مجله سیمدخت
0

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران
بازدید 33

با این‌که سایه‌ سنگین شعر بر ادبیات ایران در طول قرون، فرصت دیده‌شدن نثر فارسی را کم‌رنگ کرده، اما برجسته‌ترین نویسندگان ایران با خلق آثار خواندنی ثابت کرده‌اند که نثر هم جایگاهی محکم در ادبیات دارد. آن‌ها با وجود وزن بیشتر شعر در تاریخ ادبیات ایران، توانسته‌اند موقعیت خود را تثبیت و شرایط را به نفع نثر تعدیل کنند.

این نویسندگان در دوره‌های مختلف با نوشتن داستان‌ها و رمان‌های جذاب توانسته‌اند علاقه به مطالعه را در جامعه زنده کرده و افراد بیشتری را به جمع کتاب‌خوانان وارد کنند. در میان تمام نویسندگان ایرانی، چهره‌هایی درخشیده‌اند که در داستان‌نویسی و رمان‌نویسی نام‌دار شده‌اند؛ این‌ها همان نویسندگان برجسته‌ای هستند که زندگی و آثارشان را مرور می‌کنیم.

۱- صادق چوبک

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

صادق چوبک از نویسندگانی بود که پس از شهریور ۱۳۲۰، همراه با صادق هدایت و چند تن دیگر، به خلق ادبیات نوین ایران پرداخت و داستان کوتاه را به یکی از شاخص‌های ادبیات معاصر کشور تبدیل کرد.

پس از محمدعلی جمالزاده، چوبک نیز از پیشگامان داستان‌نویسی بود که به‌طور گسترده‌ای از ادبیات عامیانه در آثارش بهره برد. تحت تأثیر نویسندگان واقع‌گرای آمریکایی، او به چهارچوب داستان‌نویسی اهمیت بسیاری می‌داد و در آثار خود جامعه‌ای را ترسیم می‌کرد که در آن افراد ناامید و سرخورده برای ضربه زدن به یکدیگر به هر فرصتی چنگ می‌زنند. چوبک تلاش داشت تا واقعیت را بی‌پرده به تصویر بکشد و زوایای تیره و هراس‌آور جامعه را آشکار کند.

صادق چوبک در سال ۱۲۹۵ خورشیدی و در بحبوحه جنگ جهانی اول در بوشهر به دنیا آمد؛ شهری که در آن دوران تقریباً تحت نفوذ بریتانیا بود. بوشهر آن زمان چهره‌ای نیمه‌اروپایی داشت؛ بریتانیایی‌ها در ویلاهای زیبای خود در حومه شهر زندگی می‌کردند و امکاناتی مانند بیمارستان، زمین ورزش، کارخانه یخ‌سازی و حتی گورستان ساخته بودند. فروشگاه‌های شهر پر از کالاهای متنوع و مواد غذایی بود، و کشتی‌های تجاری هر روز به بندر می‌آمدند. زنان چینی نیز بادبزن‌های رنگارنگ و وسایل تزیینی را به ارزهای خارجی به فروش می‌رساندند.

چوبک در خانواده‌ای بازرگان و مرفه رشد کرد و تحصیلات خود را در دبستان سعادت، که به سبک دارالفنون بنا شده بود، آغاز کرد. این مدرسه که توسط میرزا احمدخان دریابیگی، مترجم و دانش‌آموخته زبان فرانسه ساخته شده بود، کلاس‌های منظم، زمین بازی، موزه، و آزمایشگاه داشت. در میانه تحصیل در دبستان، به دلیل بیماری مالاریا به خانه پدرش در شیراز فرستاده شد. پدرش شب‌ها برای او و مادرش کتاب‌هایی چون «یکی بود یکی نبود» جمالزاده و «هزار و یک شب» را می‌خواند.

خانه‌ پدری چوبک، جایی بود که او به کتاب‌خوانی علاقه‌مند شد. او که به تدریج با آثار کلاسیک ایرانی همچون دیوان سعدی، حافظ، و مولوی آشنا می‌شد، تحت تأثیر نوشته‌های علامه قزوینی و شعرای بزرگ قرار گرفت. قصیده بلند امیر معزی با مطلع «ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من» از جمله آثاری بود که بارها آن را خواند و از بر کرد.

چوبک که شاگرد ممتاز کلاس زبان انگلیسی استاد فاضل‌زاده بدیع بود، همچنین نزد ملاعباسی، که عربی‌دانی برجسته بود، کتاب جامع‌المقدمات را آموخت. او سپس برای تحصیل در کالج شبانه‌روزی آمریکایی به تهران رفت، اما نظم سختگیرانه کالج او را آزرده ساخت و به شیراز بازگشت. با سرزنش مادر، چوبک همراه او دوباره به تهران رفت.

پس از دریافت گواهی سیکل دوم و دیپلم ادبی، چوبک دانشجوی کالج شد و در سال ۱۳۱۶ همراه با همسرش دیپلم گرفت. در همین دوران با مسعود فرزاد و پرویز ناتل خانلری آشنا شد و سال بعد، به همراه فرزاد به دیدار صادق هدایت رفت که تازه از هندوستان بازگشته بود. در مرداد ۱۳۱۶ ازدواج کرد و به عنوان دبیر در دبیرستان‌های خرمشهر مشغول به کار شد. او یک سال بعد، در پاییز ۱۳۱۷ برای خدمت سربازی به تهران بازگشت و پس از پایان خدمت، در پاییز ۱۳۱۹ به عنوان مترجم مستشاران آمریکایی در وزارت دارایی مشغول به کار شد، اما حقوقش به ۳۵۰ تومان کاهش یافت.

پس از مشورت با وزیر پیشه و هنر، او در وضعیت انتظار خدمت قرار گرفت و در این دوران، داستان «خیمه‌شب‌بازی» را نوشت که در سال ۱۳۲۴ منتشر و به اثری شناخته‌شده تبدیل شد. چوبک همچنین با الول ساتن، شرق‌شناس برجسته در روابط عمومی سفارت انگلیس، همکاری داشت و در همان زمان داستان «انتری که لوطیش مرده بود» را نوشت که در سال ۱۳۲۸ منتشر شد.

