یک شخصیت شرور است که درون خود حس همدردی دارد، از نظرات جدی اندکی مختلف است. هویت میهنپرستان هم با این مفهوم پیوند خورده است؛ هویت آنها از زمان معرفی بازی با بحثها و گفتگوهای فراوانی همراه بوده است. اولین شکایتها درباره این موضوع که شخصیتهای شرور اصلی فرنچایز، بهخصوص “نقشهای طنز” اسنیک ایتر، بودند؛ اما به نظر من این از ابتدا برنامهریزی شده بوده است. این تطابق با موضوعاتی که در سلاحهای میهنپرستان به کار رفته، قابل توجه است. تنها نقطه ضعف این موضوع این بود که توضیح مناسبی برای این تغییر ایدئولوژیکی ارائه نشده بود (با استثنای افرادی که بازی Portable Ops را تجربه کرده بودند)، اما این تغییر در ساختار آن قطعاً وجود داشته است.
بازی همچنین شخصیت سالید اسنیک را بهعنوان یک قهرمان، مورد تجدیدنظر قرار میدهد، تا اعمال او را بهعنوان اقداماتی نادرست نشان دهد که به میهنپرستان امکان میدهد جهان را تحت سلطه خود نگه دارند. اتفاقاتی همچون “بهشت خارجی”، “سرزمین زنزیبار” و “شدو موسز”، همه به عنوان تلاشهایی برای شورش علیه میهنپرستان، توسط بیگ باس و لیکوئید آسلات انجام شده بود، اما سالید اسنیک بدون آگاهی از اینکه به عنوان ابزاری برای حفظ قدرت میهنپرستان استفاده میشود، درگیر شده است.
معرفی رایدن به عنوان یک نینجای سایبورگ در بازی بسیار شگفتانگیز بود، تا جایی که بازی به یک تجربه تمرکز شده بر روی شخصیت او تبدیل شد. نبرد رکس در برابر ری نیز با وجود هیجان و جذابیت فوقالعادهای انجام شد، و نبرد نهایی بین سالید اسنیک و لیکوئید هم وضعیتی مشابه و همچنین هیجانانگیز داشت. همچنین، صلح پایانی بین اسنیک و بیگ باس در مزار باس نیز یک جایگاه مهم و جذاب در داستان داشت.
ضربآهنگهای داستانی بازی همچنین بسیار قوی و جذاب بودند؛ به عنوان مثال، در پرده سوم، با مجموعهای از پیچشهای داستانی بزرگ به اوج خود رسید، زمانی که لیکوئید اسنیک به شدت زخمی میشود و با جراحتی که غیرقابلترمیم است، رها میشود. همچنین، فداکاری بیگ ماما در تلاش برای حفظ «بیگ باس» نیز لحظهای عمیق و اثرگذار بود که تمامی شخصیتها را به یک چالش بزرگ مواجه کرد. این لحظات بسیار اثرگذار و جذابیت ایجاد میکردند و سلاحهای مختلف در این لحظات به تجربهای مسحورکننده تبدیل میشدند.
اما با این حال، داستان اصلی بازی به نظر ناقص نمیآمد. یکی از نقاط ضعف آن، استفاده بیش از حد از طنز مدفوعی در بخشهای ابتدایی بازی بود که معمولاً حول شخصیت جانی «آکیبا» ساساکی بود. برای مثال، در حضور او برای اولین بار، او را در داخل یک بشکه آهنی در حال مدفوع کردن مییابیم، و سپس در میان نبردها شلوارش خراب میشود و رنگ شلوارش به طرزی مضحک در طول نبردها به رنگ قهوهای در میآید. این نوع طنز اغراقآمیز ممکن است برخی از بازیکنان را از تجربه جذاب داستانی بازی منزجر کند.
علاوه بر این، برخی تناقضات در داستان نیز وجود داشت؛ به عنوان مثال، تبدیل رایدن به یکی از اعضای فاکس هاند و تحتنظر ری کمپبل خدمت کردن، در حالی که او هیچوقت سرهنگ را ملاقات نکرده بود. این تناقضات میتوانند برخی از بازیکنان را از تجربه داستانی بازی منزجر کنند و این نکته ناسازگاریها بیشتر از حد مورد توجه قرار میگیرد. این امور میتوانند تاثیر منفی بر تجربه بازی گذاشته و بازیکن را از جذابیت داستانی بازی دور کنند.