دکتر پرویز ناتل خانلری درباره «سنگ صبور» چوبک چنین می‌نویسد: «این اثر، روایت تنهایی تلخی است؛ سرودی برای آزادی و مرثیه‌ای بر مصائب و تیره‌روزی‌های زنان و کودکان ایران. چوبک با دقت و مهارت، هر آنچه از جامعه دیده و شنیده را مانند دوربین عکاسی و ضبط صوت، بی‌کم‌وکاست منعکس کرده است.»

چوبک در سال ۱۳۴۲ رمان «تنگسیر» را منتشر کرد، هم‌زمان با آغاز نخستین ناآرامی‌های سیاسی ایران. در آن دوره، آثار داستانی و رمان‌های برجسته بیشتر به تجزیه‌وتحلیل اوضاع سیاسی توجه داشتند و به همین دلیل، اثر چوبک از نظر منتقدان مغفول ماند.

داستان «تنگسیر» درباره مردی ساده‌دل است که پس از فریب‌خوردن و از دست دادن سرمایه‌اش، تصمیم به انتقام و بازپس‌گیری غرور ازدست‌رفته خود می‌گیرد. شخصیت اصلی پس از کشتن کلاهبرداران به هدفش می‌رسد. چوبک در این اثر تلاش کرده است هویتی اسطوره‌ای برای انسان عادی بسازد؛ هویتی که فراتر از قالب‌های رایج سیاسی و اجتماعی است.

۲- بزرگ علوی

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

بزرگ علوی نزدیک به یک قرن زندگی کرد و در قلب رویدادهای مهم سیاسی و فرهنگی قرار داشت. زندگی او پر از فراز و نشیب بود و تأثیری عمیق بر ادبیات و سیاست ایران گذاشت. صادق هدایت و دکتر ارانی او را به دنیای ادبیات و سیاست وارد کردند. علوی به همراه صادق هدایت، سید محمدعلی جمالزاده، و صادق چوبک از بنیان‌گذاران داستان‌نویسی مدرن ایران محسوب می‌شود. نام او با رمان «چشم‌هایش» که از ماندگارترین آثار ادبی ایران است، برای همیشه در تاریخ فرهنگ و ادب ایران ثبت شد. قصه‌ها و رمان‌های علوی نمایانگر ویژگی‌های زندگی ایرانیان در دوره‌ای خاص از تاریخ‌اند.

بزرگ علوی در ۱۲ بهمن ۱۲۸۴، در محله چاله‌میدان تهران و در خانواده‌ای مشروطه‌طلب و بازرگان متولد شد. پدربزرگش، حاج سید محمد صراف، نماینده دوره اول مجلس شورای ملی از سوی تجار و بازاریان بود و پدرش، سید ابوالحسن، از مبارزان و طرفداران مشروطه بود که به دلیل فعالیت‌های سیاسی به برلین مهاجرت کرد.

او در آنجا با کمیته ملیون ایرانی به رهبری سید حسن تقی‌زاده همکاری داشت. در سال ۱۳۰۱ به ایران بازگشت و یک سال بعد، دو پسرش، مرتضی و بزرگ، را به آلمان برد. بزرگ تحصیلات اولیه را در مکتب‌خانه عمه گلین در بازار کهنه‌چینان و مدارس فرهنگ و اقدسیه گذراند و دوره اول دبیرستان را در دارالفنون و بخش دوم را در مدارس آلمان به پایان رساند.

اگرچه قصد داشت روزنامه‌نگار شود، با توصیه پدر در رشته علوم تربیتی و روان‌شناسی تحصیل کرد و به معلمی پرداخت. او بیشتر وقت خود را به خواندن رمان‌های نویسندگان جهان و تماشای تئاترهای آلمانی می‌گذراند. آشنایی‌اش با یک بانوی آلمانی، که بیوه مویدالسلطنه، نخستین سفیر ایران در آلمان بود، او را با ادبیات آلمان آشنا کرد و به مطالعه آثار کلاسیک فارسی به زبان آلمانی نیز پرداخت. مرگ پدر، عمو و برادر تأثیر عمیقی بر او گذاشت و برای تأمین مخارج زندگی، مدتی با سفارت ایران همکاری کرد و در این دوره با چهره‌هایی چون سید حسن تقی‌زاده، کاظم‌زاده ایرانشهر و دکتر ارانی آشنا شد.

پس از پایان تحصیلات، به ایران بازگشت و به‌عنوان معلم زبان آلمانی در مدرسه صنعتی شیراز مشغول به کار شد. همچنین به عنوان مترجم، یک سال در گیلان به همراه یک نقشه‌بردار آلمانی زندگی کرد و بعدها بر اساس خاطرات آن دوره، داستان «گیله‌مرد» را نوشت.

نخستین مجموعه داستانی او با نام «چمدان» در اواخر سال ۱۳۱۳ منتشر شد. علوی در این مجموعه، روان‌شناسی شخصیت‌های ایرانی را با تحلیل‌های اجتماعی درآمیخت و مخالفت خود با کلیشه‌ها و سنت‌های رایج را به نمایش گذاشت.

در سال ۱۳۱۶، قدرت رضاشاه به اوج خود رسید و سازمان پرورش افکار برای کنترل، سانسور و هدایت فرهنگ و ادبیات تأسیس شد. بزرگ علوی در شرایط دشواری زندگی می‌کرد و در دومین ماه این سال به اتهام عضویت در یک فرقه اشتراکی و تبلیغ مرام آن دستگیر شد. او در زندان با گروه دکتر ارانی همراه شد و گروه معروف به ۵۳ نفر را تشکیل دادند. علوی به هفت سال زندان محکوم شد، اما پس از چهار سال و نیم آزاد شد. او خاطرات خود از دوران زندان را در کتاب «ورق‌پاره‌های زندان» منتشر کرد و پایه‌گذار ادبیات خاطره‌نگاری زندان در ایران شد.

در سال ۱۳۳۱ علوی با نوشتن مقاله‌ای با عنوان «لنین بزرگ» در مجله پیام نو، گرایش‌های فکری خود را آشکار کرد؛ بااین‌حال در رمان «چشم‌هایش»، داستانی عاشقانه را روایت کرد. این رمان رابطه عاشقانه فرنگیس و استاد ماکان و نیز مسائل اجتماعی و سیاسی دوران رضاشاه را به تصویر می‌کشد. راوی داستان، ناظم مدرسه نقاشی است که در تلاش است با جست‌وجو در زندگی استاد ماکان، به راز زندگی خصوصی او پی ببرد و شرحی از مبارزات او بنویسد.

رمان «چشم‌هایش» با توصیف ویژگی‌های تهران در دوره رضاشاه آغاز می‌شود و سپس با اشاره به مرگ استاد ماکان، بزرگ‌ترین نقاش ایران در آن دوره، وارد بخش اصلی و پرکشش داستان می‌شود.

در مراسم یادبود استاد، پرده نقاشی‌ای با عنوان «چشم‌هایش» نگاه‌ها را به خود جلب می‌کند؛ گویی رازی در پس این اثر نهفته است که کنجکاوی بسیاری را برمی‌انگیزد. راوی تلاش می‌کند راز چشم‌های زنی را که در نقاشی ترسیم شده، کشف کند و باور دارد که بین نگاه این زن و زندگی استاد ارتباطی عمیق وجود دارد. جست‌وجوی راوی سرانجام به نتیجه می‌رسد و مشخص می‌شود که صاحب این چشم‌ها زنی به نام مستعار فرنگیس است. فرنگیس جزئیات رابطه خود با استاد ماکان را بازگو می‌کند و دنیای جدیدی را به روی خواننده می‌گشاید.

۳- سیمین دانشور

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

سیمین دانشور یکی از برجسته‌ترین نویسندگان و مترجمان زن ایرانی است که به عنوان اولین زن ایرانی که به صورت حرفه‌ای به قصه‌نویسی پرداخت، شهرت دارد و معمولاً با عنوان نخستین نویسنده زن ایران شناخته می‌شود. کتاب‌های او الهام‌بخش نویسندگان، مترجمان و خوانندگان مختلف بوده است.

او در هشتم اردیبهشت ۱۳۰۰ در شیراز به دنیا آمد. سومین فرزند محمدغلی دانشور و قمرالسلطنه حکمت، نقاش مستعد و دختر عموی علی‌اصغر حکمت بود. دوران ابتدایی را در مدرسه انگلیسی‌زبان مهرآیین گذراند و با اشعار حافظ و سعدی و آثار ناصرخسرو و بیهقی آشنا شد. در کتابخانه پدرش، ساعت‌ها کتاب‌های نویسندگان ایرانی و خارجی را به زبان‌های فارسی و انگلیسی مطالعه می‌کرد.

در دوران تحصیل در دبیرستان، اولین مقاله‌اش با عنوان «زمستان بی‌شباهت به زندگی ما نیست» را در یک مجله محلی منتشر کرد. در دبیرستان شاگرد اول شد و به همراه هما و منوچهر برارد و خواهرش به تهران آمد. برادر و خواهرش در رشته‌های پزشکی و باستان‌شناسی تحصیل کردند، و سیمین نیز در یک شبانه‌روزی آمریکایی‌ها مستقر شد و زبان انگلیسی خود را تقویت کرد. سپس در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد.

غم از دست دادن پدر، سیمین را تحت تأثیر قرار داد. مادرش به تهران آمد و در خیابان ایرانشهر سکونت گزید. با وجود اینکه از نظر مالی مشکلی نداشت، سیمین شروع به کار کرد و معاون اداره تبلیغات خارجی رادیو تهران شد. در این دوران با علی‌اکبر کسمایی و احمد شاملو همکار بود.

پس از دو سال از رادیو استعفا داد و به روزنامه ایران پیوست. در این زمان، با نام مستعار «شیرازی بی‌نام»، مقالات مختلفی نوشت و ترجمه‌های زیادی انجام داد. مرتضی کیوان او را تشویق کرد که داستان‌هایش را جمع‌آوری و منتشر کند. مجموعه داستان «آتش خاموش» منتشر شد، اما منتقدان آن را مورد نقد قرار دادند.

سیمین و خواهرش ویکتوریا به اصفهان سفر کرده بودند و در مسیر بازگشت به تهران با جلال آل‌احمد آشنا شدند. جلال آل‌احمد، نویسنده و روشنفکر، در آن زمان طلبه سابق حوزه علمیه بود. آن‌ها در طول مسیر با یکدیگر صحبت کردند و به سرعت ارتباط نزدیکی برقرار کردند. دو سال بعد، آن‌ها ازدواج کردند. ازدواج آن‌ها ۲۰ سال دوام یافت، و در این مدت، هر دو آثار یکدیگر را می‌خواندند اما تأثیری از یکدیگر نمی‌پذیرفتند.

سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ از رساله‌ای به نام «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی» دفاع کرد و مدرک دکترای ادبیات فارسی خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد. در طول نوشتن این رساله، استاد راهنمایش، فاطمه سیاح، فوت کرد و سیمین ادامه کار را با بدیع‌الزمان فروزان‌فر دنبال کرد.

سپس، با استفاده از بورس تحصیلی فولبرایت، به دانشگاه استنفورد رفت و در رشته زیباشناسی تحصیل کرد. در این دوران، دو داستان به زبان انگلیسی نوشت و چندین کتاب مهم را به فارسی ترجمه کرد.

پس از سه سال، به ایران بازگشت و در هنرستان هنرهای زیبای دختران و پسران مشغول به تدریس شد. چهار سال بعد، رمان «سووشون» را منتشر کرد که به یکی از مهم‌ترین و پرفروش‌ترین رمان‌های ادبیات ایران تبدیل شد و نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. سیمین دانشور یکی از پیشگامان ادب و فرهنگ ایران بود که نقشی مهم در شکستن قالب‌های سنتی و ارائه چشم‌اندازهای نوین از نقش زنان در جامعه و ادبیات ایفا کرد.