در پایان، توجیه اتفاقات شدوموسز بهوسیله داستان بازی، با هوش و زیرکی صورت میگیرد، اما هنوز هم کاملاً منطقی نیست. به عنوان مثال، چرا لیکوئید، که کنترل مجموعهای از شرکتهای خصوصی مزدوری را دارد، نمیتوانست ریلگانی برای خودش بسازد؟ به جای اینکه از ریلگان رکس استفاده کند، آیا میتوانست خودش یکی بسازد؟ همچنین، بازی ادعا میکند که ساخت و استفاده از سلاحهای کشتار جمعی توسط جیدی کنترل میشود، اما ما مشاهده میکنیم که گرگ گریان از یک ریلگان کوچک استفاده میکند، که نشان میدهد او توانایی ساخت چنین سلاحی را دارد. علاوه بر این، لیکوئید نقشه رکس را در معرض عموم گذاشته است، پس او قطعاً میدانست چگونه ریلگان را بسازد. آیا ممکن است او منابع مالی و افراد مورد اعتماد خود را برای ساخت این سلاح نداشته باشد؟ یا آیا او از طریق مأموران میهنپرست به تیم ساخت سلاح نفوذ کرده و قفل شناسایی را بر روی آن گذاشته است؟
باور کردن اینکه هنوز هم سلاحهای هستهای در شدوموسز وجود دارند، سخت است. آیا دولت آمریکا اقداماتی درباره این سلاحها انجام داده یا جزیره را مجدداً تحت کنترل خود قرار داده است؟ تنها توجیهی که به ذهن میرسد این است که نقشههای لیکوئید شاید بعد از پرده دوم تغییر کرده باشند و او تصمیم گرفته باشد به جای رکس، به دنبال ریلگان و سلاحهای هستهای بگردد. باید تأکید کرد که اشاره به این نقاط به منظور نابود کردن بازی نبوده، بلکه بهبود داستان و رفع تناقضهای آن بوده است.
علاوه بر این نقصان داستانی و تناقضها، برخی از عناصر داستانی سلاحهای میهنپرست مضحک هستند که باعث تیرگی داستان میشوند. به عنوان مثال، تلاش ناقص برای ابهام آفرینی و نا مشخص کردن برخی از عناصر جادویی فرنچایز. یکی از مثالهای برجسته، ومپ است که تواناییهایش به ثمر استفاده از نانوماشینها میرسد. این حقیقت باید به ما کمک کند تا موقعیت بهتری از قدرتهای ومپ داشته باشیم، اما متأسفانه توضیحی در این رابطه نداده شده ومپ چگونه میتواند روی آب حرکت کند، سایه شما را به دام بیاندازد و یا حتی بتواند بدون مشکل در محیطهای آبی آب پرید (خصوصاً اگر تزریق سرنگ تنها قابلیت ترمیم او را سرکوب کرده و تواناییهایش محدود شده باشد). به جز ومپ، یک موقعیت دیگر وجود دارد که به نظر من یکی از بیمزهترین لحظات داستانی کل فرنچایز است. زمانی که رایدن، با یک آرسنال غولآسا، فقط با بدنش میتواند متوقف شود… حتی زمین زیر پایش نیز در زیر وزن او شکسته میشود.
به خوششانسی، در این بخش از داستان، دخالت بیگ باس به اسنیک این امکان را فراهم میکند که حس خوشبینی از دست رفتهاش را بازیابد، زیرا متوجه میشود که به زودی به یک سلاح کشتار جمعی تبدیل نخواهد شد. معرفی دوباره بیگ باس در این قسمت از داستان تصمیمی جسورانه بود، اما خوشبختانه عملکرد قابل توجهی دارد، به ویژه اینکه او در واقع دومین “قهرمان” مجموعه بهشمار میآید. تصمیم درستی بود که او همانند اسنیک به پایان شایستهای در انتهای فرنچایز برسد. این اتحاد غیرمنتظره بین اسنیک و بیگ باس باعث میشود هر دوی آنها پایان “خوش” خود را داشته باشند؛ پدر و پسر با هم آشتی میکنند، حتی پس از مدتها کشتن یکدیگر، و بیگ باس به اسنیک میفرماید که باقیمانده زندگی خود را در صلح و آرامش بگذراند. این درخواست، آخرین هدف زندگی اسنیک را فراهم میکند، تا او تجربهای را از زندگی کند و به ساختن آیندهای بهتر کمک کند. هدف جدید اسنیک، با دست کشیدن از سیگارکشیدن در صحنه پس از تیتراژ بازی، قابل مشاهده است. او چیزی پیدا کرده که ارزش زندگی کردن را فراتر از مأموریتش میداند. پایان امیدبخش و شایستهای برای قهرمانان اصلی متال گیر، که هر دو بالاخره به آرامشی که به دنبالش بودند دست یافتهاند.