حادثه‌ای که به مرگ جلال آل‌احمد منجر شد، در ساعت ۷ بعدازظهر روز شنبه رخ داد. تا دو ساعت قبل از آن، همه چیز عادی بود. جلال در کنار سیمین و دخترخاله‌اش در حال صحبت و خندیدن بود. آن‌ها از دو ماه قبل به خانه‌ای در خلیف‌آباد اسالم رفته بودند. جلال قصد داشت استراحت کند و برخی از کتاب‌های ناتمامی را که نوشته بود، به پایان برساند. و

قتی کار نوشتن به پایان رسید، جلال با لبخندی از رضایت گفت که احساس خستگی می‌کند، اما باید بیشتر کار کند. سپس کمی استراحت کرد و به خواندن یک کتاب پرداخت. وقتی سیمین شمع را آورد و آن را روشن کرد، جلال ناگهان دچار اختلال در تعادل شد و افتاد. پس از آن، جلال فوت کرد.

۴- گلی ترقی

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

گرچه عمر داستان‌نویسی مدرن در ایران به‌طور کلی چندان طولانی نیست، اما تاریخ نویسندگی زنان در این عرصه به مراتب کوتاه‌تر است. نویسندگی، مانند بسیاری از فعالیت‌های دیگر در تاریخ ایران، تا مدت‌ها مختص مردان بود، تا این‌که با رشد مدرنیته و رونق فرهنگ و هنر، تعدادی از زنان توانستند در این حوزه‌ها فعالیت و موفقیت‌هایی به دست آورند. گلی ترقی یکی از این زنان بود که توانست با آثاری مانند «خاطرات پراکنده»، «سفر زمستانی»، «دو دنیا» و … در کنار سایر نویسندگان برجسته ایران، جایگاهی ویژه در تاریخ ادبیات کشور پیدا کند.

گلی ترقی که نام اصلی‌اش زهره مقدم ترقی است، در نخستین روزهای پاییز سال ۱۳۱۸ در خانواده‌ای فرهنگی و کتاب‌دوست در تهران به دنیا آمد. مادرش شاعر و علاقه‌مند به کتاب بود، و پدرش، لطف‌الله ترقی، مدیر و صاحب مجله‌ی «ترقی» و وکیل معروف دادگستری بود. دوران ابتدایی را در مدارس شمیران گذراند و سپس در مدرسه‌ی انوشیروان دادگر دوره‌ی دبیرستان را به اتمام رساند. به اصرار پدرش، برای ادامه تحصیل به ایالات متحده رفت و در آن‌جا برای تأمین هزینه‌های زندگی و تحصیل در رشته‌ی فلسفه‌ی غرب، در رستوران‌ها و مراکز نگهداری از کودکان کار می‌کرد.

در سال ۱۳۴۲ به ایران بازگشت و وارد دوره‌ی دکترای فلسفه‌ی اسلامی در دانشگاه تهران شد، اما آن را نیمه‌تمام رها کرد. نوشته‌هایش درباره‌ی اسطوره‌ها، نمادها، تمثیل‌ها و کهن‌الگوها در صفحه‌ی ادب و هنر روزنامه‌ی آیندگان منتشر می‌شد. فروغ فرخزاد، شاعر برجسته، و شمیم بهار، نویسنده‌ی ماهر، او را تشویق کردند تا داستان بنویسد و آثارش را در مجله‌ی «هنر و اندیشه» منتشر کند.

پس از ۹ سال زندگی مشترک با هژیر داریوش، عشق به عنوان محور اصلی زندگی‌اش، به جدایی انجامید. گلی برای یک دهه در دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تدریس اساطیر و تمثیل پرداخت. با تعطیلی دانشگاه‌ها و آغاز انقلاب فرهنگی، او به همراه دو فرزندش به پاریس مهاجرت کرد. شروع جنگ و مشکلات ناشی از آن موجب شد که او سال‌ها از ایران دور باشد.

۵- محمود دولت‌آبادی

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

در بیشتر کارگاه‌ها و کتاب‌های نویسندگی خلاق، به شاگردان و علاقه‌مندان یادآوری می‌شود که سه عامل اصلی برای نویسندگی موفق عبارتند از: تجربه‌ی زندگی، مطالعه و نوشتن مستمر. این سه عنصر به وضوح در زندگی محمود دولت‌آبادی قابل مشاهده است. او با استفاده از این اجزا و پشتکار مثال‌زدنی‌اش توانسته مسیر سخت و دشواری را طی کرده و به قله‌ی ادبیات ایران دست یابد.

دولت‌آبادی، که احتمالاً یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان زنده جهان است، در مرداد ۱۳۱۹ در دولت‌آباد، یکی از روستاهای اطراف نیشابور به دنیا آمد. تا پایان دوره‌ی ابتدایی در زادگاه خود ماند و در کنار تحصیل به چوپانی و کار در زمین مشغول بود. پس از آن به مشهد رفت و با سینما و ادبیات آشنا شد. سپس به تهران رفت و در تئاتر پارس فعالیت کرد. در هنرکده‌ی آناهیتا بازیگری و نویسندگی را تمرین کرد و برای تأمین مخارج زندگی‌اش در شغل‌هایی چون سلمانی، آهنگری و کار در چاپخانه مشغول به کار شد.

علاوه بر ایفای نقش در آثار بهرام بیضایی، اکبر رادی، برتولت برشت و آنتوان چخوف، و بازی در فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی، نقطه‌ی عطف زندگی‌اش با انتشار داستان «ته شب» در ابتدای دهه‌ی ۴۰ شمسی آغاز شد. استقبال از این داستان، شوق نوشتن را در او شعله‌ور کرد و انگیزه‌ای برای انتشار آثاری چون «آوسنه بابا سبحان»، «لایه‌های بیابانی»، «باشیرو»، «گاواره‌بان» و «عقیل، عقیل» به وجود آورد. با این حال، تا اواسط دهه‌ی ۵۰ شمسی به بازیگری ادامه داد و سپس به‌طور حرفه‌ای نوشتن را آغاز کرد.

اما روزگار با او که همیشه در قلمرو روستا و زندگی سخت طبقات محروم جامعه ایران قلم می‌زد، سر ناسازگاری داشت. در سال ۱۳۵۳، به دلیل انتشار دو داستان «باشیرو» و «گاواره‌بان» و فعالیت‌های سیاسی‌اش، به زندان افتاد و ماه‌ها از نوشتن دور ماند. او درباره‌ی این دوره می‌گوید: «اگر زندان نرفته بودم، قطعاً بیشتر بخش‌های رمان کلیدر را می‌نوشتم. در اوج خلاقیت داستان بودم که مرا گرفتند و بردند. کتاب پایینی‌ها گم شد و از لحاظ اجتماعی و ادبی آن‌چه از دست دادم، زمانی مفید برای کار بود.»

پس از انقلاب، تحولات سیاسی و اجتماعی موجب شد که محمود دولت‌آبادی باورهای سیاسی‌اش را بیان کند و در نهایت این امر منجر به ممنوعیت انتشار رمان «زوال کلنل» و حضور او در دادگاه انقلاب در اواخر دهه‌ی ۷۰ شمسی شد.

دولت‌آبادی نارضایتی و پریشانی خود را از رفتارهای اطرافیان و تحولات ناخوشایندی که در طول جنگ و در انتهای آن رخ داد، در یادداشت‌های روزانه‌ی‌ تلخی که بین سال‌های ۵۹ تا ۷۴ شمسی نوشته، بیان کرده و این یادداشت‌ها تحت عنوان «نون نوشتن» منتشر شد. او در بخشی از این یادداشت‌ها می‌نویسد: «پس چرا این بغض از مسیر تنفسم دور نمی‌شود؟ دیگر خودم هم نمی‌دانم چرا این بغض در گلویم گیر کرده است و مثل خود زندگی از جا تکان نمی‌خورد. چه اتفاقی خواهد توانست از صمیم قلب شادم کند؟ حتی برای یک لحظه؟ خودم هم نمی‌دانم. جامعه چه خواهد شد؟ این کشور چه خواهد شد؟ چه‌قدر بوی نیستی می‌آید.»

زندگی محمود دولت‌آبادی داستانی است از تلاش و مقاومت نویسندگان و اهل قلم ایران در برابر محدودیت‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی. با این حال، او از پا ننشسته و در دهه‌ی نهم زندگی خود، با چنته‌ای پر از قصه‌ها، رمان‌ها، نقدهای ادبی، ناداستان‌ها، فیلم‌نامه‌ها و گفت‌وگوها همچنان به فعالیت‌های خود ادامه می‌دهد.

۶- احمد محمود

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

احمد محمود، نویسنده‌ی بزرگ و خالق رمان‌های مشهور «همسایه‌ها»، «داستان یک شهر»، «مدار صفر درجه»، «درخت انجیر معابد» و «زمین سوخته»، از شریف‌ترین و برجسته‌ترین نویسندگان ایران بود که آثارش به یادگار کارنامه‌ای درخشان و مشی انسانی والا را از خود به‌جا گذاشت.

او در چهارم دی‌ماه ۱۳۱۰ در اهواز و در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمد. او دهمین فرزند خانواده بود. تحصیلات ابتدایی‌اش را در اهواز گذراند و برای ادامه تحصیل به آبادان رفت. پدرش از کردهای کلهر کرمانشاه بود که چند نسل پیش به دزفول مهاجرت کرده بودند و با مادر دزفولی‌اش ازدواج کرده بود.

به همین دلیل اهوازی‌ها او را اهوازی می‌شناختند و دزفولی‌ها دزفولی. زمانی که پیش از مرگش مراسمی برای او در اهواز برگزار شد، اهالی دزفول تا او را به شهر خودشان نبردند و چند روز از او پذیرایی نکردند، آرام نگرفتند. اما احمد محمود بیشتر از آن‌که به یک شهر خاص تعلق داشته باشد، روایتگر جنوب ایران بود و داستان‌هایش عمدتاً در خوزستان و همین‌طور دیگر نقاط جنوبی می‌گذشت.

دوران جوانی او با فعالیت‌های سیاسی، زندان و تبعید در بندر لنگه سپری شد. رمان‌های «داستان یک شهر» و «درخت انجیر معابد» حاصل تجربیات او از زندگی در این شهر هستند. اگرچه این دوران زندان و تبعید، خاطرات تلخی به همراه داشت، اما در عین حال مانع از ادامه تحصیل او شد. احمد محمود شخصی بی‌قرار و ناسازگار بود که در هیچ شغلی پایدار نماند و بیشتر از بیست شغل مختلف را تجربه کرد.

او در دوران فعالیت‌های سیاسی‌اش با حزب توده آشنا شد و در این زمان با صادق هدایت، نویسنده‌ی برجسته ایرانی، ارتباط برقرار کرد. اولین داستانش با نام «صب میشه» در سال ۱۳۳۳ در مجله‌ی «امید ایران» منتشر شد. هفته‌ی بعد که داستان دیگری به مجله برد، سردبیر از او خواست نام داستان را تغییر دهد چون یاد یکی از دوستان مرحومش را زنده می‌کرد. از آن زمان بود که نام «احمد محمود» بر روی آثارش قرار گرفت.

دردی که در دلش داشت، از آن زمان به‌طور آشکار آغاز شد. از سال ۱۳۴۵ که رمان نخستین او، «همسایه‌ها»، منتشر شد، چند مجموعه داستان مانند «مول»، «دریا هنوز آرام است»، «بیهودگی»، «زایری زیر باران»، «پسرک بومی» و «غریبه‌ها» را نیز منتشر کرد.

پس از انقلاب، احمد محمود رمان‌های «داستان یک شهر»، «زمین سوخته»، «مدار صفر درجه» و «درخت انجیر معابد» را به ترتیب در سال‌های ۵۸، ۶۱، ۷۱ و ۷۹ منتشر کرد.

بدون شک می‌توان گفت که احمد محمود بیش از هر نویسنده‌ی ایرانی دیگر، با مشکلات و ناملایمات بسیاری روبه‌رو شد و مشاغل گوناگونی را تجربه کرد. او با مردم عادی و طبقات مختلف جامعه معاشرت داشت، روح و روان‌شان را درک کرد و زبان‌شان را آموخت و همه این‌ها را در آثارش به بهترین شکل بازتاب داد.