متأسفانه، پروتاگونیست سوم داستان، رایدن، در سلاحهای میهنپرستان کمی غیرقابلتحمل است. با اینکه او سکانسهای اکشن فوقالعادهای دارد، اما شخصیت رایدن از پسران آزادی برتری چشمگیری دارد. اکثر هواداران ممکن است بپندارند که سلاحهای میهنپرستان باعث رستگاری شخصیت رایدن شدهاند، اما به عنوان یک فرد، ترجیح میدهم او را در جاهای پیشرفته تر مانند پسران آزادی ببینم، بهویژه در پایان داستان.
بازگشت مریل به داستان به شدت جذاب است و او به دقت میداند چه کاری میکند. با این حال، مریل تأثیر زیادی بر داستان کلی بازی ندارد زیرا بسیاری از اقدامات او توسط شخصیتهای شرور خنثی میشود. با این حال، تعاملاتش با اسنیک بسیار جذاب است و حضورش در داستان قابل توجه است. از طرف دیگر، بازی آکیبا سرباز را به صورت کامل معرفی میکند، اما در قانع کردن بازیکنان با تواناییهای او موفق نمیشود. علاقهی بیدلیل مریل به آکیبا و تعاملاتشان باعث میشود که دو سرباز فراگز در هماهنگی کامل به ارمغان آوردهشده و این موضوع با شخصیت آکیبا تطابق ندارد. او به وضوح ناکارآمد است و حتی قادر به کشیدن اسلحهاش نیست، عوامل نظامی مزدور را به مخفیگاهش اطلاع میدهد و از لحاظ امنیتی اسنیک را به خطر میاندازد. ازدواج مریل و آکیبا پایانی ناگهانی برای داستان آن دو است. من بهتر میدیدم اگر ساساکی به عنوان شخصیت کوچک و خندهدار باقی میماند.
از طرف دیگر، سانی گورلوکوویچ شخصیت جدید مورد علاقهام است و بهترین شخصیت زن در بازی است. او دارای یک سرگذشت تراژیک است و رویای پیدا کردن مادری که هرگز نداشته را دارد. صمیمیت او با نائومی هانتر و دانش گسترده او از رایانهها او را به یک قهرمان برجسته میکند. در پایان بازی، او با یک پسربچه دوست میشود و این دو با زبانی مشترک صحبت نمیکنند. خط داستانی او بسیار جذاب است، بهویژه با وجود سن کم و نقش جانبی او در بازی.
متأسفانه، شخصیتهای زن دیگر به خوبی مورد استفاده قرار نمیگیرند. نائومی هانتر با دانش علمی و پزشکی خود و رابطهی عاشقانه با اوتاکن، نسبتاً قابل قبول است، اما مرگ او ناگهانی و ناراحتکننده است. رزماری و می لینگ تأثیر چندانی در داستان ندارند، و بیگ ماما شخصیت عجیبی است که فقط برای توضیح رویدادها استفاده میشود. دیو و دلبرها شخصیتهایی ناکارآمد هستند که تأثیری در داستان ندارند و فقط برای هواداران طراحی شدهاند. این ترسیم شخصیتهای زن بهبود مییابد، زیرا آنها به اندازه کافی مهمیت داده نمیشوند و تأثیری در داستان ندارند.
دیگر شخصیتها مانند اوتاکن، همچنان عملکرد خوبی دارند، اما پیشرفت چشمگیری ندارند. اوتاکن خطوط داستانی قبلی خود را تکرار میکند و کمپبل نیز وضعیت مشابهی دارد، با این تفاوت که نقش اطلاعاتی بزرگتری دارد. بازگشت ومپ لحظاتی رضایتبخش است و حضور موحش و پرجذبهاش همیشه برای من جذاب است، با اینحال، نبرد باسش ممکن است کمی مزخرف به نظر برسد. اد و جاناتان، دو عضو دیگر جوخه خبرچین، کمتر به شخصیتپردازی میپردازند.
با این حال، سلاحهای میهنپرستان گیمپلی مرکزی عالی و داستان فوقالعادهای دارد که خطوط داستانی فرنچایز را به پایانی رضایتبخش میرساند. اما بازی با عناوین قبلی متال گیر کاملاً همخوانی ندارد، زیرا کاتسینها و گفتگوهای رادیویی در مقایسه با عناوین قبلی کمتر شدهاند. هواداران از اطلاعات و داستانسرایی در بعضی از کاتسینها لذت میبرند، اما افرادی که هواداران مجموعه نیستند، احتمالاً از این افت قدرت هواداری نخواهند برد. به هر حال، این بازی تنها برای هواداران فرنچایز تجربهای بینظیر است و من بهشدت این بازی را دوست دارم.
نظرات کاربران