۷- غلامحسین ساعدی

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

زندگی و آثار غلامحسین ساعدی نمادی از نبوغ، خلاقیت و آفرینش هنری است. او یکی از برجسته‌ترین و تاثیرگذارترین نویسندگانی بود که در دهه‌های سی و چهل شمسی ظهور کرد و همواره به فقر فرهنگی مردم حساس بود. ساعدی تمام عمر خود را صرف تلاش برای رهایی مردم از چنگ جهل و خرافات کرد.

غلامحسین ساعدی در ۲۴ دی‌ماه ۱۳۱۴ در تبریز به دنیا آمد. پدرش، علی‌اصغر، کارمند دولت بود و مادرش، طیبه، خانه‌دار. ساعدی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان بدر آغاز کرد و شش سال بعد موفق به دریافت گواهی‌نامه‌ی سیکل اول شد. در دبیرستان منصور ادامه تحصیل داد، دبیرستانی که بر روی گورستان قدیمی بنا شده بود. در همان دوران، اولین داستان‌هایش را در مجله‌ی «دانش‌آموز» منتشر کرد که با استقبال زیادی مواجه شد.

کمتر از دو ماه بعد، داستان بلند «از پا نیفتاده» را نوشت که در مجله‌ی «کبوتر صلح» منتشر شد. جاذبه‌ی حزب توده او را به سمت خود کشاند و او به عضویت سازمان جوانان این حزب درآمد و مسئولیت چاپ و توزیع روزنامه‌های «فریاد» و «صعود» را بر عهده گرفت. اما دستگیری و حبس او در شهربانی تبریز فعالیت‌هایش را مختل کرد.

بعد از پایان دوره‌ی دبیرستان، ساعدی وارد دانشگاه تبریز شد و در رشته‌ی پزشکی به تحصیل پرداخت. آشنایی و دوستی با صمد بهرنگی تحولی بزرگ در زندگی او بود. در کنار فعالیت‌های سیاسی و حضور در تجمعات و سخنرانی‌های اجتماعی، او همچنان به قصه‌نویسی ادامه داد. نتیجه‌ی این تلاش‌ها انتشار داستان‌ها و نمایشنامه‌های «شکایت و غیوران شب»، «سایه‌های شب» و مجموعه داستان «شب‌نشینی باشکوه» بود. او همچنین نمایشنامه‌ی «کلاته گل» را به‌طور مخفیانه در تهران منتشر کرد.

آثار ساعدی در مجله‌ی «سخن» منتشر شدند و او به چهره‌ای شناخته‌شده در شهر تبدیل شد. پس از دریافت مدرک دکترای روان‌پزشکی، در بیمارستان روزبه مشغول به کار شد. مطب او در خیابان دلگشا به محل ملاقات بسیاری از نویسندگان و شخصیت‌های فرهنگی نظیر شاملو، آل‌احمد، به‌آذین، سیروس طاهباز، منوچهر نیستانی و دیگران تبدیل شده بود. اما ساعدی تصمیم بزرگی گرفت و پزشکی را به نفع نویسندگی کنار گذاشت.

انتشار نمایشنامه‌های «چوب به دست‌های ورزیل» و پنج نمایشنامه درباره‌ی انقلاب مشروطه، او را به جمع نمایشنامه‌نویسان برجسته ایران وارد کرد. آثارش، همچون «پروازبندان»، «آی با کلاه آی بی‌کلاه»، «بهترین بابای دنیا» و دیگر نوشته‌ها، در کنار آثار بیضایی، نصیریان، نعلبندیان، آوانسیان، فرسی و جوانمرد، تحولی بزرگ در تئاتر ایران ایجاد کرد.

۸- بلقیس سلیمانی

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

برخی افراد افسرده به دنیا می‌آیند، برخی افسردگی را تجربه می‌کنند و برخی دیگر به طور ناگهانی با آن روبه‌رو می‌شوند. بلقیس سلیمانی از دسته سوم است. افسردگی به او حمله کرد، او را با مرگ مواجه ساخت و در نهایت باعث شد قلم به دست بگیرد و اولین سطرهای رمان نخستین خود را بنویسد.

ساعدی اهل کویر است و در یکی از روستاهای حاشیه‌ی کویر بزرگ ایران به دنیا آمده است. تا چهار سالگی فاقد هویت و شناسنامه بود و «بلقیسو» نامیده می‌شد تا اینکه یک روز مامور ثبت‌احوال به روستا آمد و شناسنامه‌ای به نام بلقیس برایش صادر کرد.

در آن دوران، روزها در اتاقی بزرگ، مردان و زنان در کنار شومینه‌ها جمع می‌شدند و در فضایی پر از دود و کلمات مشاعره می‌کردند. بلقیس کودک پنج‌، شش ساله، به تماشا نشسته بود و به جنگ کلمات میان پدر، خواهران، برادرش و باسوادهای روستا می‌نگریست. جملات سنگین و با شکوه در فضای اتاق پرتاب می‌شدند، اما معنای آن‌ها برای او هنوز مبهم بود. مشاعره‌کنندگان به دو گروه تقسیم می‌شدند و هر گروه سعی می‌کرد اشعار معروف را زودتر استفاده کند، اشعاری که شب‌های بلند برفی مکرراً تکرار می‌شدند تا او و هم‌سالانش آن‌ها را حفظ کنند.

بلقیس تا پایان دبستان کتاب می‌خواند، اما پس از آن دوره‌ای طولانی از سکوت را تجربه کرد. سال ۵۶ بود که کتاب‌های «ماهی سیاه کوچولو» از صمد بهرنگی و «خداحافظ شهر شهادت» از دکتر شریعتی به خانه‌شان آمدند و زندگی او دگرگون شد.

در اواخر دبیرستان، رمان چهار جلدی «کلیدر» را از برادرش که در کرمان تحصیل می‌کرد هدیه گرفت. از آن پس، درس و مشق را رها کرد و خود را در دنیای کتاب‌ها غرق کرد. زمانی که از کتاب سر بلند کرد، دچار خشم و شگفتی شد؛ چرا که مردی از تبار دیگری جرأت کرده و از سرزمین و مردمان او نوشته بود. از آن لحظه مطمئن شد که نویسنده خواهد شد و نویسنده‌ای که داستانش را باید خودش بنویسد. پس نوشتن درباره‌ی سهراب‌خان، همزاد گل‌محمد را آغاز کرد.

پس از ورود به دانشگاه تهران، بلقیس به یک نویسنده‌ی تندنویس تبدیل شد، اما هر روز پس از بازگشت به خوابگاه، برای خودش گریه می‌کرد. آرزوی نویسندگی در دل داشت اما به پادوی نویسنده‌ای درجه‌دو تبدیل شده بود. تجربه‌ی تلخ افسردگی پس از زایمان، اضطراب و بیماری، ذهن او را پر از روایت کرد و این امر باعث شد که اولین سطرهای اثرش را بنویسد.

بلقیس سلیمانی دیر به نویسندگی پرداخت. نخستین اثرش را در پایان دهه‌ی سوم عمر نوشت که به مدت ۳۲ ماه در اداره‌ی کتاب معطل ماند و در نهایت غیرقابل انتشار اعلام شد. سپس رمان دیگری به نام «خاله‌بازی» نوشت که ناشران آن را رد کردند. او با استفاده از ابزارهای پست‌مدرنیسم، توانست در کتاب خود وقایع دهه‌ی ۶۰ را به گونه‌ای روایت کند که تفسیرهای غالب از آن اتفاقات به چالش کشیده نشوند، و بدین ترتیب اثرش منتشر شد.

به این ترتیب، نویسنده‌ای که پس از مواجهه با مرگ به دنیای نوشتن وارد شد، آثارش به دست اهل کتاب رسید و تبدیل به یکی از مهم‌ترین نویسندگان زن ادبیات ایران شد.

۹- ابراهیم گلستان

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

سید ابراهیم تقوی شیرازی در تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۰۱ در شیراز به دنیا آمد. او نوه‌ی آیت‌الله سید محمد شریف تقوی شیرازی، از روحانیون برجسته شیراز، و نخستین فرزند سید محمدتقی گلستان، روزنامه‌نگار و صاحب روزنامه‌ی گلستان بود. سید محمدتقی گلستان نماینده‌ی فارس در مجلس مؤسسان ۱۳۰۴ بود که انتقال پادشاهی از قاجار به پهلوی را رقم زد. پدربزرگ و عموی او نیز از مجتهدان بودند. ابراهیم تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شاهپور شیراز به پایان رساند.

ابراهیم گلستان در سال ۱۳۲۰ برای تحصیل در رشته‌ی حقوق به تهران رفت. در همین سال و در سن ۲۰ سالگی با دختر عموی خود، فخری گلستان (تقوی شیرازی)، ازدواج کرد. او سپس وارد دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران شد، اما در دوران تحصیل به عضویت حزب توده ایران درآمد و تحصیلات خود را نیمه‌کاره رها کرد. از سال ۱۳۲۳ به عنوان عکاس در روزنامه‌های حزب توده مانند «رهبر» و «مردم» فعالیت کرد. او یک سال در مازندران شرقی و شهر شاهی در فعالیت‌های حزبی مشغول بود و با کارگران ارتباط داشت.

در حزب توده، افراد برجسته‌ای مانند آپریم اسحاق و نورالدین کیانوری از دوستان نزدیک او بودند. گلستان زمانی که خلیل ملکی از حزب توده انشعاب کرد با این جدایی مخالفت کرد و خود نیز در سال ۱۳۲۶ از حزب توده جدا شد. این جدایی به‌دلیل اختلافات فکری نبود، بلکه به دلیل نارضایتی او از روابط ناسالم و باندبازی‌ها و جاه‌طلبی‌های اعضای حزب بود. همان سال، گلستان نخستین کتاب خود را با نام «به دزدی رفته‌ها» منتشر کرد که مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه بود.

پس از جدایی از حزب توده، گلستان به آبادان نقل مکان کرد تا در اداره‌ی انتشارات شرکت نفت ایران و انگلیس کار کند. در سال ۱۹۵۱، زمانی که دیلن تامس شاعر ولزی برای نوشتن مطالب تبلیغاتی برای شرکت نفت به آبادان آمد، گلستان به عنوان مترجم با او همکاری کرد.

گلستان در این اداره، مدتی رمان‌های معروف جهانی را برای نشریه‌ی روزانه اخبار هفته ترجمه کرد و بعدها دبیر این نشریه با تیراژ ۲۵ هزار نسخه شد. او همچنین در مجله انگلیسی دیلی نیوز کار می‌کرد. گلستان تا سال ۱۳۳۳ در این اداره فعالیت کرد و پس از آن، به بخش تبلیغاتی دفتر کنسرسیوم بین‌المللی نفت ایران پیوست که مسئولیت تولید فیلم‌ها، عکس‌ها و کتابچه‌های تبلیغاتی را به عهده داشت.

آثار منتشر شده‌ی ابراهیم گلستان، مانند مجموعه داستان «از روزگار رفته حکایت» و دیگر آثارش، سبک خاصی دارند. اکثر منتقدان بر این باورند که گلستان از داستان‌های کوتاه ارنست همینگوی تاثیر گرفته است. ویژگی مهم این آثار، ایجاد نوعی جدید از داستان‌نویسی است که ریشه در ادبیات کلاسیک ایران، به ویژه در آثار منطق الطیر دارد. این نوع داستان‌ها بیشتر بر اساس ساختارهای مشابه به یکدیگر به هم پیوسته‌اند تا بر اساس درون‌مایه یا شخصیت‌های داستانی.

۱۰- صادق هدایت

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

در روند تاریخی جوامع، لحظاتی حساس پیش می‌آید که فردی به دلیل ویژگی‌های استثنایی‌اش شناخته می‌شود. این افراد تنها مشهور نمی‌شوند، بلکه به حدی توجه‌ها را به خود جلب می‌کنند که اطرافیان آن‌ها، چه نزدیک و چه دور، درباره‌شان داستان‌ها و افسانه‌هایی می‌سازند که به تدریج جای واقعیت زندگی‌شان را می‌گیرد. چنین موقعیت‌هایی به ندرت به دست می‌آید و تنها تعداد اندکی از افراد قادر به بهره‌برداری از آن‌ها هستند. صادق هدایت از جمله این افراد بود. او در یک شرایط و موقعیت تاریخی خاص قرار گرفت و به طور ناگهانی شناخته شد. سپس روشنفکران و باسوادان به اندازه‌ای ویژگی‌های اغراق‌آمیز به او نسبت دادند که سرنوشتش به افسانه‌ای تبدیل شد.

صادق هدایت در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. پدرش هدایت قلی‌خان، پسر وزیر علوم ناصرالدین شاه، و مادرش زیورالملوک، نوه‌ی عموی هدایت قلی‌خان و دختر حسین قلی‌خان مخبرالدوله بود. سپهبد حاج علی رزم‌آرا، همسر انورالملوک هدایت، شوهرخواهر صادق هدایت بود.

او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه‌ی علمیه‌ی تهران آغاز کرد و سپس به دبیرستان دارالفنون رفت. اما به دلیل بیماری چشم، مدرسه را ترک کرد و به مدرسه‌ی سن‌لویی فرانسوی‌ها منتقل شد. در این مدرسه با ادبیات جهان آشنا شد و حتی به کشیش فارسی آموزش می‌داد. او به علوم خفیه و متافیزیک علاقه‌مند شد و گیاه‌خوار شد، به‌طوری که کتابی با عنوان «فواید گیاه‌خواری» نوشت. بزرگ علوی روایت کرده است: «یک بار در کافه لاله‌زار دیدم که نان گوشتی (که در زبان روسی به آن بولکی می‌گفتند) را گاز زد. ناگهان چشم‌هایش سرخ شد، عرق بر پیشانی‌اش نشست و قی کرد.»

در ۲۳ سالگی، پس از پایان دبیرستان، به همراه اولین گروه از دانش‌آموزان به بلژیک رفت و در آنجا به مطالعه‌ی ریاضیات محض پرداخت. در همین دوران، داستان کوتاه «مرگ» را در مجله‌ی ایرانشهر منتشر کرد. پس از بازگشت به ایران، بین سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۴ آثار زیادی را منتشر کرد. در سال ۱۳۱۵، به همراه شین پرتو به هندوستان سفر کرد و در محضر بهرام گور انکلساریا، دانشمند برجسته‌ی هندی، زبان پهلوی آموخت و سپس «کارنامه‌ اردشیر بابکان» را به فارسی ترجمه کرد. همچنین رمان معروف «بوف کور» را در ۵۰ نسخه به صورت پلی‌کپی منتشر کرد و آن را به مجتبی مینوی و محمدعلی جمالزاده ارسال نمود.

۱۱- سید محمدعلی جمالزاده

آشنایی با چهره‌های ماندگار ادبیات ایران

سید محمدعلی موسوی جمالزاده اصفهانی، یکی از پرکارترین نویسندگان تاریخ ایران و بنیان‌گذار داستان کوتاه در زبان فارسی، در ۲۳ دی ماه ۱۲۷۰ در خانواده‌ای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی، از خاندان صدر در جبل‌عامل لبنان بود و مادرش مرین، دختر میرزا حسن اصفهانی از خاندان‌های ثروتمند نصف جهان بود. پدرش که به دلیل فعالیت‌های سیاسی و مشروطه‌خواهی تحت فشارهای حکومت قرار داشت، به سفرهای زیادی برای وعظ می‌پرداخت.

محمدعلی از چهار سالگی الفبا را از زن دایی‌اش آموخت و در مکتب‌خانه‌های مختلف تحصیل کرد، اما به دلیل تنبیه شدید هم‌درس‌ها، از آنجا فرار کرد و دیگر به مکتب نرفت. مادرش او را نزد میرزا حسن صحاف فرستاد تا علاوه بر یادگیری، درس‌های عمیق‌تری بیاموزد. او در آنجا با معنای واقعی خواندن و نوشتن آشنا شد. در ده سالگی عمامه بر سر گذاشت و وارد مدرسه دینی شد. به دلیل فعالیت‌های سیاسی پدر، خانواده به تهران مهاجرت کردند و محمدعلی چهارده‌ساله برای ادامه تحصیل به بیروت فرستاده شد. در آنجا با شخصیت‌هایی چون ابراهیم پورداوود و مهدی ملک‌زاده آشنا شد و سختی‌های زیادی را تحمل کرد.

پس از گذراندن دوره‌هایی در مصر، فرانسه و سوئیس، یک سال در لوزان به تحصیل پرداخت و سپس به فرانسه برگشت و در دیژون مشغول به تحصیل حقوق شد. در آن دوران برای امرار معاش، از تدریس استفاده می‌کرد و برای خرید نان به سختی روزگار می‌گذرانید. در دوران جنگ جهانی اول به برلین سفر کرد و با نام مستعار «شاهرخ» در مجله «کاوه» به نویسندگی پرداخت. در سال ۱۳۳۹ قمری، در اولین شماره دوره دوم مجله «کاوه»، داستان کوتاهی به نام «یکی بود یکی نبود» منتشر کرد که با این اثر، به عنوان پدر داستان کوتاه ایران شناخته شد.

نظرات کاربران

  •  چنانچه دیدگاهی توهین آمیز باشد و متوجه نویسندگان و سایر کاربران باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه دیدگاه شما جنبه ی تبلیغاتی داشته باشد تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه از لینک سایر وبسایت ها و یا وبسایت خود در دیدگاه استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  •  چنانچه در دیدگاه خود از شماره تماس، ایمیل و آیدی تلگرام استفاده کرده باشید تایید نخواهد شد.
  • چنانچه دیدگاهی بی ارتباط با موضوع آموزش مطرح شود تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیشتر بخوانید